۹بهمن تولد حسن حبیبی است. کسی که بین سالهای ۶۸ تا ۸۰ پست‌های مهم وزارت و معاونت اول ریاست جمهوری را به عهده داشته است.اینجا بخش‌هایی از زندگی این چهره سیاسی را از زبان افراد مختلف می‌خوانید.

مجله مهرمردم هر کشوری هر دوره از تاریخ سرزمین‌شان را با سیاستگذاران و سیاست‌مدارانش به خاطر می آورند. آدم‌هایی که هر کدام بسته به کارهای کرده و نکرده‌شان خوب در خاطر مردم باقی می‌مانند طوری که می‌شود با سپردن نامشان به حافظه جمعی ملت بخش‌های مهمی از تاریخ یک مملکت را  در یک اسم خلاصه کرد. مرحوم «حسن حبیبی» یکی از همین آدم هاست. تا جایی که می‌توان به راحتی به او لقب یکی از برجسته‌ترین چهره‌های بعد از انقلاب در عالم سیاست را نسبت داد کسی که مقبولیت اون نه فقط مختص یک گروه سیاسی خاص که مختص همه افراد جامعه است.

اعتماد بالای امام خمینی به او

اینکه «حسن ابراهیم حبیبی» طی دوران زندگانی اش ۷۶سال از خداوند عمر گرفت. مدرک دکترای حقوق و جامعه شناسی‌اش را از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد، یا مناصب سیاسی مختلفی مثل وزیر ارشاد، دادگستری و معاون اولی ریاست جمهوری را تجربه کرد؛ شاید پیش پاافتاده‌ترین اطلاعاتی باشد که به محض جست و جوی اسم دکتر حبیبی می توان از او پیدا کرد. یک چهره سیاسی که می‌توان گفت محبوبیت او نه فقط مختص یک جناح سیاسی خاص در کشور بلکه میان گروه‌های مختلف است تا جایی که بسیاری از افراد از اعتماد بالای شخص امام خمینی(ره) نسبت به او صحبت می‌کنند. محمد هاشمی رفسنجانی یکی از این افراد است که من باب این موضوع در خاطره‌ای می‌گوید:« سه روز قبل از انجام پرواز( ۱۲بهمن)، نماینده ایرفرانس مراجعه نمود و اظهار داشت نمی‌تواند ۴۵۰ نفر مسافر را با این پرواز به تهران انتقال دهد، زیرا می‌خواهد به اندازه کافی سوخت ذخیره همراه داشته باشد تا در صورتی که به هر دلیلی نتوانست در تهران فرود آید، امام را به پاریس بازگرداند. وی اعلام کرد فقط ۱۵۰ نفر می‌توانند در این پرواز همراه امام باشند. این مسئله مشکل بزرگی را برای ما ایجاد کرد، زیرا ۱۵۰ نفر فقط خبرنگار یا نماینده رسانه‌ها بودند. بنابراین تصمیم گرفته شد ۷۵ نفر از خبرنگاران را حذف و از ۳۰۰ نفری که از همراهان امام ثبت‌نام کرده بودند، فقط ۷۵ نفر در این پرواز باشند. لیست پرواز را خدمت امام بردیم و از ایشان کسب نظر کردیم. امام اسم چهار نفر را انتخاب کردند و فرمودند بقیه افراد را خودتان تصمیم بگیرید. یکی از این دو نفر انتخابی امام مرحوم شهید مهدی عراقی بود و نفر دوم هم مرحوم دکتر حسن حبیبی  بود.»

حسن حبیبی پیش نویس قانون اساسی را نوشت

در کنار این موضوع مسئولیت نوشتن پیش نویس اول قانون اساسی نیز برعهده دکتر حبیبی بوده است. «شفیقه رهیده» همسر دکتر حبیبی در این باره می‌گوید:« حبیبی پیش‌نویس اول را در پاریس نوشته بود. دکتر از ١٠ کتاب یا بیشتر استفاده کرده بود و به‌علاوه مشاوران دیگری هم بودند که همه آن را خوانده و کم و زیاد کرده بودند. مهم‌تر از همه اینکه امام متن را می‌خواند، برخی چیزها را به آن اضافه یا برخی چیزها را حذف می‌کرد. متنی که چند حقوق‌دان نوشتند و براساس حقوق کشورهای مختلف تهیه شده که همه را تلفیق کردند، چیز خوبی بود که برای شروع یک جریان می‌توانست بهترین روش باشد. ضمن اینکه حقوق همه افراد در آن دیده شده بود.»

حکایت نرفتن دکتر حبیبی به زیارت امام رضا(ع)

در کنار همه مقام های سیاسی در جایی دیگر خانم رهیده درباره توجه حسن حبیبی به مردم و بیت المال طی دوران مدیریتش این خاطره را از این شخصیت نقل می کند «نمی‌دانم خواننده چقدر می‌تواند باور کند. آقای دکتر خیلی امانت‌دار بود و نسبت به این مسئله وسواس داشت ولی تظاهر هم نمی‌کرد که فلان چیز مال مردم است و مال ملت یا دولت است ولی بسیار وسواس داشت.یک بار آقای مرعشی رییس دفتر آقای هاشمی تعریف می‌کرد که ایشان زمانی گفته بود الان هشت سال است نتوانسته‌ام برای زیارت آقا امام رضا (ع) به مشهد بروم. گفتند چرا؟ جواب داده بودند برای اینکه وقتی من می‌خواهم بروم که تنها نمی‌توانم بروم هشت نفر پشت‌ سر من می‌آیند؛ از راننده و محافظان. این چه زیارتی است که من از پول دولت بخواهم هزینه هشت یا ١٠ نفر دیگر را که هیچ ربطی به زیارت من ندارند، بدهم که می‌خواهم به زیارت امام رضا (ع) بروم؟ اسم این زیارت نیست. در نتیجه نمی‌رفت.»

به خاطر مادرش از مذاکره با تیم صدام انصراف داد

اگر فقط کمی کلیات زندگی دکتر حبیبی را بر انداز کنید اتفاقات زندگی اش برای شما تصویر مرد دنیا دیده و تحصیلکرده‌ای را می سازد که زندگی‌اش با دنیای سیاست و عالم سیاستمدارها گره خورده؛ عالمی که رفتن و ادامه دادن در آن فقط با دو دوتا چهارتاهای دنیای منطق جور در می‌آید. اما اگر سراغ خاطرات دکتر حبیبی بروید شاید به بخش‌ها و اتفاق‌هایی برسید که مثال نقض همه حساب و کتاب‌های عالم اهل سیاست باشد. حسین علایی در کتاب «روند جنگ ایران وعراق» به نقل خاطره‌ای از دکتر حبیبی پرداخته و این طور تعریف کرده که سه‌شنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۶۹ دو سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق- عزت ابراهیم، معاون صدام حسین در راس یک هیئت بلندپایه برای اولین‌بار برای گفت‌وگو پیرامون قطعنامه ۵۹۸ به ایران سفر کرد، اما وقتی دکتر حسن حبیبی، معاون اول رئیس جمهور وقت، مامور شد برای پاسخگویی و مذاکره به بغداد برود، مادرش اجازه نداد. یعنی معاون اول رئیس جمهور ایران می‌خواست برای یک ماموریت سیاسی مهم به بغداد سفر کند، مادرش اجازه نداد. در اصل راضی نشد فرزندش با قاتل شهدای ایرانی دیدار کند. مرحومه «فاطمه ملا علی مجتهد» از منظر یک مادر ایرانی ماموریت سیاسی فرزندش را درک نکرد و احساس کرد فرزندش قرار است با «صدام قاتل» گفت‌وگو کند. تازه دو سال از جنگ می‌گذشت و داغ‌ها هنوز تازه بود. ولی عجیب‌ این بود که دکتر حبیبی به این سفر نرفت و شخص دیگری این ماموریت را برعهده گرفت.

حبیبی با اسم مستعار«بنده خدا» در گل آقا می نوشت

نسل‌های جوانتر که شاید از دوران مدیریتی دکتر حبیبی چیز چندان زیادی را به خاطر نداشته باشند اما حتما در دوره‌های بعد آوازه دکتر حبیبی و جلدهایش روی مجله گل آقا را زیاد شنیده باشند. چیزی که از این دو یک مراعات‌النظیر دوست داشتنی در دنیا  سیاست و رسانه می‌ساخت. اتفاقی که باعث شد اهالی رسانه در دوره‌های بعد از دکتر حبیبی به عنوان سمبل یک شخصیت سیاسی نقدپذیر یاد کنند تا جایی که برای این موضوع سراغ کاریکاتوریست مجله گل آقا یعنی«احمد عربانی» رفتیم کسی که خودش می‌گوید آنقدر کاریکاتور این شخصیت سیاسی را کشیده بود که دیگر دستش به کشیدن چهره او عادت کرده بود.« زمانی تصمیم گرفتیم به مدت دو سه هفته کاریکاتوری از دکتر حبیبی که معاون اول رییس جمهور بود نکشیم اما همان زمان او صحبتی کرد و گفت ۷۵ درصد مردم ایران صاحبخانه هستند که ما باز مجبور شدیم که کاریکاتور او را بکشیم و  من هم در واکنش به آن تصویری از شاغلام کشیدم که در حال کشیدن نقاشی حبیبی است و نوشتیم که با این صحبت‌ها گویا تنش می خاره. دکتر حبیبی با دیدن این کاریکاتور از من دعوت کرد و در آن دیدار، لوح تقدیر و یک سکه به من داد. شاید خیلی‌ها این را ندانند که حتی دکتر حبیبی در خود مجله گل آقا با اسم مستعار "بنده خدا" هم  برای ما می نوشت.»