عید میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)، یکی از بزرگترین اعیاد همه زمانها و مکانهاست که در اشعار شاعران آئینی هم بازتاب ویژه ای دارد.

خبرگزاری مهر گروه فرهنگ:و در چنین روزی بود که نور وجود حضرت زهرای مرضیه (س) تابیدن گرفت و خانه محمد (ص) و خدیجه (س)، به کوثری معطّر، درخشان شد.

اکنون سالهاست که این روز مبارک گرامی داشته می شود؛ بویژه آنکه این روز در تقویم ایرانیان، با نام مبارک مادر و زن گره خورده است.

در این میان، شاعران آئینی هم تلاش دارند تا این مناسبت فرخنده را به جشن بنشینند که این دو بیت از محمدعلی مردانی، آغاز این جشن و سرور منظوم است:

بزمی به حریم کبریا برپا شد
کوثر ز خدا به مصطفی إعطا شد 
یک قطره ز آب کوثر افتاده به خاک
صد شاخه گُل محمّدی پیدا شد.

از دیگر شاعرانی که در ابیاتی کوتاه، هم به شأن و مقام، هم به ولادت باسعادت و هم به شهادت مظلومانه ی آن بانوی دهر پرداخته اند؛ می توان از غلامرضا شکوهی نام بُرد:

گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست

فرمانبر تو نیست سما تا سمک که هست

وقتی به خواب می روی ای کوثر کثیر

لالاییِ خدیجه نباشد؛ مَلَک که هست

آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت

ای زخمی محبّت عالم، نمک که هست 

وقتی حضور غصّه تو را آب می کند

اشک علی نشسته برای کمک که هست

مردیم از فراق تو؛ دل با چه خوش کنیم؟

قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک که هست؟

نقش کبود شانه ات از ضربه های در

بر شانه ی شبان سیه نیست حَک؛ که هست.

و این نیز ابیاتی است از مجتبی صمدی شهاب که تولد آن یاس نوشکفته را، بهاری جاودان می بیند و در بخشی از شعر خود با تمجید از مقام مادر چنین می سراید:

تا آن زمان که گردش این روزگار هست
تا آن زمان که روز و شبی برقرار هست
کم یا زیاد بسته به میزان لطف حق
پای پیاده عشق به هر دل سوار هست
وقتی گدا شدن به در دوست، عاشقی ست
پس در تمام عمر به هر لحظه کار هست

ما ظاهرا اگر چه خدا را ندیده ایم
اما یقین که جلوه ی آئینه دار هست
یک گل رسید و معنی ضرب المثل شکست
یک یاس آمده که همیشه بهار هست
یک برگ یاس با همه عالم برابر است
معنی یاس یک کلمه هست و مادر است
هر کس که مادر است؛ دو عالَم برای اوست
بام بهشت نقطه ی پایین پای اوست
مادر شدن برای دو عالم شرافتی است
بر دختری که گفته پدر هم فدای اوست
او قبل خلقت آمده قبل از همه رَوَد
سوی بهشت باغ گلی که سرای اوست
شرط و شروطِ خلقتِ دنیاست فاطمه
این میل باطنی عمیق خدای اوست
آمد کسی که بین قنوت شبانه اش
همواره اسم یک یک همسایه های اوست

 تصویر خالصانه ی ذکر و دعاست او
همسایه ی همیشه ی قُرب خداست او

 ما  دَرکِمان به این همه معنا نمی رسد
ما
  دستمان به رتبه زهرا نمی رسد
 او کوثر است و چشمه ی دریاترین خُم است
نور است و نوربخش سپهر است و انجم است
پیداتر از همه شد و بین بزرگی اش
در لابلای ثانیه های زمان گُم است
از آب و خاک مهریه ی او جوانه زد
هر دانه ای که بر سر هر خوشه گندم است
مصرف نکرد غیر خودش درمسیر حق
زهرا تمام مرتبه الگوی مردم است
از خود گذشت تا که ولایت عَلَم شود
زهرا به پایِ دینِ خدا مثل اهرم است
دین خدا ز همّت او جان گرفته است
زن با نگاه فاطمه عنوان
 گرفته است
زیباترین نمایش تابان روزگار
زهراست آنکه مانده در اذهان روزگار
یک قطره از عنایت زهرا نمی شود
بر این زمین کرامت باران روزگار
این سالها که آمد و رفته ست همچنان
زهرا بُوَد بزرگِ بزرگانِ روزگار.

«مادر تمام شهیدان» و همچنین «جلوه گاه رحمت حضرت رحمان»، دو عنوانی است که حبیب الله چایچیان «حسان» در شعر خود و در تبریک میلاد سراسر نور آن بانوی آب ها و روشنایی ها به کار بُرده است؛ ابیاتی که با یک مصراع یکسان در ابتدا و انتها همراه می شود:

ای جلوه گاه رحمت یزدان خوش آمدی
ای فیض بخش عالم إمکان خوش آمدی
میلاد تو، طلیعه ی زیبای
 خلقت است
اینک به جمع خاک نشینان خوش آمدی
یزدان ز خلقت تو به عالم دمید جان
ای مظهر عنایت رحمان خوش آمدی

زهرایی و بتولی و ریحانه ی رسول
ای برترین ز جمله ی نِسوان خوش آمدی
با حسن سرمدی به گلستان احمدی
ای نازنین شکوفه ی قرآن خوش آمدی
در مدح یک عطای تو آیاتِ «هل أتی»
ای مادح تو حضرت سبحان خوش آمدی
اُمِّ ابی و مادر سبطین و زینبین
رکن علیِّ عالی عمران خوش آمدی
زهرا، رضیه، راضیه، مرضیه، فاطمه
اسماء تو به شأن تو برهان خوش آمدی
فرمود مصطفی به تو جانم فدای تو
ای جان ماسوا به تو قربان خوش آمدی
شهر مدینه بوی خوش کربلا گرفت
ای مادر تبار شهیدان خوش آمدی
مِهر تو راهتوشه ی قبر و قیامت است
با مژده ی شفاعت و غُفران خوش آمدی
کوثر تویی و حضرت مهدی ز نسل توست
ای چشمه سار خیر فراوان خوش آمدی
طبع «حسان» ز مدح کمال تو عاجز است
ای جلوه گاه رحمت یزدان خوش آمدی.
و اکنون ابیاتی از شعر قاسم صرافان را به تماشا می نشینیم:
دریایی و دل دادی یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی
هم صاحب آبی تو، هم روح حجابی تو
هم نور دل ساقی، هم مادر سقّایی
شیدای شکوه تو تنها دل حیدر نیست
عالم همه مجنونند؛ وقتی که تو لیلایی
از نور تو یا کوثر، تا کور شود ابتر
دارد دل پیغمبر، چه اُمِّ ابیهایی
مرضیه و راضیه، ریحانه و حانیه
منصوره و مستوره، به به! که چه أسمایی
معصومه ‌ای و عصمت از نام تو می ‌جوشد
هم کوثر و تسنیمی، هم سِدره و طوبایی
باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنّت
حالا که زمین دارد إنسیه ی حورایی
هم دختر طاهایی؛ هم همسر مولایی
قدر تو ولی این نیست؛ این ست که زهرایی
گفتند که پنهانی، اما به خدا دیدم
هر لحظه که درماندم؛ آن لحظه همان جایی
در خواندن تو سوزی ست؛ با ما تو بخوان مادر!
«ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی».
ابیاتی از شعر بلند رحمان نوازانی درباره آن سرور زنان، بخش دیگری از این مولودیّه ی منظوم است:
دری به سمت حیاط تجلی اش وا کرد
سپس نشست و خودش را کمی تماشا کرد

 و آن همه عظمت را کمی به نور کشید
و نور را به تجسم کشید و إنشا کرد

 سپس و أشرَقَتِ الأرضُ و السَّما نوشت
و بر زمین و زمان آیه آیه إملا کرد

 و بسته شد همه چشمهای ما وقتی
که نور آینه در آئینه تجلّا کرد

 زلال آبی خود را به روی آینه ریخت
تمام مِهر خودش را به اسم دریا کرد

 باسم نورٌ عَلی نور، این إلهه ی نور
فرشته ای شد و بال اراده را وا کرد
سپس به سمت خدایش
 پرید و زهرا شد
خدا تجلّیِ خود را به نام زهرا کرد

 چگونه سجده گذاریم روز مادر را
که مهر مادری ات را به شیعه بخشیدی.

ابیات بعدی این گفتار از بخشی از شعر مهدی نظری انتخاب شده است؛ آنجا که شاعر، حضرتش را بهانه ی عالَم خلقت می داند:

زهرا بهانه ای ست که عالَم بنا شود

او آمده که مادر آئینه ها شود

او آفریده گشت که یک چند مدتی

نور خدا به روی زمین جا به جا شود

او از خدا رسید به پیغمبر خدا

تا قفل پلک های شده بسته وا شود

او آفریده شد که در این روزهای سخت

زهرا شَوَد؛ علی شود و مصطفی شود

او مادر تمامیِ دل های حیدری ست

باید که کُفو فاطمه شیرخدا شود 

هرکس مگر که مادر معصوم می شود؟

او آمده که مادر کرب و بلا شود 

زهرا اگر نبود چگونه به عالَمی؟

صدها روایت از مِی کوثر عطا شود 

بی اذن فاطمه کسی اصلاً اجازه داشت

بر روی خاک و اوج فلک پیشوا شود؟ 

ای خوش به حال آنکه در آن لحظه ی حساب

با انتخاب مادرانه ی او، سَوا شود 

مادر سلام، روز ظهورت مبارک است

لعنت بر آنکه مُنکرِ صِدق شما شود 

ما را گدای خانه لطف ات حساب کن

  ما را برای نوکری ات انتخاب کن

مادر تویی که قدر شما بی نهایت است

هر جمله ی تو شامل صدها روایت است

تو آمدی که در شب دل ها قمر شوی

در سینه ی شکسته ی دوران گُهر شوی 

تو آمدی که قامت دین را به پا کنی

بر شاخه های نخل وَلا برگ و بَر شوی 

تو آمدی که سوره ی کوثر بیاوری

تو آمدی برای علی بال و پر شوی

تو آمدی که مادری ات را نشان دهی

تو آمدی که مادر ِکُلِّ بشر شوی 

معنای اصل اُمِّ ابیها فقط تویی

تو آمدی که باعث فخر پدر شوی 

من که برای مدح تو چیزی نداشتم

تنها قلم به صفحه ی قلبم گذاشتم. 

و اکنون این مولودی منظوم را با تبریک به حضرت صاحب عصر و زمان (عج) و با این دو بیت به فرجام می آوریم:

بر کوکب آسمان عصمت صلوات
بر فاطمه گوهر نبوّت صلوات
بر مادرِ یازده امامِ بر حق
از صبحِ ازل تا به قیامت صلوات.