خبرگزاری مهر- گروه جامعه- آزاده سهرابی: مصوبه اخیر آموزش و پرورش تحت عنوان «حذف آزمون از مدارس ابتدایی» که عملا حذف آزمون ورودی مدارس تیزهوشان و نیمه دولتی را هدف قرار داده بود و در نهایت به حذف مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی در متوسطه اول خواهد انجامید همچنان موج نقد و نظرها را در میان کارشناسان و جامعه نخبگان به دنبال دارد تا جاییکه روز گذشته نیز مناظره ای با همین موضوع در شبکه اول سیما میان موافقان و مخالفان این مصوبه روی آنتن رفت. در این میان کمتر صحبت های عمیق علمی درباره مبحث تیزهوشان که جامعه عمده هدف این طرح است و بسیاری از مخالفان را در میان خود دارد، صورت گرفته است.
دکتر ناصرالدّین کاظمی حقیقی دارای دکترای روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی که از سوابق او می توان به برگزاری بیش از ۹۰ دوره و کارگاه آموزشی برای روانشناسان، مشاوران، معلمان، مدیران و خانوادهها در زمینهٔ روانشناسی و آموزش و پرورش تیزهوشی و خلّاقیّت، مدیریّت دفتر مشاوره و راهنمایی، عضویّت در کمیتهٔ آزمون ورودی کودکان، گزینش تخصّصی منابع انسانی و مشاور سازمان ملّی پرورش استعدادهای درخشان به مدّت ۲۷ سال، عضو کمیتهٔ تحقیق و فنّاوری کمیسیون فرهنگی و اجتماعی مجمع تشخیص مصلحت نظام برای سیاست توجه به استعدادهای درخشان و پرورش خلّاقیّت، پایه ریز «پارادایم شش وجهی خلّاقیّت» در قلمرو روانشناسی و آموزش و پرورش افراد خلّاق، عضو شورای راهبردی و مشورتی تحوّل بنیادین آموزش و پرورش و مجری طرح ملّی پرورش استعدادهای درخشان در دورهٔ ابتدایی اشاره کرد.
نکته مهم در این گفتگو اینکه شورای عالی آموزش و پرورش که بانی اصلی مصوبه اخیر است، در سال ۹۳ تحقیقی را به وی سفارش می دهد که در کتاب «آموزش و پرورش برای استعداد تیزهوشی» منتشر شده است که به گفته وی ظاهرا نتایج این تحقیق که نشان می دهد عمده کشورهای دنیا از روش تفکیک نیز در امر توجه به استعدادهای درخشان استفاده می کنند نیامده است. با وی به گفتگو نشستیم که بخش نخست این گفتگو را می خوانید.
* مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش برای «حذف آزمون از مدارس ابتدایی» که به تازگی تصویب شده و هنوز به امضای رئیس جمهور نرسیده ولی به نظر می رسد هدف گیری آن، حذف آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه دولتی است که در نتیجه اعلام شد مدارس سمپاد و نمونه دولتی امسال به این عنوان در دوره پایه هفتم دانش آموز نمی گیرند و متوسطه اول حذف می شود. شما این مصوبه را چگونه می بینید؟
- در این طرح عنوان می شود که آزمون اضطراب زاست و باید حذف شود. بگذارید در این باره کمی علمی صحبت کنیم. آزمون به طور کلی همراه خودش یک استرس دارد حالا چه امتحان باشد و چه تست. در همه جای دنیا، در میان همه اقشار و در همه شرایط، امّا بستگی به نوع آزمون دارد که بعدا عرض خواهم کرد. از بچه پیش دبستانی که از او دو سوال بپرسیم، می تواند به او اضطراب دست بدهد تا فردی که در ۸۰-۷۰ سالگی است. این اضطراب متّصل به آزمون ربطی به سن ندارد و محدود نیست. اگر قرار است اضطراب و استرسی که متصل به ذات آزمون است را حذف کنیم، همه آزمون ها را در همه شرایط باید حذف کنیم.
اصلا سئوال، استرس ایجاد می کند. شما به یک نفر همین الان می گویید فلانی من یک سئوال دارم. همان لحظه وضعیت روانی او به هم می ریزد. اما نکته ای که می خواهم روی آن دست بگذارم این است که اینجا با حذف هر گونه سوال و امتحان و آزمون یک نقض غرض در آموزش و پرورش ما ایجاد می شود. از این بابت که ما از یک سمتی می خواهیم مسئولیت پذیری افراد را در دوران تربیت بالا ببریم. فرنگی ها لغات خوبی به کار می برند، می گویند: پاسخگویی. ما به فارسی می گوییم مسئولیت پذیری و ما به طور کلی همه جا یاد داده ایم، مسئولیت پذیری اساس تعهدهای اجتماعی در عرصه های گوناگون است. نقش اجتماعی، ازدواج، خانواده، اشتغال، به میزان مسئولیت پذیری فرد ربط دارد. معنایش در واژه تحت اللفظی اش خیلی ساده تر است، می گوییم باید پاسخ بدهید. یعنی بسنجیم چقدر فرد ظرفیت پاسخ دهی دارد.
حالا در آموزش و پرورش ما به طور کلی می خواهیم ظرفیت پاسخ دهی را از کودکان و نوجوانانی که برای زندگی باید مهارت کسب کنند، حذف کنیم. از سمت دیگر مدام می گوییم شادی و نشاط به گونه ای که انگار کل زندگی کودک بازی است. ما حتی در دینمان هم می گوییم محاسبه داریم. محاسبه نفس، «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» حساب و کتاب آن دنیا و...
در شرایطی که فرزند ما تا شش سالگی خودش را اصلا با پاسخ دهی مواجه نمی بیند، چگونه همزمان مسئولیت پذیری را یادش می دهیم؟ اگر از هر مدلی او را مجبور به پاسخ دادن بکنیم یعنی از او امتحان گرفته ایم و این امتحان به هر شکل استرس زاست.
از جای دیگری من با این مصوبه دچار تناقض می شوم و باید عزیزان به آن جواب دهند، این است که در دوران نوجوانی که بسیار هم دوران حساسی است و به طور متوسط در مدارس -به خصوص مدارس خاص برای حفظ شأن خودشان-، یک فشار متراکمی از آزمون برای دانش آموزان داریم، چرا آزمون را حذف نمی کنیم؟ آیا این استرس مرتبط با آزمون فقط به بچه های زیر ۱۲-۱۱ سال محدود می شود؟ وارد ۱۳ سالگی می شوند، دیگر استرس ندارند؟ در زمان کنکور دیگر استرس ندارند؟ ما ورودی مقطع هفتم از دانش آموز آزمون نمی گیریم. ۶ ماه بعد او باید امتحانات ترم اول را بدهد. در دوران متوسطه هم مدارس ما حق برگزاری آزمون علمی و تستی را ندارند؟ این در حالی است که استرسش مضاعف است چون ۷ سال – از پیش دبستانی- او هیچ آزمون عینی نداده است. آنجا استرس ندارد؟ آنجا می خواهید چه کاری انجام دهید؟ آنجا می خواهید ارزشیابی توصیفی کیفی به کار ببرید که در این ارزشیابی همه نمره عالی می آورند؟
نکته دیگر این است که اصلا تفاوت های فردی را از بین می برید. وقتی ۷ سال همه عالی توصیف می شوند این تفاوتهای ذاتی که وجود دارد چطور بروز یابد؟ وقتی به دوران متوسطه اول می رسند. پس به گمان من یک حداقلی از وجود آزمون و امتحان برای کودکان لازم است. این را از لحاظ جنبه های روانشناسی تربیتی و روانشناسی هوش و استعداد می گویم. آزمون اینجا مانند یک نوع پسخوراند به قول ما، به فرد بازتابی از توانایی هایش را می دهد و نشان می دهد تو این هستی. در غیر این صورت مسئولیت پذیری پایین می آید.
*آیا تضمینی هست با حذف آزمون شادی و نشاط بالا برود؟
استرس متصل به آزمون، محدود به سن نمی شود که بگوییم فقط در دبستان است و در دبیرستان نیست. ولی عوامل شادی ونشاط جای دیگری است. فضای آموزشی دبستان، روش برخورد مدیر و ناظم با کودکان، فضای پویای دانش آموزی، شخصیت جذاب آموزگار، روشهای تدریس گرم و پویا
البته وقتی هر چیزی که اضطراب ایجاد می کند، برطرف شود، طبیعتا به فرد آرامش می دهد. نکته این است که استرس متصل به آزمون، محدود به سن نمی شود که بگوییم فقط در دبستان است و در دبیرستان نیست. ولی عوامل شادی و نشاط جای دیگری است. فضای آموزشی دبستان، روش برخورد مدیر و ناظم با کودکان، فضای پویای دانش آموزی، شخصیت جذاب آموزگار، روشهای تدریس گرم و پویا. آیا اینها در دبستانها تأمین شده اند؟ سال هاست که ارزشیابی ها کیفی و توصیفی شده اند. آیا نشاط و شادی در میان کودکان افزایش یافته است؟ محور شادی و نشاط کودکان دبستانی، شخصیت جذّاب آموزگار است.
*به نظر می رسد شما با سیستم ارزشیابی کیفی توصیفی هم مخالف هستید؟
- ارزشیابی کیفی توصیفی با رعایت شرایط و موازین علمی و تخصّصی اش اشکالی ندارد، اما واقعیت این است که این نظام هنوز در مرحله آزمایشی است و طراحان و کارشناسان اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی هنوز به جمع بندی و تحلیل کافی در درازمدت نرسیده اند.
ولی واقعیتش این است که تفاوتهای فردی از ۹-۸ سال به بعد ذاتا وجود دارد. یک جا بچه باید با واقعیتی درباره خودش مواجه شود که وضعیت او چگونه است و چه تفاوتی از حیث تواناییهای خدادادی با دیگری دارد. در یک مجموعه ۴۰-۳۰ نفره کلاس های درس ما فرد به خودش می آید می بیند چیزی حدود ۲۶ نفر عالی هستند و همه فکر می کنند همه چیز ظاهرا خوب است. کجا قرار است واقعیت بیرون بزند؟ کجا قرار است، این جوهره ها و این تفاوت ها بیرون بزند؟ چه زمانی؟ در دانشگاه؟ دبیرستان؟ جامعه؟ واقعیت کجاست؟
عرض من این است که به جای اینکه بحث آزمون و امتحان ها را صفر و یک ببینند، به ساماندهی نظام ارزشیابی ﺁموزشی و از جمله آزمون ها در همه مقاطع تحصیلی (و نه صرفا ابتدایی) بپردازند. آزمونی برگزار کنید که استرسش به حداقل کاهش پیدا کند. به جای اینکه ما بیاییم آزمون را نظام مند و قابل دفاع کنیم، کل آزمون را حذف کردیم. آیا در دنیا در هیچ پایه ای در مقطع زیر ۱۲ سال آزمونهای روانشناختی در قلمرو هوش و استعداد برگزار نمی شود؟
* واقعا این آزمون ها برگزار می شود یا نمی شود، این سوال ما هم هست؟
- در همین کشور خودمان هم آموزش و پرورش ما در ۵ سالگی از کودک آزمون توانایی می گیرد. آموزش و پرورش ما، بزرگان روانشناسی تربیتی مملکت، حدود ۲۵-۲۰سال پیش آمدند چه کار کردند؟ سیستمی تحت عنوان پایگاه سنجش آمادگی تحصیلی پیاده کردند، البته با این هدف که بچه های کند ذهن را از بچه های معمولی جدا کنند و کودکان با بهره هوشی پایین را به سمت مدارس استثنایی معرفی کنند. آنجا از بچه ها در ۵ سالگی آزمون هوشی گرفته می شود. بسیار هم استرس زاست چرا که وقتی می خواهید با کودکتان وارد یکی از این مراکز شوید تا ظرفیت شناختی اش سنجیده شود آزمون های قوی موازی آزمون کتل را جلوی بچه ۵-۶ ساله می گذارند.
علتش هم این است که هیچ کس نمی تواند ظرفیت بالای استعدادی و هوش بچه را به طور عینی و قابل دفاع، بدون حداقل بعضی از آزمون های استاندارد احراز کند. آیا ما می توانیم به بچه نگاه کنیم و کندذهنی و تیزهوشی او را در یابیم؟ هیچ روانشناسی می تواند؟ هیچکس نمی تواند چنین کاری انجام دهد. مگر آن که ذکر کنند لزومی ندارد برای ورود یک کودک به آموزش رسمی، کند ذهنی، تیزهوشی و یا ظرفیت یادگیری وی سنجیده شود!
*پس شما می گویید یک حداقلی از آزمون ها و تست ها لازم است؟
همین الان آموزش و پرورش ما دارد آزمون می گیرد از بچه ۵ ساله برای اینکه تایید شود که آیا می تواند دوره عادی را طی کند یا باید به مدارس استثنایی منتقل شوند. کودک هم از ساعت ۷ صبح در پایگاه ها می نشیند بعضا تا ۴ عصر، وقتی نوبتش شد یک برگه جلوی بچه می گذارند که بگو این شکل شبیه چیست؟ آن شکل شبیه چیست و... اینجا استرس ایجاد نمی کند؟
- من می گویم همین الان آموزش و پرورش ما دارد آزمون می گیرد از بچه ۵ ساله برای اینکه تایید شود که آیا می تواند دوره عادی را طی کند یا باید به مدارس استثنایی منتقل شوند. کودک هم از ساعت ۷ صبح در پایگاه ها می نشیند بعضا تا ۴ عصر، وقتی نوبتش شد یک برگه جلوی بچه می گذارند که بگو این شکل شبیه چیست؟ آن شکل شبیه چیست و... اینجا استرس ایجاد نمی کند؟ بچه از ساعت ۸ صبح استرس دارد که از او چه سوالی می شود، ساعت ۴ عصر هم نوبتش می شود. اصلا یاد نگرفته اند که آزمون «ظرفیت سنج» باید اول صبح برگزار شود. بچه گرسنه، خسته، عصبی، مربی یا آن آزمون گر با فشار کار، خسته.... آنجا استرس ندارد؟
بنابراین من نه به افغانستان کار دارم نه به ترکیه نه اروپا. بیشتر به کشور خودمان و تناقضاتش کار دارم. در همین مقطع زیر ۱۲ سالگی هیچ آزمونی واقعا انجام نمی شود؟ سالهاست شورای عالی آموزش و پرورش کودکان تیزهوش در سنین دبستانی را برای جهش و غیر جهش به بنده ارجاع می دهد که ظرفیت شناختی و استعدادش را دقیق اعلام کنم تا مجوز جهش بدهند یا نه. آن جا انتظار دارند آزمونهای هوشی اخذ شود.
البته که باید این کار صورت بگیرد. دهها سال است که در آموزش و پرورش ابتدایی در جهان بهره گیری از انواع آزمونهای توانایی سنج و استعدادیاب را اتفاقا برای افزایش روحیه نشاط و شادابی و خشنودی تحصیلی کودکان سرلوحه خود قرار داده اند.
جامعه علمی روانشناسی دهها سال است از انواع آزمونها برای ساماندهی آموزش عمومی کودکان در مقطع ابتدایی و پرورش استعداد استفاده می کند. بدون احراز عینی و دقیق و مستند ظرفیت استعدادی کودک دبستانی چگونه می توان استعداد ویژه اش را پرورش داد و هدایت کرد؟ لذا بیش از یک قرن است که جامعه علمی روانشناسی از آزمون هایی مانند بینه، کومان و کتل مربوط به خردسالان و کودکان زیر ۱۲ سالگی بهره می گیرد. نکته آن است که چطور می توان ظرفیت کودک را بدون یک آزمون معتبر و استاندارد احراز کرد؟ از نکات فنی این ابزارها آن است که اتفاقا کودک را دچار استرس نمی کند. بنابراین این گفته که آزمون به طور کلی استرس زاست محل تأمّل و بازنگری است. در باره چه نوع آزمونهایی صحبت می شود؟
الف) آزمون های توانایی از جم هوش و استعداد نه تنها استرس زا نیست بلکه به کودک خودباوری و در پی آن نشاط و شادابی می دهد زیرا او را در جایگاه شایسته اش و رضایتبخشی قرار می دهد.
ب) آزمون هایی که ناتوانی و نادانی کودک را در دبستان به رخش می کشد و او را مورد تحقیر و توهین قرار می دهد.
*پس در باره حذف چه نوع آزمونی کلی گویی می شود؟
واقعیت این است که همین استرس مربوط به آزمون را هم کودک از آموزگار، مادر و محیط زندگی اش یاد گرفته است. علاوه بر آن، استرس از آزمون پدیده ای اکتسابی است نه ذاتی. ما شرایطی را برای کودک بخصوص در سالهای اولیه ابتدایی فراهم می کنیم که باید از آزمون بترسی.
*آقای دکتر این روزها کلمات هوش و استعداد را مدام جای یکدیگر به کار می برند. می خواستم بفرمایید تعریف هوش چیست. آیا بر اساس سنجش هوش بچه ها به مدارس استعداد درخشان و سمپاد می روند و تفاوت هوش و استعداد چیست؟ که ظاهرا قرار است در طرح شهاب استعداد یابی صورت بگیرد.
- بررسی طرح خام شهاب را اجازه دهید به مجال دیگری موکول کنیم. هوش به زبان بسیار ساده یعنی ظرفیت و توانایی یادگیری. این توانایی یادگیری یعنی سرعت، سادگی و حجم بالای یادگیری. افراد با هوش حداقل این سه مورد را دارند. وقتی می گویم این بچه نسبت به آن بچه باهوش تر است، یعنی درس را سریع تر می گیرد، راحت تر می گیرد، بدون مصرف انرژی، بدون اینکه خسته شود و می تواند بیشتر یاد بگیرد، بدون اینکه طراوات و شادابی خودش را از دست بدهد.
* و این موضوع ژنتیکی است؟
- بله. بنابراین به میزانی که بچه ها سرعت یادگیری، سادگی یادگیریشان و حجم اطلاعاتشان در حوزه های عمومی بیشتر است، به همین میزان با سایر بچه ها فاصله پیدا می کنند اما استعداد یعنی ظرفیت یادگیری و یا انجام یک مهارت در زمینه مشخص و خاص و نه به شکل عمومی. من می توانم بگویم یک فرد استعداد کلامی یا استعداد هنری دارد. نمی توانم بگویم هوش کلامی یا هوش هنری دارد که البته به غلط استفاده می شود. اصطلاح هوش برای یک جنبه ذاتی وغیراکتسابی، مادرزادی ساخته شده و یک عنوان ناب روانشناختی عمومی است که با تعبیر استعداد تفاوت دارد.
*و کسانی که به مدارس سمپاد می روند، هوش بالاتری دارند و بحث استعداد مطرح نیست. چون در طرح شهاب موضوع استعدادیابی مطرح می شود.
- طرح شهاب به جایگاه نازلی سقوط کرده که فقط اسمی از عنوان درخشانش (شناسایی و هدایت استعداد برتر) حمل می کند. پس لطفا اجازه دهید تحلیل و ارزشیابی اش را به وقت دیگری محول کنیم که حقش به خوبی ادا شود.
اما اولا همه بچه ها استعداد دارند. حتی یک فرد با هوش کمتر از هوش معمولی و باید استعدادیابی در مدارس صورت بگیرد. بحث استعداد یک بحث عمومی است که ربطی به سطح هوش ندارد. جمیع دانش آموزان، کودکان و نوجوانانی که تحت شمول آموزش و پرورش قرار می گیرند، استحقاق این را دارند که استعداد آنها شناسایی شود. این طور نیست که بحث استعداد را به طیف بالای هوش محدود کنیم و بگوییم از بقیه دیگر هیچ چیزی یافت نمی شود، خیر، استعداد متعلق به هر فردی و در هر سنی است.
البته استعداد هم ذاتی است چون استعداد ترکیبی از هوش و مهارت است. چون هوش ذاتی است، استعداد هم ذاتی می شود. وقتی می گویم هوش خاص، کسی که استعداد کلامی بالایی در این زمینه دارد، در ارزیابی که می کنیم به پدر یا مادر یا نسل های گذشته اش می رسیم که بالاخره یک جایی این ظرفیت منتقل شده است.
*ولی محیط هم آن را تقویت می کند.
- محیط می تواند استعداد را زائل کند، می تواند پرورش دهد، منتهی در سطحی که هوش فرد اجازه بدهد، بنابراین دو بحث هوش و استعداد را از هم جدا کنید، استعداد محدود به استعدادهای درخشان نمی شود. مثلا بگوییم فقط سمپادی ها مستعدند یا فقط بچه های باهوش، مستعد هستند، خیر.
آموزش و پرورش از سال ۱۳۸۲ تا به حال مشغول طرح شهاب است، چه حجمی از جمعیت دانش آموزی دبستانها استعدادیابی و هدایت شده اند؟ اگر ظرفیتهای استعدادیابی این طرح نیرومند بود، امروز در باره استرس آزمون نگرانی وجود نداشت و دوره اول سمپاد با جمعیت معرفی شده طرح مزبور در پایه هفتم به کار خود ادامه می داد
هر بچه ای، در هر سنی مستعد است و باید آموزش و پرورش به حسب ظرفیتها و توانایی و امکاناتش، استعداد خاص هر بچه ای را احراز کرده باشد. آموزش و پرورش از سال ۱۳۸۲ تا به حال مشغول طرح شهاب است، چه حجمی از جمعیت دانش آموزی دبستانها استعدادیابی و هدایت شده اند؟ اگر ظرفیتهای استعدادیابی این طرح نیرومند بود، امروز درباره استرس آزمون نگرانی وجود نداشت و دوره اول سمپاد با جمعیت معرفی شده طرح مزبور در پایه هفتم به کار خود ادامه می داد.
*حال سوال اصلی را مطرح می کنم با این مقدماتی که گفتید با حذف دوره متوسطه اول سمپاد موافق هستید؟
- ابتدا عرض کنم حذف دوره متوسطه اول سمپاد به منزله حذف رسمی و واقعی راهبرد تفکیک در استعدادهای درخشان کشور است. طی دهها سال این مقطع چه زمان راهنمایی تحصیلی و چه اکنون ستون برنامه تفکیکی سمپاد محسوب شده است. در مقطع دوم در واقع فعالیتهای چندان مؤثری برای پرورش استعداد نمی توان صورت داد.
من می گویم چرا در پایه هفتم دانش آموز برای سمپاد نگیریم؟ دوستان در آموزش و پرورش باید جواب بدهند. ما ۴ دهه است این سازمان را داریم. ۴ دهه ما را به عنوان یک کشور مترقی و پیشگام در جهان قلمداد کرده اند. فارغ التحصیلان افتخار آفرین این بخش مهم از نهاد آموزش و پرورش، در داخل و خارج به اعتلای فرهنگ ارزشی ایران و از جمله آموزش و پرورشش هر چه بیشتر درخشش داده اند.
خاطره ای را عرض کنم: هنگامی که در سال ۲۰۰۷ میلادی در هفدهمین کنفرانس جهانی کودکان تیزهوش و مستعد در دانشگاه وارویک انگلستان به ارایه یکی از دو مقاله ام پرداختم و در آن جا تاریخ نزدیک به ۳۰ سال آموزش و پرورش ویژه تیزهوش در ایران را شرح می دادم. با شگفتی و ذوق خاصی نمایندگان ممالک مختلف به استماع پرداختند و سپس از بنده الگوی ایرانی را درخواست می کردند.
نکته جالب آن بود که کشور میزبان با افتخار از میهمانان کشورهای گوناگون درخواست میکرد در مراسم افتتاح نخستین دبستان ویژه کودکان توانمند حضور یابند.
حال آنکه تأسیس نخستین دبستان تیزهوش در کشورمان به سال ۱۳۴۸ باز می گشت. اما بطور رسمی در سال ۱۳۵۴ این کار را شروع کردیم. ما یکی از کشورهای تراز اول از این حیث بودیم و همیشه هم جواب گرفته ایم، به خاطر دلایلی که داشته ایم. من می گویم اگر آزمون را حذف کردید که بحث آن جداست، چرا در پایه هفتم مدارس سمپاد دانش آموز نگیریم؟
*ببنید جناب دکتر در این مدت این نظرات مطرح شده است که مثلا ما شهر تیزهوشان نداریم که در مدرسه تیزهوشان افراد را جداگانه پذیرش می کنیم. این موضوع مطرح می شود که فرد تیزهوش باید برود کنار یک دانش آموز معمولی در مدرسه تحصیل کند که سطح علمی دیگران هم بالا برود و روابط اجتماعی تیزهوشان ما هم بالاتر بیاید یا این موضوع که تفکیک اصولا در آموزش و پرورش دنیا منسوخ است و شیوه تلفیقی کاربرد دارد. این استدلال ها چقدر مبنای روانشناسی دارد؟
- ببینید چیزهایی که ما خیلی جدی درباره آنها صحبت می کنیم، این است که این تصمیم ها و طرح ها اگر پشتوانه علمی نداشته باشد، جامعه علمی جلوی آن می ایستد اگر ادعا شود حذف نظام تفکیک یک طرح علمی است، جلوی آن می ایستیم. اگر دوستان بگویند این طرح یک توجیه مثلا اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی،..دارد من حرفی ندارم به متخصصان همان عرصه واگذار می کنم اما وقتی می خواهیم این مصوبه را از بعد علمی جا بیاندازیم اینجا یک مغالطه ای صورت می گیرد، ضمن اینکه همین الان بحث تفکیک عملا به گونه های مختلف در آموزش و پرورش وجود دارد. الان شما بچه هایی را که از نظر یادگیری مشکل دارند در ۵ سالگی از مدارس عادی جدا می کنید. بچه ای با بهره هوشی ۷۰، ۶۵، ۶۰ را از بچه ای با بهره هوشی ۸۵ جدا می کنید. این کار تفکیک نیست؟ مدارس استثنایی که در گوشه و کنار دارند کار می کنند اسمش تفکیک نیست. مگر ما مدارس استثنایی افراد کند ذهن نداریم؟ تفاوتشان با بچه های با هوش معمولی فقط ۲۰ تا ۲۵ نمره است. بعد می دانستید تفاوت بچه تیزهوش با افراد با هوش معمولی گاهی وقت ها به ۶۰ نمره می رسد! بچه با تفاوت بهره هوشی ۲۰ تا ۲۵ را جدا کرده اید، برای ۶۰ نمره مستحق نیست که جدا شود؟ اینجا یک تناقض می بینید. چرا بچه های عقب مانده ذهنی را در مدرسه عادی وارد نمی کنید؟ ما یک شهر عمومی داریم و البته این درست است. چرا مدارس ناشنوا را جدا می کنیم؟ مگر نباید افراد ناشنوا در همین جامعه با افراد عادی زندگی کنند؟ ناشنوا حتما باید با ناشنوا ازدواج کند و زندگی کند؟ چرا از همان اول با بچه های شنوا یکجا جمع نمی کنیمشان؟ چرا مدارس نابینا دارید؟ چرا مدارس بزه کاری اجتماعی دارید؟ مدارس اختلالات رفتاری دارید؟ چرا مدارس اوتیستی دارید؟
الان همه جامعه پذیرفته است که مدرسه ناشنوا باید وجود داشته باشد. مدارس برای نابینایان باید وجود داشته باشد، برای افراد اوتیستی و ...آنها اشکال ندارد، وقتی نوبت این سمت به باهوش می رسد، اینجا همه مشکل دار می شوند؟ تفاوت بچه ای که بهره هوشی اش ۱۶۰ است تا ۱۰۰ که افراد عادی هستند ، ۶۰ نمره، آنها موظّف هستند الان ۷ سال ابتدایی و پیش دبستانی را تحمل کنند و چه بسا پوست کلفت هم شده اند، شاید به شدت صدمه دیده به اینجا رسیده باشند که ما نمی دانیم. از ۵ سالگی بهره هوشی این بچه ۱۶۰ بوده، پیش دبستانی تا ۶ ابتدایی به مدت هفت سال می آید، با چه توجیهی؟ شادابی و نشاط؟! روابط اجتماعی کودکان تیزهوش و سطح علمی کودکان دیگر بالا می رود؟ بر اساس چه پژوهش و مطالعه معتبری؟
*می شود بگویید به صورت عینی چنین بچه ای با بهره هوشی ۱۴۰ و ۱۶۰ چگونه در موقع تحصیل در مدرسه عادی ممکن است اذیت بشود؟
- چنین بچه ای با اشاره معلم درس را فرا می گیرد. بعد معلم برای دیگران باید مرتب تکرار کند. بعد او باید برود سر جایش بنشیند، تکان نخورد. این بچه ۶ یا ۷ ساله باید به مدت ۵۰ دقیقه کلاس را تحمل کند. تکان می خورد مشکل انضباطی پیدا می کند یا ممکن است عنوان بیش فعالی به او بخورد. باید هفت سال این وضعیت را تحمل کند، عوضش چه به او می دهیم؟ پس یک تفکیک داریم تحت عنوان تفکیک هوشی و اختلالات که قبول کرده ایم به جز بخش هوش بالا .
ما در مدارسمان تفکیک جنسیتی داریم که به لحاظ فرهنگی آن را کاملا پذیرفته ایم. مگر در جامعه جداسازی زن و مرد داریم؟ می خواهم پایه استدلال دوستان را بگویم چقدر اشتباه است. ما تفکیک پایه تحصیلی داریم، بچه های هفت ساله را کنار بچه های هفت ساله می نشانیم، نه در کنار بچه های۸ ساله و ۶ ساله، چرا؟ مگر قرار نیست بچه ۷ ساله و ۸ ساله با هم زندگی کنند و بازی کنند؟ مگر آدم ها بر اساس سنشان با یکدیگر تعامل اجتماعی دارند؟ جز این است که بر مبنای سطح هوش(ظرفیت یادگیری) آنها را از هم تفکیک می کنیم؟ پایه تحصیلی را کجا تعریف کرده اند؟ در روانشناسی. پایه تحصیلی را چه کسی به آموزش و پرورش آورد و گفت بچه ۷ ساله در طیف سنی و بر اساس یادگیری هم سن و سال هایش است و به مجرد اینکه ۸ ساله شد و کنار ۷ ساله ها ماند هوش پایین تری دارد یا اگر ۶ ساله بود و کنار ۷ ساله ها بود یعنی هوش بیشتر دارد. چرا این تفکیک را زیر سوال نمی بریم؟
شما توانسته اید مدارس خاص را تعطیل کنید و آنها را تلفیقی بکنید؟ آیا ما شهرهای ثروتمند داریم؟ آیا شهرهای افراد کند ذهن داریم؟ آیا شهرهای افراد ناشنوا داریم؟ آیا شهرهای افراد نابینا داریم؟
من تفکیک دیگری اینجا اضافه کنم. بچه های طبقات ثروتمند و مرفه با طبقات عادی نباید یکجا با هم زندگی کنند؟ بچه پدر و مادری که امکان این را ندارند شهریه های۱۵، ۲۰ میلیونی را بدهند و بچه پدر و مادرهایی که این امکان را دارند در جامعه کنار هم نیستند؟ ما مدارس را از لحاظ اقتصادی طبقه بندی نکرده ایم؟ شما توانسته اید مدارس خاص را تعطیل کنید و آنها را تلفیقی بکنید؟ آیا ما شهرهای ثروتمند داریم؟ آیا شهرهای افراد کند ذهن داریم؟ آیا شهرهای افراد ناشنوا داریم؟ آیا شهرهای افراد نابینا داریم؟ شهرهای تیزهوش نداریم، درست است. شهر ثروتمند داریم؟ این موضوع تفکیک آدم ها نیست؟
پس ببینید ما دیگر صحبت از شرایط یکسان و شهر یکسان نمی کنیم. ما هنوز بچه ۶ ساله واجد تعلیم داریم که به هیچ وجه تحت شمول قرار نگرفته است، در مقطع ابتدایی خیلی از خانواده ها، نمی گوییم بسیار زیادند، اما وجود دارند به خاطر اینکه پدر و مادر یا تک والد، تمکن اقتصادی را برای امورش ندارد، تحت فشار است، بچه را بیرون می کشد از مدرسه و بچه جزو کودکان کار می شود. اینجا دیگر صحبت از شهر یکسان نمی کنیم؟
پس ما مدارس تفکیکی به انواع و اقسام داریم، ولی وقتی نوبت به حوزه ای تحت عنوان سمپاد می رسد، رگهای گردن بیرون می زند که اینجا عدالت نیست و مساوات باید باشد، در چه قاموسی عدالت به معنای برابری تلقی شده است؟
ادامه دارد....