به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی رمان «برادر انگلستان» نوشته علیرضا قزوه با حضور جمعی از علاقهمندان و کارشناسان حوزه ادبیات، در سالن فردی حوزه هنری برگزار شد. در این جلسه شخصیتهایی همچون یوسفعلی میرشکاک، محمدکاظم مزینانی، محمدرضا شرفیخبوشان، محمدکاظم کاظمی، رضا قنبری و جمعی از علاقهمندان به حوزه ادبیات و رمان حضور داشتند.
در ابتدای جلسه، علیرضا قزوه بخشی از رمان «برادر انگلستان» را به عنوان مقدمه برنامه خواند و پس از آن یوسفعلی میرشکاک، نویسنده و منتقد ادبی، به عنوان سخنران اول برنامه بر روی سن رفت. میرشکاک درباره رمان «برادر انگلستان» گفت: من تصور نمیکردم انسانی که اهل شعر و از دیار مضامین ظریف ادبی باشد، کسی که از فرشتگان بر گوش او زمزمه میکنند، وارد دنیای رماننویسی شود و چنین اثری خلق کند که با خواندن آن خیال انسان راحت شود.
وی ادامه داد: «برادر انگلستان» از زمره کتابهایی نیست که انسان آن را پشت پنجره بگذارد تا رهگذری آن را بردارد و یا جایش در کنار پیادهرو باشد، این اثر را باید دم چنگ گذاشت تا هر از چندگاهی آن را برداشت و از نو خواند. من این کتاب را ۲ بار خواندهام و از خوششانسی قزوه است که نرسیدم بار سوم آن را بخوانم. امروز باید افتخار کنیم که یک نفر دیگر به عرصه رماننویسی کشور اضافه شد. علیرضا قزوه را تاکنون شاعر و آن هم کسی که درگیر کارهای اداری و رایزن فرهنگی و ... است مییافتم اما با خواندن «برادر انگلستان» همه چیز تغییر کرد و نگاهم نسبت به او عوض شد.
این منتقد ادبی اضافه کرد: امروز میتوانم با خیالی آسودهتر از رمان بعد از انقلاب حرف بزنم. متاسفانه بسیاری از رماننویسان دست به الگوبرداری و تقلید از رمانهای غربی زدند و تعدادی به انگشتان دست هستند کسانی که رمان را از بیخ ایرانی مینویسند. صادق هدایت در بعضی آثار و جلال آل احمد تنها نمونههایی هستند که رمان را ایرانی ناب نوشتهاند. محمود دولتآبادی هر چند فضای رمانهایش ایران و ایرانی است، اما در آن اثری از اسلام نمیبینیم، نه اینکه اسلام و ایران جداست؛ منظورم فرهنگ یک ایرانی است که اسلام هم در آن باشد.
میرشکاک با بیان اینکه تا پیش از این کسی نبود تا به فضای بعد از انقلاب در قالب رمان بپردازد، خاطرنشان کرد: من میخواستم خودم دست به قلم بشوم و درباره فضای پیش از انقلاب رمان بنویسم که دیدم کاظم مزینانی دست به قلم برد و خیالم راحت شد، پس از آن دغدغه داشتم اگر از بسیجی و انقلابی هویت سرزمیناش گرفته شود و مثلا آمریکاییزه شود چه میکند، دیدم رضا امیرخانی «بیوتن» را نوشت، اما همیشه میخواستم یکی درباره بعد از انقلاب و حال و هوای امروز و انسان حال بنویسد که دیدم قزوه دست به کار شد و بهجد یکی از بهترین رمانهای بعد از انقلاب را خلق کرد.
وی تاکید کرد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کاظم مزینانی، رضا امیرخانی و علیرضا قزوه سه رماننویسی هستند که خیال جامعه رمانخوان را راحت کردند. نگویید مردم ما کتابخوان نیستند؛ اگر کتابهای خوب به دستشان برسد کتابخوان هم میشوند. نگاه بیندازید به آثاری که مورد اقبال قرار گرفتند، متوجه خواهید شد که طرفداران و کسانی که فضای ادبی کشور را دنبال میکنند به سراغ چه آثاری خواهند رفت. در این رمان، شما واقعیت را لمس می کنید، درک خواهید کرد که قزوه می دانسته چه میکند، او هوشمندانه مفهوم خودش را در داستان پنهان کرده است، زمانی که قطارها می آیند و از کوچهها و پسکوچه عبور میکنند، زمانی که قطار با رفتنش ریلها را جمع میکند همه چیز را می دانسته و بسیار زیرکانه به ابعاد داستان خود فکر کرده است.
در ادامه این نشست، محمدکاظم مزینانی صحبت های خود را با خواندن شعر «برای آن که در حوزه رئیس است/ سوادش عالی و نثرش سلیس است/ چه کردی تو که هرجا میروم من/ نشانی از برادر انگلیس است» آغاز کرد و گفت: ما جمع شدهایم درباره نویسنده هایی صحبت کنیم که از عالم حساس شعر به دنیای پر از خیال داستان هبوط کرده اند. جدا چرا شاعری که به نظر همه حرف هایش را در شعرهایش بیان کرده است، دنیای سریر و دنیای حریرگون را رها میکند و به جهان داستان پا میگذارد؟ چه حرفهای نگفته و رازهای نهفته ای دارد که میخواهد با ما در میان بگذارد؟ من بر این گمانم نویسنده این داستان اگر ده سال پیش دست به چنین کاری میزد، موفق نمیشد. رشد فضای مجازی این امکان را میدهد که داستانپردازی کنیم. ما آخرین نسلی هستیم که تجریات غنی زیستی یا زندگی متنوع پارادوکسیکال داشتهایم.
وی ادامه داد: اگر رمان را ماحصل مولفه های زیستی تجربه های شخصی بدانیم، هیچکس همچون نسل ما توانایی این کار را ندارد درباره تاریخ معاصر این کشور بنویسد. اما جای پرسش دارد چگونه این شاعر به جای دانستن عناصر داستان به نوشتن داستان دست می زند؟ آیا قزوه مبانی نظری رمان را خوانده و درونی کرده است؟ آیا اساسا نیازی به این کار هست؟ قزوه در کتاب «برادر انگلستان» موفق شد تا همه اصول را به کار گیرد تا مفهوم را به مخاطب برساند. در این داستان، استعاره یک اصل است و نه یک آرایه ادبی. قزوه در «برادر انگلستان» موفقیت بزرگی به دست آورده است. شعر زمانی موفق و تاثیرگذار میشود که فضا را به تفصیل شرح ندهد، اما رمان برعکس این قضیه است و اینجاست که ارزش و البته دشواری کار کسی مانند علیرضا قزوه مشخص میشود.
این نویسنده خاطرنشان کرد: در واقع این رمان چیزی نیست جز داستانهای کوتاه که در فضای ناخودآگاه رمان تقطیع شده و پرشهای مکانی و زمانی. نویسنده «برادر انگلستان» از آزمون تکنیک موفق بیرون آمده و کاستی را با خرده پیوندها برطرف کرده است. کاستی بزرگ این داستان این است که داستاننویس باید جامعهشناس و روانکاو هم باشد؛ به تاریخ و جغرافیا مسلط شود، نویسنده باید از ظاهر عبور کند و به باطن برسد. در این زمان است که ماندگاری اثر بیشتر میشود.
در ادامه برنامه محمدرضا شرفیخبوشان، داستاننویس و منتقد ادبی، درباره کتاب «برادر انگلستان» گفت: من پیش از هر چیز شیدایی و ذوق خودم را در این خلاصه میکنم که علیرضا قزوه همه شاعران را به نثر دعوت کرده است. یک شاعر انقلابی را به عنوان شاعر میشناسیم؛ ابزار نثر را انتخاب کرده و وارد حیطه رمان شده است. این رفتار یک رفتار معنادار است؛ یعنی اینکه دچار وضعیتی هستیم که این وضعیت را میتواند رمان بازگو کند. دچار وضعیت پیچیدهای هستیم که در گستره و آیینه رمان قابل تفسیر و بازنمایی است، قزوه اعلام میکند که بقیه شعرا وارد این عرصه بشوند. ما نیاز داریم به ورود به عرصه نثر، این اولین پیام «برادر انگلستان» است.
وی ادامه داد: برای ادبیات داستانی ایران یک دستاورد خوب است. ما کم کم وارد عرصهای می شویم که ضرورت وجود رمان را از طرف شعرا و دیگر هنرمندان و خود مردم احساس می کنیم. بسیاری از مباحث آقای مزینانی و میرشکاک که فرمودند در یادداشتهای من بود. شعر و روایت یک مسئله تام و تمام و یکسان هستند، نپنداریم شاعر از روایت جداست، شاعر هم راوی است، تکنیکهای روایت را در شعر استفاده می کند. زمانی که وارد عرصه رمان بشویم غریزی همه تکنیک ها در رمان او پیاده می شود. اگر میبینیم در «برادر انگلستان» با نثری از طرف یک شاعر روبهرو هستیم قزوه همه تجربیاتش را در صاحت شعر به این سمت برده است.
این منتقد اضافه کرد: کم کم هویت داستانی ما شکل می گیرد چون که ما جنبه های روایی در شعر تجربه کرده ایم. شعر عرصه ای بود برای تجربه کردن روایت های کهن. تجدید این ها و تحول در این عرصه به شکل های مختلف ممکن است، اما داستان همه ادعا داشته که ما مصرف کننده هستیم و وارداتی است، پدیده ای است که از غرب آمده، مسئله ای است ما اخذ کردیم. این نظر فکر میکنیم با اینگونه از رمان ها زیر سوال می رود، روایت داستان را اخذ نکرده ایم؛ زیرا شکل و ماهیت «برادر انگلستان» از تجربیات شعری برآمده است و در «برادر انگلستان» سبک و فرم بیرونی را مشخص کنیم، خود نویسنده گفته است که چه می کنیم.
شرفی در پایان تاکید کرد: «برادر انگلستان» واقعیت است، علیرغم اینکه این رمان است و تخیل اما واقعیت در آن لمس می شود. حرف من تناقض دارد اما در لابهلای داستان «برادر انگلستان» درخواهیم یافت که واقعیت ایرانی بودن، هویت داشتن، ناب بودن داستان و البته دغدغههای برخاسته از فکر نویسنده واقعیتی است که از دریچه یک رمان به مخاطب رسیده است.