زندگی در روستاهای بخش بوشکان شهرستان دشتستان بوشهر زیر تیغ محرومیت در حال کمرنگ شدن است. آب در منطقه تنگخون و روستاهای ارغون ارزشی صد چندان و برابر با زندگی انسان دارد، روستاییان تنها از نعمت برق برخوردارند و راههای رسیدن به روستا تنها تا نیمه آسفالت است، آنها پس از پیمودن کیلومترها راه شوسه به جادهی اصلی میرسند. امکانات درمانی اندک و چند روستا از یک خانه بهداشت برای دسترسی به بهداشت استفاده میکنند. دسترسی به آموزش تنها تا مقطع ابتدایی امکانپذیر است و تعداد زیادی از دانشآموزان به دلیل دوری راه و فقر اقتصادی از تحصیل محروم هستند. بیشتر جوانان برای یافتن شغل راهی برازجان، کلمه و بوشهر میشوند و تعدادی نیز به دلیل بیکاری به اعتیاد روی آوردهاند.
خشکسالی، کمبود منابع آب و کاهش چشمگیر بارندگی سبب از بین رفتن دامداری و کشاورزی در سطحی گسترده از روستاهای منطقه شده است. دسترسی به آب آشامیدنی با واریز پول و تهیه فیش با هزینهای بیش از درآمد خانوادههای روستایی امکانپذیر است، بیشتر مردان به بازیاری (کار روی زمین کشاورزی و نگهبانی از مزرعه) و چوپانی روی میآورند، بخش زیادی از درآمد خانوادهها با کمکهای کمیته امداد و دریافت یارانه فراهم میشود.
بخش زیادی از منابع آبهای زیرزمینی در روستاهای بوشکان به پایان رسیده است و روستاییان با پرداخت ۵ تا ۵۰ هزار تومان هر ۲۰ روز به آب آشامیدنی دسترسی پیدا میکنند. بخش زیادی از منابع آبهای زیرزمینی در روستاهای بوشکان به پایان رسیده است و روستاییان با پرداخت ۵ تا ۵۰ هزار تومان هر ۲۰ روز به آب آشامیدنی دسترسی پیدا میکنند.
جادههای منتهی به روستاهای اصلی و اقماری سختگذر و طولانی است و دسترسی روستانشینان را برای استفاده از خدمات شهری دشوار میسازد.
بیکاری سبب شده تا بیشتر جوانان روستایی برای یافتن شغل و درآمد راهی روستاها و شهرهای دور و نزدیک شوند، تعدادی نیز به دلیل نداشتن درآمد و پشتوانه مالی، ماندن در روستاهای دورافتاده و بدون امکانات اولیه را میپذیرند.
خشکسالی سبب از بین رفتن پوششهای گیاهی منطقه و در نتیجه تبدیل زمینها به شورهزارهای وسیع شده است.
زنی روستایی در امامزاده روستا برای طلب باران و رفع خشکسالی دعا میخواند. بارانخواهی از آیینهای سنتی و بومی منطقه هنگام خشکسالی و کاهش باران است.
نبود درآمد و از بین رفتن کشاورزی و دامداری چرخهی اقتصادی روستاییان را دچار مشکل ساخته است. بیشتر روستاییان با مستمری کمیته امداد و یارانه زندگی خود را پشت سر میگذارند.
دامداری شغل بیشتر مردان روستاهای بوشکان بوده است. کمبود آب و از بین رفتن علوفه سبب تلفات بسیار در سالهای گذشته شده است. بیشتر دامداران به چوپانی و نگهداری از گلهی دیگر دامداران روی آوردهاند.
به دلیل نبود امکانات تنها یک خانواده در روستا ماندهاند و با وجود مشکلات فراوان قادر به تغییر مکان زندگی خود نیستند.
دختر خردسالی از روستای تنگخون در کنار مادر به دوردست روستا نگاه میکند. بیشتر دختران روستا تا مقطع ششم ابتدایی قادر به تحصیل هستند و برای ادامه تحصیل با پرداخت هزینههایی خارج از توان مالی خانواده راهی شهرهای اطراف میشوند.
دختری از اهالی روستای ارغون به همراه برادر کوچکترش درس میخواند. تحصیل تنها تا دورهی ابتدایی ممکن است و دختران پس از این دوره، ناچار به ماندن در خانه و انتظار برای ازدواج هستند.
زنی از اهالی روستای تنگخون در مقابل خانهی کوچک و محقر خود ایستاده است. خانهی بیشتر روستاییان از بلوک و سیمان ساخته شده است، برخی از اهالی روستا با کنار هم گذاشتن برگهای نخل آشپزخانه، حمام و سرویس بهداشتی میسازند.
مادری هیزم برای درست کردن آتش و تهیه غذا میآورد. در برخی خانهها، چادر جایگزین انبار و آشپزخانه است. با تمام شدن گاز کپسولها، هیزم به عنوان سوخت خانه برای گرم کردن آب و پخت غذا استفاده میشود.
مردی دامدار به بزهای گله علوفه میدهد. بز نقشی مهم در اقتصاد و خوراک روستاییان منطقه دارد، نبود علوفه سبب سوءتغذیه و از بین رفتن بسیاری از گلههای بز در سالهای اخیر شده است.
مادری تلاش میکند تا در تشتی کوچک فرزندش را حمام کند. همنشینی انسان و دام نیاز روستاییان به بهداشت و استحمام را افزایش داده است.
تنها تفریح کودکان در تنگخون و ارغون، بازی در میان تل خاک و تاب خوردن از اندک درختان برجای مانده از خشکسالی است. پارکهای کوچک بازی تنها در تعداد انگشتشماری روستا با امکانات اندک ساخته شده است.
سَرایِل عاطفیدوست در روستای تنگخون زندگی میکند. او به آسم، بیماری چشم، چربی و فشار خون مبتلا است، بیماری همسر، سرطان فرزند و نداشتن بیمه و مستمری گذران زندگیِبدون امکانات را برای او دشوار کرده است.
جوهر تهمتن 75 سال دارد، رختخواب، چند دست لباس و اندکی لوازم ابتدایی پختوپز تمام اثاث زندگی او است. او از عشایر است و پس از فوت همسرش به تنهایی در چادر زندگی میکند و روی هیزم غذا میپزد، یارانه و فروش نخهای ریسیده شده از پشم بز تنها منبع درآمد جوهر است.
دو زن از اهالی روستای اسکندرآباد در مقابل خانهای در روستا ایستادهاند. زنان روستا با وجود توانایی در بافت قالی و گلیم، به دلیل دریافت دستمزد اندک بیشتر روز را به بیکاری سپری میکنند.
دختری روستایی در آشپزخانهای با امکانات ابتدایی نان بیش از ده روز خانواده را تهیه میکند. از رونق افتادن کشت گندم سبب شده تا روستاییان با از دست دادن خودکفایی در تولید آرد، کیسههای آرد آماده را از شهرهای نزدیک روستا خریداری کنند.
کودکی از عشایر ترک قشقایی بزغاله کوچکی که همبازی او است را در آغوش گرفته است. کودکان عشایر به دلیل نبود امکانات آموزشی در دسترس از امکان تحصیل و دریافت خدمات بهداشتی و درمانی مناسب محروم میمانند.
زنی از عشایر بزهای گله را برای خوردن علوفه جمع کرده است. زنان عشایر همپای مردان به گلهداری و رسیدگی به امور دام از تهیه علوفه تا ریسیدن پشم بز میپردازند.
مردی از اهالی روستای دلارام پس از گشت روزانه با موتور به سوی خانه بازمیگردد. دلارام روستایی متروک است که بیشتر مردان به دلیل بیکاری روستا را ترک کردهاند، مردان بازمانده در روستا بیکار هستند و روز را به نشستن در برابر آفتاب و گشتن در ساحل میگذرانند.
فریدون پرداسی و همسرش ساکن روستای شاهپسرمرد هستند. او از متولیان امامزاده است و مانند دیگر روستاییان به دلیل اعتقاد عمیق به قداست امامزاده، حاضر به ترک روستا نیست. کمبود آب، نبود امکانات بهداشتی و درمانی و امکان تحصیل تا مقطع ابتدایی از مشکلات روستای شاهپسرمرد است.
پیرمردی روستایی پس از فراغت از چرای بزها روی حصیر مندرس حیاط خانه نفس تازه میکند. دشتهای اطراف ارغون علوفه ندارد و دامداران نگران از دست دادن دامهایشان هستند.
مردی از اهالی روستای سرملهارغون در آستانهی ساختمان سابق شورای محل نشسته است. پس از مهاجرت روستاییان و انحلال شورا، بازماندگان روستا از آن به عنوان انبار استفاده میکنند.
مرد روستایی که به دلیل از دست دادن زمین کشاورزی و امکان دامداری بیکار شده، در تاریکی خانهی خود سیگار میکشد.
تعدادی از روستاییان در تنگارم و روستاهای ارغون از پرداخت هزینههای درمان ناتوان هستند، بیماریهای فشارخون، دیسک کمر و ... میان روستاییان شایع است و تنها راه دسترسی به درمان مراجعه به خانههای بهداشت روستاهای اطراف است که برخی از آنها در زمانهای محدودی خدمات ارائه میدهند.
پریا دختر خردسال ساکن تنگخون، لباس سنتی عشایر پوشیده و آماده رفتن به خانهی همسایه است. پدر او از ابتدای زندگی مشترک بیکار بوده است و گلشن مادر او، روز را با گپوگفت با همسایهها و خانهداری به شب میرساند.
دانشآموزان در کنار کانکس مدرسه مشغول درس خواندن هستند. دانشآموزان از پیشدبستانی تا پایه پنجم در یک کلاس درس میخوانند و یک تا دو آموزگار به همهی آنها آموزش میدهد. در ماههای گذشته دو هفته به دلیل بیماری آموزگار از آموزش محروم ماندند.
کودکی در دامن مادر پناه گرفته است، زندگی کودکان و نوجوانان روستایی با محرومیت از ادامه تحصیل، بهداشت، آگاهسازی و امید به آینده همراه است.
رخساره زنی از عشایر قشقایی در حال بافتن چنته روی داری دستساز است. چنتهبافی از هنرهای رایج میان زنان عشایر است. بخشی از درآمد خانوادههای عشایر در گذشته با فروش صنایعدستی تامین میشد. هزینه بسیار پایین پرداختی از سوی دلالها درآمدزایی هنری عشایر را از رونق انداخته است. برخی زنان به دلیل مشکلات مالی 100 هزارتومان برای بافت یک قالی دریافت میکنند.
پسران روستایی در منطقه تنگخون و نزدیک اژدرخوس، میان درختان باقیمانده از یک نخلستان بزرگ فوتبال بازی میکنند. زمینهای کشاورزی و نخلستانهای خشک شده به فضایی برای بازی بچهها تبدیل شده است.
زندگی زیر تیغ محرومیت
زندگی زیر تیغ محرومیت
زندگی زیر تیغ محرومیت