خبرگزاری مهر، گروه بینالملل- مریم خرمائی-جواد حیراننیا: خروج «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا از برجام و مشروط کردن حضور دوباره خود به تلاش اروپاییها برای راضی کردن ایران به مذاکره در راستای اعمال تغییرات مورد نظر واشنگتن، موجی از آشفتگی دیپلماتیک به وجود آورده بهویژه آنکه با بازگشت دوبار تحریمها، ۳ اقتصاد بزرگ اروپا شامل آلمان، انگلیس و فرانسه رویای دستیابی به بازارهای ایران را از دست میدهند.
به همین دلیل ترزا می، آنگلا مرکل و امانوئل ماکرون که بهترتیب نخستوزیر انگلیس، صدراعظم آلمان و رئیس جمهوری فرانسه هستند، ضمن ابراز تاسف و نگرانی از تصمیم ترامپ، از پایبندی خود به برجام سخن گفتند. کمیسیون اروپا نیز در بیانیه ای اعلام کرد: در حال برداشتن گام هایی برای حفظ منافع شرکت های اروپایی در ایران هستیم. اروپا به تداوم کامل و مؤثر اجرای برجام متعهد است.
در این راستا، خبرنگار مهر گفتگویی با « کاوه افراسیابی» داشته است. افراسیابی استاد دانشگاه بوستون و محقق دانشگاههاروارد و مرکز مطالعات پاریس است. وی نویسنده چندین کتاب و صدها مقاله برای روزنامههایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین و آسیا تایمز است. کتاب «توافق هستهای ایران» اثر مشترک افراسیابی و پروفسور «نادر انتصار» استاد علوم سیاسی و رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما است که از سوی انتشارات «رومن و لیتلفید» چاپ شده است. وی مؤلف ۱۴ کتاب و بیش از ۱۲۰۰ مقاله است.
*دلایل خروج آمریکا از برجام چیست و چه لابیهایی در اتخاذ تصمیم رئیس جمهوری آمریکا موثر بودهاند. ترامپ چه اهدافی را به دنبال خروج از برجام دنبال میکند؟
دلایل متعددی پشت تصمیم ترامپ هست که به اوضاع داخلی و خارجی آمریکا و همچنین اوضاع بینالمللی مرتبط است و ما باید آمیزهای از این متغیرهای متعدد را درنظر بگیریم. در داخل آمریکا، لابی صهیونیستها، صهیونیستهای مسیحی و حوزههای فکری نومحافظهکار بر تصمیم ترامپ موثر بودهاند حال آنکه نقش شماری از افراد ایرانستیز هم به کمپین ترامپ پیوستهاند که از آن میان میتوان به مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا و جان بولتون مشاور امنیتی کاخ سفید اشاره کرد.
اینها از لحاظ ایدئولوژیکی با ایران مسئله دارند و خود ترامپ هم عامل بزرگی در این زمینه است. وی شخصاً مخالف برجام بوده و هست. البته باید زمان بیشتری از دوره زمامداری ترامپ بگذرد تا ببینیم از عوامل داخلی و خارجی، کدامیک بیشتر بر تصمیمگیری ترامپ موثر بوده است.
برخی مسائل هنوز بر ما پوشیده هستند. مطمئناً بر سر مسئله برجام، یک اختلاف داخلی در دولت ترامپ وجود داشت که به پاکسازی افراد موافق برجام مثل هربرت مک مستر مشاور امنیتی سابق کاخ سفید و رکس تیلرسون وزیر خارجه سابق آمریکا، منجر شد.
خود ترامپ اذعان داشت که یکی از دلایل اصلی برکناری تیلرسون، حمایت وی از برجام بوده است. تقریبا به استثنای جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا که یک هفته قبل از خروج، از برجام حمایت کرده بود؛ بقیه اعضای کابینه ترامپ با آن موافق بودند.
*نقش عربستان و اسراییل در تصمیم ترامپ در خصوص نقض برجام چه بود؟
البته باید روی تاثیر عربستان سعودی و اسرائیل تاکید زیادی داشته باشیم. البته هنوز مشخص نیست ریاض و محمد بن سلمان شاهزاده سعودی که چندی قبل از اتخاذ تصمیم ترامپ، به واشنگتن رفته بود، تاچه حد بر خروج آمریکا از برجام موثر بودهاند. مسلماً مخالفت عربستان سعودی با برجام و تلاش برای واداشتن آمریکا به اعمال نقش فعالانهتری که به مهار فعالیتهای منطقهای ایران منجر شود را نباید نادیده گرفت.
بیشک در مقایسه بین ریاض و تلآویو، دومی به آمریکا نزدیکتر است و رابطه مستحکمتری با یکدیگر دارند. مخاطب شو تبلیغاتی نتانیاهو هم ترامپ بود تا نقش خود را درست ایفا کند. نوع نگرش دولت فعلی، تمایلات ایرانهراسانه و اینکه همه چیز را دررابطه با ایران سیاه و سفید میبیند، در اتخاذ تصمیم ترامپ برای خروج از برجام موثر بوده است.
البته مسئله اروپاییها هم درمیان است. هنوز به درستی نمیدانیم این بازیهایی که اروپاییها با مطرح کردن توافق هستهای جدید و گنجاندن مفاد جدید در برجام، چگونه به آتش ضدبرجام دامن زدهاند. بنابراین، بخشی از تقصیرها بر گردن اروپاییها هم هست. البته بسیاری از آنها از رفتار خود متاثر هستند چراکه استراتژی که دنبال میکردند مبنی بر حفظ همزمان برجام و گنجاندن شروط ترامپ، به نتیجهای نرسید و در نهایت به نفع مخالفین برجام و کاخ سفید تمام شد.
علاوه بر تمامی اینها، از بعد ژئوپلیتیک هم باید به مسئله نگاه کرد. برجام تاثیری متناقض بر توازن قوا در منطقه داشت. از یک جهت، تا قبل از برجام، رهبری آمریکا برای ایجاد ائتلاف بینالمللی ضد ایران به پایان رسید و زمینهای شد برای تقویت موقعیت منطقهای ایران و در مقابل، تضعیف هژمونی آمریکا و متحدینش. نزدیکی ایران به روسیه در مواجهه با بحران سوریه هم نشانه دیگری بر اثبات این مطلب است. همکاری ایران و چین و توسعه اقتصادی چین از طریق پروژه راه ابریشم جدید را نیز باید در نظر بگیریم. همچنین لازم است که ارتباط درونی همه موارد ذکر شده را نیز تجزیه و تحلیل کنیم.
تاثیر متناقض برجام از یک سو فرونشاندن بحران هستهای و از سوی دیگر، تضعیف آرایش نیروهای آمریکایی به نفع ایران و متحدین منطقهای است که مورد دوم تا حدودی ناشی از سیاستهای غلط این کشورها و معادلات نظامی بهویژه در عراق بازمیگردد. همچنین، تداوم بحران یمن و ناکارایی اهرم نظامی عربستان سعودی و متحدین آن، در کنار سایر عوامل، نگرانیهای ژئوپلیتیکی را برای آمریکا به وجود آورده است.
یکی از آخرین اظهارات توییتری ترامپ این است که ایرانیها با تکیه به برجام، کنترل خاورمیانه را بهدست گرفتهاند. البته این اظهارنظر اغراقآمیز است حالآنکه ظاهراً ترامپ به آن باور دارد و این یک ژست ظاهری نیست. البته نتانیاهو هم سعی کرده به این تصور دامن بزند.
البته به عقیده من، در تصمیمگیری ترامپ، عوامل خارجی در مقایسه با عوامل داخلی، پررنگتر هستند. این عوامل را باید از دیدگاه نئورئالیستی درمورد توازن قواها، شکلگیری جدید یک نظم آمریکایی از طریق بحران سوریه و ظهور داعش، جستجو کرد.
*بحث فعلی ایران درباره تضمینهای عینی اروپا است تا احساس کند در صورت تداوم برجام بدون حضور آمریکا نیز منافعش تامین میشود. از طرف دیگر مشاور امنیتی کاخ سفید اعلام کرد چنانچه شرکتهای اروپایی به رابطه با ایران ادامه دهند، مشمول جریمه خواهند بود. در واقع، اروپا برای حفظ توازن میان ایران و آمریکا تحت فشار است. اساساً اروپا تا چه حد از توان ایفای نقش در زمینه حفظ برجام برخوردار است تا هم منافع ایران تامین شود و هم آمریکا به نوعی قانع شود. آیا اروپا قادر به تامین منافع ایران هست؟
سوال دشواری است چراکه پاسخ به آن در گرو اراده سیاسی اروپا است و توان رهبری سیاسی آلمان، فرانسه و انگلیس. فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم حامی برجام است و نشست صوفیه و همچنین نشستهای آتی مشخص کننده موضع نهایی اروپاییها خواهد بود. دستیابی به یک بیانیه جدی در موضعگیری علیه آمریکا میتواند نشانه مثبتی فرض شود. این آزمون کوچک و درعینحال مهمی است.
شکی نیست که تصمیم ترامپ مبنی بر خروج از برجام و وضع تحریمهای جدید، ضربه بزرگی به منافع اقتصادی اروپا خواهد بود. اروپاییها هم صرفاً دنبال تامین منافع خود نیستند بلکه در جستجوی راهی برای تامین منافع خود نیز هستند. این مسئلهای دوجانبه است به این معنی که از راه تامین منافع خود، منافع ایران را هم تامین خواهند کرد. به عقیده من، مثل دوران پیش از برجام، اجماع فکری درباره اعمال تحریم علیه ایران وجود ندارد. گمان نمیکنم اجرای تحریمهای نفتی و انرژی موفق پیش برود و مورد حمایت سایر کشورها اعم از اروپاییها قرار بگیرد. یکی از اشتباهات دولت ترامپ نادیده گرفتن تغییر شرایط است و به خیال خام خود، ایده بازگشت به گذشته را دنبال میکند که این مسئله تا حدود زیادی ناممکن است.
ما باید اقدامات عملی و جدی را از جانب اروپا انتظار داشته باشیم که تا حدی پاسخگوی انتظارات ایران باشد. ولی سوال این است که تا چه حد؟
بهعنوان مثال، یکی از ابتکار عملهای اروپاییان میتواند ایجاد خط اعتباری برای تجارت با ایران باشد. این اقدام از سوی امانوئل ماکرون رئیی جمهوری فرانسه آغاز شده و کشورهای دیگر نظیر ایتالیا، اتریش، آلمان و انگلستان نیز میتوانند مشابه آن را انجام دهند.
اما، موضوع اصلی تمایل شرکتها و بانکهای خصوصی برای سرمایهگذاری در ایران است. باید گفت که نقش دولتهای اروپایی برای حمایت و ترغیب این شرکتهای خصوصی محدود است. شرکتهای چندملیتی و بانکهای بزرگ بعید است ریسک مواجهه با آمریکا را بپذیرند و وارد رابطه با ایران شوند.
بنابراین باید دید دولتهای اروپایی چگونه می توانند برای شرکتهایشان در ایران فضاسازی کنند. البته میتوانند به اقداماتی اتکا کنند که در سال ۱۹۹۶ در مورد لیبی و کوبا اتخاذ کردند که البته بیشتر در مورد کوبا بود اما شاید بتوان درباره ایران هم به آن استناد کرد. اما این بیشتر به درد شرکتهای کوچکتر که رابطه زیادی با آمریکا ندارند، میخورد. البته در نوع خود اقدام موثری میتواند باشد.
شاید ایران باید از دیدگاه خود، یک سقف حداقل را در نظر بگیرد که اگر اروپاییها نتوانند خود را با آن تطبیق دهند، ایران هم از برجام خارج شود که حالا باید سقف مورد نظر ایران را به نحوی تعیین کرد. شاید بتوان در این خصوص به یک توافق حداقل ضمنی دست یافت.
از دیدگاه ایدهآل، استراتژی اروپا میتواند لابی مجدد با واشنگتن برای تغییر مواضع است که دشوار اما محتمل است چراکه ترامپ درباره توافق تجارت آزاد آسیا-پاسیفیک که آن را فاجعه خوانده بود، هم تغییر نظر داد و درباره توافق اقلیمی پاریس هم این مسئله صدق میکند.
برجام سومین توافق بینالمللی است که ترامپ در یک سال گذشته پاره کرده است حالآنکه در مورد ۲ مورد اول ظاهرا در روند بازبینی قرار دارد. بنابراین این سوال هم مطرح میشود که چرا درباره برجام وضع چنین نباشد.
اما همه اینها بستگی به اراده سیاسی اروپا دارد تا به عنوان یک بلوک واحد عمل کنند حال آنکه واکنشهایی که تاکنون نشان دادهاند بهویژه در سطح رسانهها، برای آمریکا نگرانکننده است و یک نوع شکاف در روابط فراآتلانتیکی را شاهد هستیم.
اما برای اروپا این مسئله در شرایط بدی رخ داده که هنوز درگیر مساله فلسطین هستند و غیره و بعید میدانم اینها در شرایطی باشند که مقابل آمریکا بیستند و شاید ایران باید از زاویه رئالیستی به اروپا و شرایط خاص حاکم بر آن نگاه کند که شامل جناحبندیهای درونی، شکافهای ناشی از برگزیت و اینکه آیا اروپا در شرف تجربه یک تحول ساختاری است یا خیر، میشود.
*حفظ برجام چه ارتباطی با حفظ هویت اروپایی و حفظ پرستیژ اروپایی ها دارد؟
همانگونه که مطلع هستید «برونو لومر» وزیر اقتصاد فرانسه میگوید اروپا نباید برده و مطیع آمریکا باشد و بهاینترتیب، موضعی هویتی برای اروپا در نظر گرفته است. همین باعث میشود که تاحدی به موضوع خوشبین باشیم چراکه به هرحال، اعتبار و منافع اقتصادی اروپا زیر سوال رفته است.
از سوی دیگر، موقعیت عجیبی است چراکه بهوسطه این بحران، اروپا تا حدودی به روسیه نزدیکتر خواهد شد و درعین حال موج روسیههراسی از بابت موضوع اوکراین هنوز برقرار است. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که این موضوع به چرخشهای رادیکال در روابط آمریکا-اروپا منجر شود. این درحالی است که گرفتن تضمین برجامی از اروپا، مستلزم چنین چرخشی است که لازمه آن هم تحقق جنگ تجاری میان طرفین، وضع جریمه های متقابل برای شرکتهای آمریکایی و نهایتاً عقبنشینی آمریکا خواهد بود.
بسیاری از مفسرین اروپایی این کارت را در بازی دخیل نمیدانند و من هم با آنها همعقیده هستم و میدانم واکنش نهایی اروپاییها در قبال آمریکا در سطحی پایینتر خواهد بود و درنتیجه فشارهای آنچنانی بر تغییر نظر آمریکا را در پی نخواهد داشت.
این نوعی معضل محسوب میشود چراکه اروپا از بابت عواقب خروج از برجام بسیار نگران است. آنها به برجام به عنوان یک عامل مهم امنیتی نگاه میکنند و به گفته ماکرون، فروپاشی برجام زمینهساز وقوع جنگ جدید در خاورمیانه است. بنابراین، آنها تلاش دارند که بههرحال، ایران در برجام بماند و به تمام تعهداتش عمل کند و وارد روند غنی سازی در سطوح بالا نشود حالآنکه اینها کارتهای بازی موجود در دست ایران هستند که از زمان خروج ترامپ از برجام نیز مطرح شدهاند.
اما، باید دید اروپا تا چه حد ایران را جدی میگیرد.
*ایران چه اقدامات متقابلی می تواند از جنبه سیاسی و حقوقی انجام بدهد؟
من در مقاله «لحظه واقعیت برای اروپا» پیشنهاد دادم شاید بد نباشد ایران برای افزایش سطح هشدار، برخی از نظارتهای آژانس را موقتاً کنار بگذارد و از سرگیری آن را به نتیجه مذاکره با اروپا موکول کند.
ابتکار عمل دیگر ایران می تواند در سطح حقوقی باشد چراکه آمریکا از طرفی دستورات سازمان ملل را نادیده گرفته و هم وظایفش درباره برجام را لگدمال کرده و اینها پیامدهای حقوقی خواهد داشت و من در مقالهای که در مجله روابط بینالملل دانشگاه کلمبیا نوشته ام، پیشنهاد دادم ایران از طریق نهادهای مرتبط با سازمان ملل درصدد نظرخواهی از دادگاه لاهه درمورد وضعیت حقوقی برجام، باشد. اتحادیه اروپا نیز قادر به انجام این ابتکار عمل هست.
اگر این موضوع به دادگاه لاهه برود، امکان اثبات این مسئله که برجام قراردادی بینالمللی است، وجود خواهد داشت و موقعیت آمریکا نیز در دیدگاه جهانی متزلزل میشود. بنابراین، باید کارت حقوقی را مد نظر داشته باشیم چراکه مشروعیت بیشتری به واکنش ایران و اروپا میبخشد و باید پیگیری شود.
ما باید با توجه به جهانبینی حاکم بر اروپا و واشنگتن، سیاستهایمان را تدوین و تنظیم کنیم. باید از سیاست اهرم فشار بیشتر استفاده کنیم چراکه دولت ترامپ، دولتی است که به اهرمها واکنش نشان میدهد و تجربه کره شمالی نیز این را نشان میدهد. بنابراین اهرمهای تکبعدی ایران باید جای خود را به اهرم فشار بدهد.