بوشهر - امروز آخرین پنجشنبه سال در گلزار شهدا غوغایی بود؛ خانه تکانی بود، خانه تکانی پدر، خانه تکانی پسر.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها - نساء کروندی: روزهای عید و شلوغی‌هایش به کنار، روزهای عید و خرید و خانه تکانی و برنامه‌ریزی برای مهمانی رفتن و مهمانی دادن هم به کنار، اینجا همه چیز آرام است.

اینجا همه از درون فریاد می‌زنند، فریادی که ای کاش بودی و می‌توانستم از لابلای صفحات قرآن، من که هیچ، فرزندانم از تو عیدی می‌گرفتند یا ای کاش بودی، تا عصاره و ثمره عشقم و عمرم را در دورهمی ایام نوروز می‌دیدم.

اما شاید به این دلیل این دلهره‌ها، فریادها و گله و شکایت‌ها آرامش بخش است که نشانه‌هایشان هنوز هست، همچنان فداکاری‌هایشان ستودنی است، هنوز نام خانواده شهدا در جامعه قابل احترام و بزرگ است.

آخرین پنجشنبه سال غوغایی‌است مادری که بدون توجه به اطراف چادر به کمر زده و عکس مزار پسر را تمیز می‌کند یا دختری که مزار پدر را غرق در گلاب ناب می‌کنداینجا در روزهای خاص با صفاتر می‌شود، روز مادر، روز پدر، ایام نوروز؛ انگار آنها بیشتر دل، دل می‌کنند برای اینکه اولین‌ها باشند، برای دادن هدیه به مادر یا گرفتن بوسه فرزند در روز پدر.

آخرین پنجشنبه سال اما این غوغایی‌است مادری که بدون توجه به اطراف چادر به کمر زده و عکس مزار پسر را تمیز می‌کند یا دختری که مزار پدر را غرق در گلاب ناب می‌کند.

یکی از مادران شهدا، که مشغول تمیز کردن گلدان کنار مزار بود، بیان کرد: فصل بهار هست و باید خونه پسرم رو هم بهاری کنم.

وی قطره اشک کنار چشمش را پاک کرد و افزود: در سال‌های نخست مفقودی پسرم بهارهای زیادی خانه را آب و جارو کردم اما او خانه بهتری برای خود انتخاب کرده بود.

این مادر شهید عنوان کرد: کار بزرگ صبر بزرگی را هم می‌طلبد، نباید در کنار کار بزرگ شهداء کار بزرگ خانواده شهداء را نادیده گرفت، برای خودم نمی‌گویم، اما با نبودن عزیزان، حتی شادی آدم هم رنگ غم دارد.

یکی از دختران شهید نیز در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، عنوان کرد: خیلی زمان برد تا درک کنم چرا پدر نباید کنار من باشد و چرا این نبودن را انتخاب کرده است.

وی افزود: از زمانی که یادم هست، سال‌های تحویل در کنار مزار پدر بودیم نه اینکه برای ظاهر کاری باشد؛ همه دلی هر سال یه عهده نا نوشته بود که امروز که من خود صاحب فرزند شدم باز به این قرار پایبندیم.

اما تا بمب تحویل سال را می زدند، بغض ما می‌ترکید، بغض جای خالی یکساله پدر را در آن ساعت گریه می‌کردیماین دختر شهید تصریح کرد: سال‌های اول یادم می‌آید همه جوری تلاش می‌کردند که من هیچ کمبودی نداشته باشم، لباس نو، کفش نو... اما تا بمب تحویل سال را می زدند، بغض ما می‌ترکید، بغض جای خالی یکساله پدر را در آن ساعت گریه می‌کردیم.

وی عنوان کرد: کاش اینقدر که درباره سهمیه ما در رسانه‌ها می‌گفتند و می‌نوشتند درباره این صحنه‌های دردناک زندگیمان می‌نوشتند که پدرمان با آگاهی از این اتفاق ها خود را برای ارزشی به اسم وطن انتخاب کرد.

امروز آخرین پنجشنبه سال در گلزار شهداء بوشهر خانه تکانی بود، خانه تکانی پدر، خانه تکانی پسر.

صحبت با افراد هم بسیار سخت بود چرا که پر بود از گله و شکایت هایی که از بی مهری برخی و افراد و جای خالی عزیز در کنارشان بود.

با دیدن این خانواده های عزیز گفتم بنویسم، کاش این خانواده ها هیچ وقت نه برای مسئولین و نه مردم مردم فراموش نشوند.