حماسه بی نظیر شکافته شدن دیوار بیت‌الله الحرام، یکی از مُسلمّات تاریخی مورد قبول همه مذاهب اسلامی و یکی از لحظات باشکوهی است که در شعر شاعران هم مورد توجه قرار دارد.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: بدون شک یکی از باشکوه‌ترین لحظات تاریخ، در ماه رجبِ سی سال پس از عام الفیل اتفاق افتاده است؛ آنجا که در بُهت و سکوت زائران و طواف کنندگان بیت عتیق، دیوار کعبه شکاف برداشت و حضرت فاطمه بنت اسد (س)، مادر گرامی حضرت اسدالله(ع) به آن مکان مقدس وارد شد و آنگاه، دیوار بر هم آمد.

و این حماسه شگرف، بسیاری از شاعران را بر آن داشته است تا از این دریچه، به متن آن بنگرند و روایتش کنند.

مهدی نظری یکی از همین شاعران است که در بخشی از شعر خود می آورد:

هرکسی رو به روی نام علی سر خم کرد
در قنوت سحر فاطمه جا می گردد

هر کسی مست علی نیست بداند این را
تا خود حشر گرفتار بلا می گردد

هرکسی قطره ای از جام ولایت بچشد
علوی می شود و از عُرَفا می گردد

تَرَک خانه ی کعبه به دو عالم فهماند
دل که بشکست فقط جای خدا می گردد

و اما دو بیت از شعر حامد تجری هم درباره این رویداد منحصر به فرد، چنین است:

ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده
جز او کسی به جای پیمبر نیامده

جز او برای فاطمه همسر نیامده
از کعبه جز علی احدی در نیامده

حسن لطفی هم در بخشی از شعر خود، اینگونه سروده است:

      کعبه قدم بر سر افلاک زد
      پیش علی سینه خود چاک زد

      تا رُخ ات ای ماه پدیدار شد
      یوسف یعقوب گرفتار شد
       
      کعبه فقط خاک و گِل و سنگ بود
      آمدی و معدن اسرار شد
       
      کعبه در آغوش زمین خواب خواب
      با نفس قُدس تو بیدار شد
       
      کعبه نمی خواست که بیرون شَوی
      چشم نبی دیده و ناچار شد
       
      کعبه در بسته ی خود باز کرد
      معنی توحید پدیدار شد

او درباره این حماسه عظیم الشأن، باز هم شعر دارد:

سلام ای جواب سلام خدا
ظهورت طلوع تمام خدا
برای تو کعبه جگر چاک زد
بیا مرد بیت الحرام خدا
مرا کعبه ی سینه چاکم کنید
فقط پای حیدر هلاکم کنید
علی ابتدا و علی انتهاست
علی مصطفی و علی مرتضی ست
علی اول است و علی آخرست
علی در ظهور و ولی در خفاست
علی در معارج، علی در بُراق
علی، «اِنّما» و علی، «وَ الضُّحی» ست
علی با حق است و علی بر حق است
علی کعبه است و علی در حَراست
علی نیست آن و علی نیست این
علی نه جدا و علی نه خداست

 و این هم دو بیت دیگر از این شاعر آئینی درباره گرامیداشت سالروز ایام این رویداد سترگ:

باز هم می درید قلبش را
کعبه صدها هزار اگر در داشت

کعبه جای خودش که در قدم ات
سینه ی آسمان تَرَک برداشت

و در این باره به بیان تنها یک بیت از شعر ایمان کریمی بسنده می کنیم:

کعبه از عشق برای تو گریبان بِدَرَد
بهر مدح تو غزل جامه ی ایمان بدرد

شعر مهدی ریاحی اما به مقایسه رانده شدن حضرت مریم (س) از خانه الهی برای به دنیا آوردن حضرت عیسی (ع) و پذیرش حضرت فاطمه بنت اسد (س) اشاره دارد:

مکه امشب مهبط نور خداست
کعبه امشب قبله نه، قبله نماست

کعبه امشب در طواف روی توست
چشم اشک آلود زمزم سوی توست

حاصل حبّ و وداد حق تویی
فاش گویم خانه زاد حق تویی

مریم آن کاخ عبادت را ریاض
دید چون در خویش آثار مخاض

وحی آمد گرچه هستی محترم
لیک بیرون رو بدین حال از حرم

این مکان غیر از عبادتگاه نیست
مسجد است اینجا ولادتگاه نیست

گرچه فرزندت بود عیسی ولی
فرقها دارد مسیحا با علی

مرده را گر زنده عیسی می کند
دردها را گر مداوا می کند

این همه از لطف و جود حیدر است
بودِ طفل ات از وجود حیدر است

مریم ار چه مام پاکی خوانده شد
این چنین از خانه حق رانده شد

لیک بهر مادرت از آسمان
در چنین حالی ندا آمد بمان

فاطمه، بنت اسد، امّ اسد
غم مبادا بر دلت یک دم رسد

آمدی در کوی ما؛ محزون مرو
همچو مریم از حرم بیرون مرو

کشتی دین را تو نوح آورده ای
بهر جسم کعبه روح آورده ای

ای شُکوه محض، معنای وقار
ای عفاف و زهد را آموزگار

فاطمه از این ندا مسرور شد
درد، شیرین و دلش پُر شور شد

همسفر با دل شد و پرواز کرد
چشم خود را سوی کعبه باز کرد

کعبه دست و پای خود گم کرده بود
بر رُخ اش اما تبسم کرده بود

زانکه مهمانی بلندآوازه داشت
از حضورش شور و حالی تازه داشت

کعبه یک در داشت آن هم مشرکان
رفت و آمد می نمودندی از آن

گفت با خود؛ هوش باش؛ او حیدر است
نی سزاوار ورود از این در است

باز کن ای بیت پاک داوری
بهر باب الله، باب دیگری

این بگفت و نعره بر افلاک زد
بهر مولا سینه خود چاک زد

کای به رضوان ساقی کوثر بیا
وی در رحمت، تو از این در بیا

ای فدای مَقدم ات حِجر و حَجَر
گشته از هجر تو زمزم، دیده، تر

ای تو چشم حق، ببین چشم ترم
وی تو دست حق، بِنِه پا بر سرم

میهمان ای جان تو بر جانانه ای
میهمان نه، بلکه صاحب خانه ای

ای بلند آوازه از نام ات حرم
حُرمت ات کرده حرم را محترم

تا زند بوسه به پایت چشمِ خاک
کعبه هم چون گل، بزد بر سینه چاک

خانه ی معبود بر روی زمین
در طوافت بود و می گفتا چنین

با ولای تو، عبادت کامل است
طوف من، بی حُبّ حیدر باطل است

این هم دو بیت از شعر شاعر آئینی، یوسف رحیمی که روایتگر شوکت و جلال آن لحظه های آسمانی است:

با شوکت بی نظیرش آمد از راه
می آید از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهانِ کعبه هم وا مانده
لا حَولَ و لا قُوَّه اِلّا بِالله

و تک بیتی از شعر محمدعلی بیابانی در ماجرای معجزه شکاف خوردن دیوار خانه خدا:

      پای تو حیف بود که روی زمین رسد
      کعبه شکاف خورد و در آن پاگُشا شدی

روایت شاعرانه هاشم طوسی هم از این حکایت، به سه روز بیتوته حضرت فاطمه بنت اسد (س) در خانه کعبه اشاره دارد؛ در حالیکه روایتهای معتبرتر، پنج روز میزبانی حضرت حق برای این نوزاد و مادر را حکایت می کند:

      جای عجبی نیست به استقبالش 
      دیوار دل کعبه ترک بردارد 
      
      در خلوت خود سه روز مهمانش کرد
      از شدت عشقی که به حیدر دارد.

و اکنون به بیان تنها یک بیت از شعر داود رحیمی در این زمینه بسنده می کنیم:

همسایه ی خداست علی پس عجیب نیست
دیوار کعبه، جامه دران، «مَستِ جار»
  شد

شاعر جوان آئینی، یعنی سید حمیدرضا برقعی هم ابیاتی روح انگیز درباره این مناسبت باشکوه و مبهوت کننده دارد که در آن از حضرت حافظ هم مدد می گیرد:

      کعبه از راز جهان، راز خدا آگاه است
      راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است
     
      کعبه افتاده به پای ات، سر راهت سرمست
     «پیرهن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست»
       
      کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
      خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
       
      کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
      قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت
       
     «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
     مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

پلک زدن کعبه و از نفس فتادن آن هم، اشاره شاعرانه ی رحمان نوازنی از این مناسبت است:

      کعبه پلک زد آری؛ صبح نور پیدا شد 
      کعبه در طوافش رفت؛ تا درِ حرم وا شد 
      
      قبله از سر جایش، پیش پای او پا شد 
      زیر پای او زمزم، چشمه چشمه دریا شد 
       
      کعبه از نفس افتاد؛ نوبت مسیحا شد 
      او شفا گرفت و بعد؛‌ تازه دور موسا شد. 

و این هم تک بیتی از شعر محسن عرب خالقی که پایان بخش این گفتار خواهد بود:

     صد بار اگر که کعبه شکافَد به مَقدَمَش
     هرگز ز کار خویش مُرَدَّد نمی شود.