خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: رضا محرری
دیروز آکادمی نوبل در اطلاعیه ای اعلام کرد که نوبل ادبیات امسال برنده ای نخواهد داشت و به جای آن سال آینده، ۲۰۱۹، دو برنده برای این جایزه اعلام خواهد شد. اگر از اتفاقاتی که تا کنون برای این جایزه افتاده است بی خبر باشیم ممکن است این خبر برایمان تعجب بر انگیز باشد، اما نگاهی به اتفاقاتی که در سال های گذشته برای این جایزه افتاده است نشان می دهد که از این خبر چندان هم نباید متعجب شد. پیش از آن اما ذکر این نکته خالی از فایده نخواهد بود که این اولین سالی نیست که جایزه نوبل ادبیات اهدا نمی شود، پیش از این به خاطر جنگ های جهانی اول و دوم سال هایی بوده است که این جایزه اهدا نشده است. اما این بار دو تفاوت عمده با دفعات قبل دارد، اول این که امسال اهدای جایزه لغو نشده، بلکه عقب افتاده است و قرار است سال آینده دو جایزه اهدا شود. دفعات پیش چنین اتفاقی نیفتاده بود و تنها یک یا چند سال پشت سر هم جایزه اهدا نمی شد. جز این، امسال اولین باری است که این جایزه نه به دلایل بیرونی، که به خاطر رسوایی ای که گریبانگیر یکی از اعضای پیشینِ آکادمی سوئد شده اهدا نمی شود، یا حداقل این دلیلی است که اعلام شده است.
چند ماه قبل بود که اتهاماتی مبنی بر تعرض یا آزار جنسی از جانب هجده زن به همسرِ یکی از اعضای آکادمی وارد شد و بلافاصله این مطلب علنی شد و چون در ادامه رسوایی های مردان قدرتمند سفید پوست بود که از هالیوود آغاز شده بود، به صدرِ اخبارٍ مربوط به این جایزه رفت. مدت ها بحث و جدل درباره این ماجرا وجود داشت و بعداً مشخص شد که در جلساتِ این آکادمی، و همین طور در جلسات کمیته نوبل ادبیات هم، این بحث ها جدی بوده است و هرچند این کمیته به ماندنِ عضوِ بحث برانگیز رای داد، بالاخره مشخص شد که اختلاف نظری جدی بین اعضای این کمیته وجود دارد و بعد از استعفای هفت نفر از اعضا و از جمله رئیس کمیته و امتناع یکی دیگر از این اعضا از شرکت در جلسات، بالاخره این اتفاقات به مطبوعات راه پیدا کرد و آن قدر سر و صدا بالا گرفت تا بالاخره کمیته دیروز اعلام کرد که اعطای این جایزه را تعویق می اندازد.
اما برای علاقمندان ادبیات که از بیرون به این ماجراها نگاه می کنند قضیه همچنان عجیب است. در هیچ یک از رسوایی های دیگر که از هالیوود آغاز شد و حتی دامن تجار و سیاستمداران و دیگر هنرمندان را هم گرفت، این رسوایی تبعاتی برای نزدیکانِ این افراد نداشت. چطور است که در آکادمی نوبل رسواییِ همسرِ یکی از اعضاء باید چنین نتایجی به بار بیاورد؟ چرا وقتی این عضو و حتی رئیس کمیته استعفا کردند و قاعدتاً دیگر باید دامن آکادمی از این ننگ پاک شده باشد، همچنان حرف و حدیث ها ادامه دارد و کار به جایی می رسد که در اقدامی که در ۷۵ سال اخیر بی سابقه بوده است، اعطای جایزه یک سال به تعویق می افتد؟ به نظر می رسد باید دلایل اصلی را در سال ها پیش و رفتار های آکادمیِ نوبل جست.
آکادمی نوبل و به خصوص کمیته نوبل ادبیات در سال ها ( و حتی دهه های) اخیر بسیار به جهت انتخاب های خود مورد انتقاد قرار گرفته اند. جدای از انتقاداتی که همیشه به این جایزه وجود داشته، مانند تسلط ادبیات اروپایی به این جایزه و توجه نکردن به جریان های پر قدرت ادبی که در کشورها و زبان های دیگر وجود دارد، یا نگاه سیاسیِ جایزه و اهدا نکردنِ جایزه به کسانی که کمیته به هر دلیل علاقه ای به انتخاب های سیاسیِ آن ها ندارد، انتقادهای مشخصی هم به انتخاب های خاص کمیته وجود داشته است. تازه ترین و البته بارزترینِ آن ها اعتراضات گسترده و حتی تمسخرِ کمیته به خاطر اعطای این جایزه در سال ۲۰۱۶ به باب دیلن خواننده بود. ظاهراً اعضای آکادمی تلاش می کردند تا، به قول یکی از روزنامه نگارانِ برجسته، «کول» به نظر برسند و برای همین از کلاه شعبده بازیشان خرگوش درآوردند، اما معلوم شد که نمره غلطی بوده و هیچ کس تحت تاثیر قرار نگرفت و حتی آقای خواننده هم حاضر نشد جواب تلفن آکادمی را بدهد یا در مراسم حضور پیدا کند.
جز این، در سال های گذشته روالِ کار آکادمی نادیده گرفتن غول های ادبی بوده و اعطای جایزه به نویسندگانی ناشناس و صد البته نه در ردیفِ بزرگ ترین نویسنده ها، تا جایی که وقتی در سال ۲۰۱۰ این جایزه به ماریو وارگاس یوسای پرویی، که بدون شک از بزرگ ترین نویسندگان هم عصر ماست اعطا شد، بسیاری از روزنامه نگاران توییت کردند که «نوبل یوسا گرفت»، و همه می دانستند که به رغمِ این که کمیته نوبل ادبیات دل خوشی از یوسا ندارد، برای حفظ آبرو هم که شده باید جایزه را به او بدهند تا فرصت از دست نرود و نام او هم به لیست بلند بالای بزرگ ترین نویسندگانی که هیچ گاه این جایزه به آنان تعلق نگرفته، کسانی مانند تولستوی، جیمز جویس، ویرجینیا وولف، خورخه لوئیس بورخس و بسیاری دیگر، اضافه نشود. اما بعد از آن باز هم کمیته به روال سابق خود برگشت و به کسانی این جایزه را اعطا کرد که یک سال بعد از جایزه باز هم همه نام آن ها را فراموش کردند، کسانی مانند توماس ترانسترومر، مو یان، پاتریک مودیانو و سوتلانا الکسیویچ. هنگامی که این افراد به عنوان برنده جایزه معرفی شدند اولین عکس العملِ علاقمندان ادبیات این بود که نام آن ها را در گوگل جستجو کنند تا بفهمند چه کسی برنده جایزه شده و بعد از چند ماهی که شور و هیجانی برای خواندنِ آثار این افراد در کشورهای مختلف به وجود آمد، دوباره این افراد فراموش شدند و کسی به دنبال کتاب های آنان نیست.
تاثیر سیاست هم بر این جایزه اظهر من الشمس است و فقط برای یک نمونه، می توان به اعلامِ اورهان پاموک به عنوان برنده سال ۲۰۰۶ این جایزه اشاره کرد که، هر چند مسلماً نویسنده قابلی است، نوآوری هایش در نویسندگی در مقایسه با کسی مانند موراکامی که هنوز برنده جایزه نشده است به بازی کودکانه ای شبیه است، اما بالاخره به خاطر مواضع سیاسی اش بسیار مورد توجه کمیته نوبل ادبیات بوده است.
همه این ها در این سال ها، در کنار شایعاتی مبنی بر زد و بندها، که البته هیچ گاه ثابت نشد، باعث بی اعتمادی بسیاری به آکادمی نوبل شده است و به نظر می رسد که رسوایی جنسیِ همسر یکی از اعضا آخرین تیر بر پیکره نیمه جان کمیته نوبل ادبیات بوده است و باعث سر باز کردن زخم شده است. حال، بعد از استعفای تقریباً نیمی از اعضای این کمیته، آکادمی نوبل هم فرصتی بی بدیل دارد تا با رفتارهایی قابل تامل بتواند وجهه خود را اصلاح کند، و هم در برابر این خطر قرار گرفته است که برای همیشه وجهه و اعتبار خود را از دست بدهد. باید منتظر ماند و دید که بالاخره آکادمی چطور از این بحران بیرون می آید.