خبرگزاری مهر، گروه بینالملل- مریم خرمائی: کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۱۸ درحالی برگزار شد که «اورزلا فوندرلاین» وزیر دفاع آلمان به عنوان یکی از سخنرانان مراسم افتتاحیه، مدحی قابلتوجه در ستایش توافق «همکاری ساختارمند دائمی» اتحادیه اروپا یا همان «پسکو» ارائه کرد و گفت: امضای این توافق گامی بزرگ بود و برای نخستین بار است که اتحاد نظامی اروپا در چارچوبی قانونمند تعریف میشود.
اما در ادامه کنفرانس امنیتی مونیخ، «ینس استولتنبرگ» دبیرکل پیمان ناتو با لحنی که بویی از کنایه در آن حس میشد، گفت: من از تلاشهای اتحادیه اروپا در حوزه دفاعی استقبال میکنم. اما فرصت توام با خطر است. واقعیت این است که اتحادیه اروپا به تنهایی از پس حفاظت از قاره سبز برنمی آید.
این دو اظهارنظر به تنهایی کافی است تا رقابت فشردهای که در زیر نقاب دوستی اتحادیه اروپا به عنوان نهادی مستقل و ناتو به عنوان نهادی اروپایی-آمریکایی در جریان است، علنی شود- رقابتی که با وجود انکار اروپاییها، حاکی از حس عدم اطمینان آنها به نهادی به نام پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است که به اسم دفاع از آنها به وجود آمده.
ناتو چتری است برای آنکه کشورهای عضو اتحادیه به ویژه آلمان و فرانسه هرگز اراده ای برای تبدیل شدن به قدرت برتر نظامی در سطح جهانی پیدا نکننددر واقع، پسکو که تاریخ امضای آن به روز دوشنبه ۱۱ دسامبر ۲۰۱۷ (۲۰ آ ذر) باز میگردد، توافقی است که قرار است سنگ زیربنای ایجاد یک ارتش واحد اروپایی را ایجاد کند.
حال سوال اصلی این است: آیا ناتو به تنهایی برای دفاع از قاره سبز کافی نیست؟
به گفته دکتر «سید جواد میری» دانشیار حوزه جامعهشناسی و تاریخ ادیان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یکی از سیاست های آمریکا و حتی انگلستان (به عنوان کشوری که در همگامی با واشنگتن در مواقع لزوم چرخ اتحادیه اروپا را پنچر می کند) این بوده است که اتحادیه اروپا نباید یک نهاد نظامی قوی شود زیرا در این صورت در برابر سیاست های کلان آمریکا قد علم می کند. در واقع، این ایده همواره به گونه ای نانوشته وجود داشته است. آمریکا همیشه مراقب حرکت های اتحادیه اروپا به ویژه آلمان بوده و حتی گاهی بلند پروازی های فرانسه را هم قابل قبول نمی دانسته است. به بیان دیگر، درست است که ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) در تعریف رسمی برای حفظ امنیت اتحادیه اروپا ایجاد شده است؛ اما حقیقت امر آن است که ناتو چتری است برای ممانعت از آنکه کشورهای عضو اتحادیه به ویژه آلمان و فرانسه هرگز اراده ای برای تبدیل شدن به قدرت برتر نظامی در سطح جهانی پیدا کنند. این اتحادیه همیشه باید در ذیل پکیجی حرکت کند که ناتو و مشخصا آمریکا برایش تعریف کرده است و اگر اروپا زمانی بخواهد از این اصل تخطی کند، معادلات امنیتی جهان را به گونه ای دیگر تجربه خواهیم کرد.
با استناد به این نظریه میتوان نگرانیهای اتحادیه اروپا و اصرار اعضا به گنجاندن منافع نظامی در چارچوب جدید به اسم پسکو را تا حدودی درک کرد.
پسکو و دلایل تشکیل آن
موضوع تشکیل یک اتحاد نظامی در میان اعضای اتحادیه اروپا، موضوع جدیدی نیست. رایزنیها در این مورد به قبل از تصویب کارپایه لیسبون (قانون اساسی اتحادیه اروپا) در سال ۲۰۰۹ میلادی باز میگردد حالآنکه نتوانست تا پیش از این تاریخ عملی شود. در واقع، تا پیش از سال ۲۰۱۰ میلادی، انسجام لازم برای حصول چنین توافقی وجود نداشت چراکه از یک سو، تحولات فرامنطقهای تاثیرگذار بر کنشهای سیاسی اتحادیه اروپا تا رسیدن به مرز هشدار فاصله زیادی داشت و از سوی دیگر، انگلستان به دلایلی که پیشتر به آن اشاره شد؛ تمایلی برای همراهی با سایر اعضا نشان نمیداد.
چشمانداز ژئوپلیتیکی محیط پیرامون اتحادیه اروپا زمینهساز تفاهم برای ایجاد پسکو شداما از ۲۰۱۰ به این سو، چشمانداز ژئوپلیتیکی محیط پیرامون اتحادیه اروپا با سرعتی سرسامآور دستخوش تغییر شد. جنگ داخلی لیبی، پیدایش داعش در عراق و بحران سوریه موجی از پناهجویان را روانه کشورهای اروپایی کرد حالآنکه وقوع حوادث تروریستی متعدد در کشورهایی چون فرانسه و آلمان، تصور جهان از امنیت حصار سبز اروپا را شکست.
از سوی دیگر، الحاق کریمه به روسیه و وقوع درگیری در شرق اوکراین، فرصتی پدید آورد تا با تکیه بر موج تبلیغات منفی علیه مسکو، اروپاییها بار دیگر دفاع از خود را بهانهای برای تشکیل ارتش واحد اروپایی قرار دهند.
دراینبین، تصمیم انگلیس برای تحقق برگزیت، سنگ بزرگی را که لندن پیش پای اتحادیه اروپا برای تشکیل ارتش اروپایی میانداخت، برداشت و نهایت آنکه روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و تهدید وی مبنی بر اینکه اروپا باید بار بیشتری از هزینههای ناتو را به دوش بکشد؛ بیش از پیش به اتحادیه اروپا جسارت همصدایی برای تشکیل ارتش اروپایی را بخشید تا به قول آنگلا مرکل صدراعظم آلمان از قید وابستگی به اغیار (آمریکا) رها شود و خود برای سرنوشتش تصمیم بگیرد.
اختلافنظرها و سهمبندی کشورها
علاوه بر عوامل خارجی، اختلافات داخلی میان اعضای کلیدی به ویژه فرانسه و آلمان نیز از جمله مسائل موجود بر سر راه پسکو بوده است. برای مثال، فرانسه خواستار تشکیل هستهای کوچکتر از دولتهایی بود که به لحاظ مالی و نظامی توانایی غنی کردن پیمان مورد نظر را داشتند و درصورت لزوم مانعی برای انجام عملیاتهای خارجی هم نمیدیدند حالآنکه آلمان به دنبال رویکردی فراگیرتر بود که همه کشورهای عضو اتحادیه حتی آنهایی که بضاعت کمتری داشتند را نیز شامل شود. در واقع آلمان در اندیشه آن بود تا پسکو را به عنوان نماد اتحادیه اروپا بعد از خروج انگلیس معرفی کند حال آنکه در مقابل، فرانسه بر روی عملیاتهای خارجی متمرکز بود تا در راستای حفظ دایره نفوذ سنتی خود در آفریقا، راهی برای تسهیل اعزام قوای نظامی پیدا کند.
پسکو یعنی تنظیم دائمی عملکرد همکاری نظامی در تطبیق با نیازهای روزنتیجه آنکه در نهایت برلین و پاریس برای بازتعریف کارکردهای پسکو به تفاهم رسیدند و قرار شد توافق همکاری ساختارمند دائمی آنگونه که دلخواه آلمان است فراگیر باشد اما درعینحال برای تامین رضایت فرانسه مبنی بر متمرکز نگه داشتن هسته اولیه قدرت، لزومی ندارد همه کشورهای عضو-که فعلا ۲۵ عدد هستند- در همه پروژهها مشارکت داشته باشند. دیگر آنکه روند کلی اجرای پروژهها به صورت مرحله به مرحله پیش خواهد رفت تا توانمندیهای جدید فرصت بسط و توسعه یابند و دغدغه رفع فوری اختلافنظرها موجب کندی کار نشود. از سوی دیگر اجباری وجود ندارد که اعضا از حدنصاب توانمندیهای نظامی برخوردار باشند و تعهد به همکاری برای عضویت آنها کافی است. اینگونه هم ایده فرانسه مبنی بر بهبود توانمندیهای نظامی تحقق مییابد و هم تقاضای آلمان مبنی بر عضویت کشورهای اروپایی کمبضاعتتر براورده میشود.
در واقع، دوام این توافق در گرو نوعی از همکاری است که قرار نیست ساختار آن یک بار برای همیشه تعریف شود و نامی هم که برای آن انتخاب شده است (همکاری ساختارمند دائمی) مؤید همین موضوع است. به عبارت دیگر، پسکو یعنی تنظیم دائمی عملکرد همکاری نظامی در تطبیق با نیازهای روز.
از میان ۲۵عضوی که توافق را امضا کردهاند، تاکنون تنها ایتالیا، آلمان، فرانسه، یونان، اسپانیا، هلند، بلژیک، اسلوواکی و لیتوانی عهده دار رهبری مجموعا ۱۷ پروژه شدهاند که در این میان ایتالیا و آلمان هریک با ۴ پروژه، صدرنشین جدول هستند و بعد از آنها نوبت به یونان و فرانسه میرسد که هریک رهبری ۲ پروژه را برعهده دارند و سهم بقیه نیز، هرکدام یک پروژه است.
البته هر یک از کشورهای نامبرده در چندین پروژه دیگر سهیم است یا حداقل بر اجرای آن نظارت دارد.
به استثنای این ۹ کشور، بقیه امضاکنندگان پسکو فعلا به مشارکت و نظارت رضایت داده اند و از ایفای نقش رهبری اجتناب میکنند.
از میان ۱۷ پروژهای که تاکنون ارائه شده است، ۵ عدد از آنها کلیدی محسوب میشوند که عبارتند از «تحرک و جابجایی نظامی» به رهبری هلند، «فرماندهی پزشکی اروپا» و «پاسخگویی به بحران» به رهبری آلمان، «تیمهای واکنش سریع و همکاری متقابل در حوزه امنیت سایبری» به رهبری لیتوانی و در نهایت «رادیو نرمافزار امنیتی اروپا» به رهبری فرانسه.
گفتنی است از ۲۸ عضو اتحادیه اروپا، دانمارک، مالت و انگلیس حاضر به امضای پسکو نشدند.
ناتو و آمریکا؛ دفاع از دکترین ۳ گانه
واشنگتن با احتیاط به تلاش اروپاییها در راستای عینیت بخشیدن به ایده ارتش واحد اروپایی نگاه میکند تا از باقی ماندن آنها زیر چتر حمایتی ناتو، اطمینان حاصل کند.
بهعبارتدیگر، مادامیکه پسکو مکمل ناتو باشد و نه ابزاری برای تضعیف فعالیتها و الزامات قید شده از سوی پیمان آتلانتیک شمالی، تشکیل آن بلامانع خواهد بود.
هرگونه تلاش در راستای زیر سوال بردن اولویت ناتو در تامین مسائل امنیتی اروپا به منزله نادیده گرفتن منافع راهبردی آمریکا استدرواقع، پرخاشگریهای ترامپ برای وادشتن اعضای اروپایی ناتو به تقبل سهم بیشتری از هزینهها و تهدید آنها به اینکه در صورت عدم مشارکت، باید قید کمک گرفتن از آمریکا را بزنند به این معنا نیست که اجازه دارند برای تامین منافع امنیتی، روی کمک خودشان حساب باز کنند.
رویکرد اتحادیه اروپا مبنی بر ایجاد نیروی نظامی واحد با اصول بنیادین دکترینی که ۱۹ سال پیش، «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه وقت آمریکا در راستای محکم کردن پایههای ناتو ارائه داد، مغایرت دارد- دکترینی که همچنان به قوت خود باقی است و دولت جدید واشنگتن هم به آن الترام دارد.
آلبرایت، برای آنکه از ایجاد نیروی نظامی موازی جلوگیری کند و ارتش واحد اروپایی را در چارچوب ناتو نگه دارد؛ ۳ اصل مشخص کرد:
*آمریکا نباید به هیچ وجه از معادلات امنیتی اتحادیه اروپا کنار گذاشته شود.
*نسخهبرداری از ناتو قدغن است.
*نباید تبعیضی میان اعضای اتحادیه اروپا و آن دسته از کشورهای اروپایی که به عضویت آن درنیامدهاند قائل شد.
بهعبارتدیگر، در دکترین ارائه شده از سوی آلبرایت، هرگونه تلاش در راستای زیر سوال بردن اولویت ناتو در تامین مسائل امنیتی اروپا و همچنین تضعیف روابط فراآتلانتیکی، به منزله محروم کردن آمریکا از منافع مشروعی است که از حاکمیت صلح بر اروپا، نصیبش میشود.
پس اتحادیه اروپا پیش از انجام هرگونه اقدام محسوسی که به تشکیل نیروی نظامی مشترک منجر شود، باید این تضمین را به آمریکا بدهد که قصدی برای حضور موازی و رقابتی ندارد و همچنان دایره توانمندیهایش را محدودتر از ناتو نگه میدارد.
پسکو؛ اهداف و رویکردهای تعاملی
اتحادیه اروپا با اشراف به این واقعیت که نباید نیرویی در مواجهه با ناتو باشد، نوع کاربری پسکو را تا حد امکان در چارچوب توقعات آمریکا نگه میدارد تا به این ترتیب حداقل جواز تشکیل هسته اولیه آن را داشته باشد و بعد سیاستهایش را مطابق با شرایط روز بازتعریف میکند که این موضوع هم با قاعده تنظیم دائمی عملکرد همکاری نظامی در تطبیق با نیازهای روز همخوانی دارد.
هدف پایهای که برای پسکو تعریف میشود این است که از راه تشکیل ارتشی قدرتمند، سیاست دفاعی اتحادیه اروپا را تقویت کنند تا در خور سیاست تجاری-اقتصادی قوی این اتحادیه باشد. در واقع، به پسکو به چشم یک سرمایهگذاری مشترک نگاه میشود که در دراز مدت جواب میدهد و به واسطه آن نه تنها از این پس اتحادیه اروپا نقشی کلیدی در اقتصاد خواهد داشت، بلکه به لحاظ سیاسی نیز وزنهای تاثیرگذار خواهد بود. به قول «روبرتا پینوتی» وزیر دفاع ایتالیا، این اقدام به منزله آن است که ازاینبهبعد، تعهدات و مسئولیتهای ملی در مقایسه با تامین و حفظ منافع راهبردی اتحادیه اروپا، در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد.
گام نخست برای پس گرفتن بخشی از استقلال نظامی اروپا از ایالات متحده، این است که به لحاظ سیاسی مستقلتر از گذشته عمل کند اما، لازمه رسیدن به این هدف بلندمدت، اتخاذ رویکردی است که به تقابل با آمریکا نینجامد. ازهمینرو، «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا میگوید پسکو میتواند در خارج از حوزه استحفاظی ناتو ابتکار عمل را به دست بگیرد که از آن جمله میتوان به طرحهایی چون صندوق توسعه آفریقا اشاره کرد. بهاینترتیب، پسکو به جای آنکه رویکردی صرفاً نظامی داشته باشد، از همه امکانات دولت برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند.
این اظهارنظر موگرینی، وقتی بار معنایی پیدا میکند که در پیوند با اظهارنظر پیونتی ارزیابی شود مبنی بر سنگین کردن وزن سیاسی اتحادیه اروپا در معادلات جهانی.
به عبارتی، اتحادیه میداند که گام نخست برای پس گرفتن بخشی از استقلال نظامی خود از ایالات متحده، این است که به لحاظ سیاسی (حوزهای که در سالهای اخیر با حضور در آن نقش کاتالیزور برای آمریکا را ایفا کرده) مستقلتر از گذشته عمل کند و در این راه، منطقه نفوذ سنتی یعنی کشورهایی که زمانی مستعمره اروپا بودهاند، محتملترین گزینه ممکن هستند.
دراینمیان، اهداف نظامی که برای ناتو مخاطره آمیز نیست هم پیگیری میشوند که از آن میان میتوان به کاهش شمار سیستمهای تسلیحاتی مشابه با هدف صرفه جویی در هزینه در راستای تامین مالی عملیاتهای مشترک اشاره کرد. تامین هزینه پروژه طراحی و ساخت جنگنده فرانسوی-آلمانی و توافقهای همکاری نظامی نظیر آنچه بین آلمان و هلند وجود دارد، نیز در این دسته قرار میگیرد.
اما از جمله حوزههایی که پسکو و ناتو میتوانند در آن به اشتراک نظر برسند، ایجاد محوطه نظامی برای انتقال سریع نیرو و تجهیزات است که در چارچوب «شینگن» تعریف میشود و اصولاً تشکیل یک نیروی مشترک برای حضور و مشارکت سریعتر در بحرانهای جهانی از جمله مواردی است که در طرح اتحاد نظامی اروپایی پیشبینی شده است.
از سوی دیگر، طبق چارچوبی که فعلاً در نظر گرفته شده است، پیمان آتلانتیک شمالی همچنان در نقش قهرمان عهدهدار تامین دفاع جمعی اتحادیه اروپا است حالآنکه پسکو فعلا تامین کنند نیروی مدیریت بحران در مواردی مانند شیوع بیماریهای خاص مثل ابولا (آفریقا ۲۰۱۴) خواهد بود.