به گزارش خبرگزاری مهر، با وجود تلاشهایی که در سطح بینالمللی برای پیشبرد روند صلح انجام گرفته است؛ با ادامه اوضاع متشنج در منطقه خاورمیانه تقاضا برای سلاح و تملک آن افزایش مییابد.
در این بین اسرائیل جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است.
با به قدرت رسیدن شارون در اوایل سال 2000، او برای اجرای برنامههای تسلیحاتی و توسعه و گسترش استراتژی نظامی خود به حمایت از ارتش پرداخت. به سختی می توان بازیگری را پیدا کرد که مثل اسرائیل با مفاهیم امنیت و دفاع از مرزها (که تا کنون مشخص نشده است) به وجود آمده باشد.
مشکل نا امنی مانند تارهای عنکبوت رژیم اسرائیل را در بر گرفته است؛ به طوری که پیوسته علتی برای دغدغه خاطر، ترس، احساس خطر از همه، چه دوست و چه دشمن وجود دارد. عوامل زیادی در به وجود آمدن فضای پیچیده و منحصر به فرد امنیتی که اسرائیل را در بر گرفته است، دخیل است.
از جمله این عوامل می توان به تاریخ طولانی و سرشار از جنگها، درگیریها وهمچنین مشکلات مختلفی که این رژیم برای تأمین تسلیحات از منابع خارجی یا ساخت تسلیحات در داخل با آن روبرو بوده است و نقش مهم کمک های گسترده نظامی آمریکا اشاره کرد.حجم این کمک ها در فاصله سالهای 1991تا 2000 به 21 میلیارد و 172 میلیون و 300 هزار دلار رسیده است.
سیاست تسلیحاتی اسرائیل در حال حاضر با متغییراتی روبه روست که این متغیرها از تحول فضای بینالمللی و منطقه ای پیرامون اسرائیل پس از پایان جنگ سرد ناشی می شود، علاوه بر این بازگشت فرایند صلح خاورمیانه که اولین سمبل این مجموعه متغییرات است؛ ماهیت چارچوب سیاسی و استراتژیک حاکم بر فرایند خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی و اوضاع صنایع نظامی را تحت تأثیر قرار داد.
بی تردید روند کمک رسانی تسلیحاتی به ارتش اسرائیل از زمان تشکیل آن در سال 1948، پیوسته تحت تأثیر متغیرهای بینالمللی قرار داشته است. در ابتدا اسرائیل توانست با موافقت اتحاد جماهیر شوروی، تسلیحات را در فاصله سالهای 1949-1951 از چکسلواکی سابق دریافت کند. پس از آن فرانسه تا سال 1967 به صورت منبع اصلی تسلیحات اسرائیل درآمد. از پایان دهه 60 نیز ایالات متحده آمریکا به صورت تأمینکننده اصلی تسلیحات اسرائیل درآمد.
اسرائیل براساس تجربه ای که در همکاری طولانی مدت با بسیاری از قدرتهای بینالمللی اندوخته بود به اهمیت تکیه بر خویشتن برای تأمین تسلیحات اصلی و لازم برای تأمین امنیت پی برد و این مرحله را با معطوف کردن توجه خود بر بهبود و توسعه جزئی تسلیحات موجود آغاز کرد و همراه با این اقدام میزان هزینههای صنایع نظامی و تعداد نیروی کار فعال در این حوزه به سرعت افزایش یافت.
با آغاز سال 1985 سیاست تسلیحاتی اسرائیل تغییر کرد و این رژیم به جای تلاش برای تولید تمام سیستمهای تسلیحاتی در داخل توجه خود را بر تولید مهمات پیشرفته متمرکز کرد. تجهیزاتی از قبیل هواپیما، تانک، کشتی جنگی و غیره را نیز از طریق واردات به ویژه از ایالات متحده (به جز تانک مرکاوا) تأمین میکرد. به طور کلی این تغییر و تحول در سیاست تسلیحاتی ناشی از عوامل اقتصادی و سیاسی بود. اسراییل پی برد که از نظر اقتصادی تهیه سرمایههای لازم برای این حجم گسترده از صنایع نظامی بسیار دشوار است؛ کما اینکه میانگین صادرات نیز با پایان جنگ سرد کاهش یافت.
همچنین شیوه کمک های نظامی آمریکا (که می بایست در داخل آمریکا خرج می شد) سبب افزایش تکیه به سلاحهای آمریکایی و توقف تکیه بر نمونههای داخلی شد.
سیاست تسلیحاتی اسرائیل فرایند صلح را نیز تحت تأثیر قرار داد و وارد کردن تسلیحات از دیگر بازارهایی که در برابر اسرائیل بسته بود امکان پذیر شد. در نتیجه تغییرات پی در پی اوضاع امنیتی خاورمیانه، سیاستهای تسلیحاتی اسرائیل نیز پیوسته مورد بحث و جدل است. هر چند برخی تحولات مانند معاهده صلح با مصر، توافقنامه اسلو با فلسطینیان، توافق نامه صلح با اردن و نتایج جنگ خلیج فارس در سال 1991 (تخریب ساختار زیربنایی نظامی عراق) و برکناری صدام حسین و اعدام او سبب شد تا از شدت تهدیدات علیه اسرائیل کاسته شود اما این رژیم هنوز هم معتقد است که تهدیدات زیادی برای امنیت آن وجود دارد.
1) قدرت ایجاد تهدید
سیاستهای تسلیحاتی اسرائیل با برداشت این رژیم از تهدیدهای نظامی کشورهای عربی و اسلامی منطقه خلیج فارس علیه خود رابطه بسیار محکمی دارد. هر چند بیشتر کشورها دیدگاه نظامی خود و سازماندهی و آموزش را که با آن در ارتباط است بر پایه تهدیدات کوتاه یا بلندمدت بنا می کنند، اما وضعیت اسرائیل به کلی متفاوت است، زیرا این رژیم از ابتدا و پیوسته وجود خود را در معرض خطر می دیده است و معتقد است که با وجود تحولات جاری در حال جنگ دایمی با همسایگان خواهد بود.
اسرائیل این را فراموش نکرده که در برخی اوقات ناچار شده است در چند جبهه دست به حمله بزند و شکست اخیر این رژِیم از حزب الله که به تحلیل کارشناسان این رژیم ضربه پذیری تل آویو را برای دولت های عربی نمایان کرده، اوضاع را برای آن بغرنج تر کرده است.
از سوی دیگر استراتژی جنگی اسرائیل که در طول 4 دهه طراحی شد هنوز هم جریان دارد. اما برخی از عناصر آن در دهه 90 تحت تأثیر برخی متغیرهای تکنولوژیکی، اقتصادی و سیاسی دستخوش تغییر شده است. در نتیجه این اوضاع امنیتی استراتژی اسراییل بر 3 اصل مهم پیریزی شد:
1- نیروی هوایی قوی با آمادگی عالی و توان اطلاعاتی پیشرفته
2- نیروهای زمینی کارآمد با تعداد نسبتاً محدود.
3- نیروهای احتیاط پیاده و یگان زرهی گسترده (427100 نفر) که در مواقع اضطراری و بحرانی شدن اوضاع امنیتی و سیاسی و … قادر به واکنش سریع باشد.
دیدگاه اسرائیل در جنگ براساس یکسره کردن سریع جنگ و اجتناب از طولانی کردن آن یا پرداختن به جنگهای فرسایشی استوار است که چنین فرایندی در جنگ لبنان به وقوع نپیوست.
2) برنامه ریزی سیاست تسلیحاتی اسرائیل
کم بودن مساحت اسرائیل یا به عبارت بهتر، نداشتن عمق استراتژیک که از قدرت تحرک و مانور آن میکاهد یکی از عوامل مؤثر در عقاید اسرائیل است که سبب می شود این رژیم استراتژی خود را بر پایه انتقال نزاع به خارج از مرزهای خود و تمرکز بر نیروی هوایی و تکنولوژیهای پیشرفته در زمینه سکوهای پرتاب، کامپیوترها، تجهیزات دریایی و موشک های هوا به هوا و هوا به زمین بنا کند.
خرید و نگهداری این نوع تجهیزات و تسلیحات هزینههای زیادی در بردارد و اسرائیل با توجه به درآمد نسبتاً محدود خود به سمت تسلیحات چند منظوره که عملکردها و موارد استفاده متعدد دارند روی آورده و تا حد امکان از توجه به تسلیحات تک منظوره اجتناب کرده است.
سیاست تسلیحاتی ارتش اسرائیل
سیاست تسلیحاتی اسرائیل براساس اهمیت تأمین نیروهای مسلح و تجهیز آنها به جدیدترین سیستمهای تجهیزاتی و تسلیحاتی استوار است تا بدین ترتیب برتری کیفی خود بر دشمن را تضمین کند.
خودکفایی یکی از اهداف اصلی سیاست تسلیحاتی اسرائیل است. به همین دلیل بر ساخت تسلیحات و تجهیزات ویژه مانند تانک میرکاوا تکیه کرده و سیستم تسلیحاتی را که به دست می آورد اصلاح می کند و فعالانه برای صدور تسلیحات به کانون درگیری های منطقه ای در آفریقا، آمریکای لاتین، جنوب آسیا و خاورمیانه تلاش میکند.
رژیم صهیونیستی از طریق وزارت دفاع فرایند تجهیز نیروها را تحت سیطره خود دارد و حجم مطلوب (کمی و کیفی) و شیوه تهیه نیازها را تعیین میکند. وزارت دفاع بر هماهنگی روند تولیدات، ادوات نظامی در داخل نظارت کامل داشته و اهداف آن و منابع خارجی برای تهیه تسلیحات را تعیین میکند. اداره سرمایه ها و سرمایه گذاریها چه منبع آن در داخل باشد و چه در خارج، در دست کابینه است.
صنایع نظامی و مراکز علمی و دانشگاهی اسرائیل برای تولید تسلیحات برجسته و توسعه کیفی آن با همکاری کشورهایی که در این زمینه از پیشرفت نسبی برخوردارند، بین خود هماهنگی برقرار میکنند. سپس وزارت جنگ اسرائیل تصمیمات لازم را برای احداث صنایع نظامی یا توسعه سیستم های تسلیحاتی جدید اتخاذ میکند. خرید و فروش تسلیحات،مهمات و تجهیزات جنگی برای ارتش اسرائیل (دریایی، هوایی، زمینی) برعهده شاخه تسلیحات وابسته به ریاست ستاد کل ارتش اسرائیل است.
3) هزینههای نظامی اسرائیل
هزینه های دفاعی یکی از مهمترین مسائلی است که هرساله در تل آویو درباره آن بحثهای جدی صورت می گیرد.
هزینه های نظامی اسرائیل تقریباً بخش قابل توجهی درآمد ناخالص آن را به خود اختصاص می دهد و این هزینه هنگفت نظامی بیش از 9درصد از درآمد ناخالص ملی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تشکیل می دهد که بالاترین میزان جهانی است.
نخست وزیر و وزیر دارایی اقدام به تعیین بودجه می کنند و نمایندگان نیروهای مسلح و وزارت دفاع نیز نقش فعالی در بحثهایی که پیرامون بودجه دفاعی در کابینه رژیم صورت می گیرد برعهده دارند. این کار سبب شده است تا نظامیان نقش مهمی در تصمیم گیری پیرامون بودجه و خرید تسلیحات داشته باشند. بودجه پس از تصویب در کابینه برای بحث و بررسی در کنیست در کمیسیون ویژه ای متشکل از اعضای کمیسیونهای امنیت ملی و امور خارجه و مالی مطرح میشود.
بحثهای این کمیسیون سری است. بودجه جنگی به سه قسمت تقسیم می شود:
الف) حقوق و اعتبارات مالی برای نیروهای انسانی.
ب) هزینههای داخلی شامل احداث، راهاندازی، نگهداری، آموزش، تجهیزات، تسلیحات، تجهیزات و توسعه.
ج) هزینه خرید تسلیحات اصلی از خارج
4) صنایع جنگی اسرائیل
در نتیجه تحریم اعمال شده از سوی فرانسه پس از جنگ 1967 و رکود اقتصادی که 2 سال پس از آن ادامه داشت و با افزایش میانگین بیکاری و بهره برداری محدود از توان صنعتی همراه بود، رشد و توسعه سریع تولیدات جنگی آغاز شد. میانگین تولیدات جنگی در اواسط دهه 70 افزایش یافت و بر اثر افزایش صادرات و کاهش خریدهای کلی تا پایان دهه 80 ادامه یافت به طوری که تولیدات جنگی به صورت مهمترین ابزار غلبه بر بیکاری و افزایش میانگین رشد درآمد.
در فاصله سالهای 1966 تا 1975 صنایع جنگی 60درصد از نیروی کار جدید را جذب بخشهای صنعتی کرد و سبب شد تا تحول اقتصادی به سمت بخشهای تولیدی که بر تکنولوژی پیشرفته و صنایع توسعه یافته که بر پایه تحقیقات علمی و توسعه تکنولوژیکی استوار بود گرایش پیدا کند. صرف هزینه در بخش تحقیقات و توسعه نظامی نیز تأثیر مهمی در گسترش صنایع غیرنظامی داشت.
به موازات این امر میانگین صدور تجهیزات نظامی نیز افزایش یافت. و در اواسط دهه 80 به 25درصد از کل صادرات صنایع غیرنظامی رسید. مسئله تقسیم هزینه بین خرید تسلیحات از تولیدات داخلی و خرید از خارج و همچنین موضوع ساخت یا خرید تسلیحات موضوعاتی هستند که در اسراییل در مقایسه با دیگر بندهای اصلی هزینه بیشتر مورد بحث و مجادله قرار میگیرند.
به همین دلیل بخش تولیدات جنگی با وجود افزایش تکیه بر تسلیحات خریداری شده از آمریکا، عامل اقتصادی مهمی در تصمیم گیریها مربوط به خرید سلاح به شمار میرود.
صنایع نظامی اسرائیل شکوفا شد و در تولید ملی آن جایگاه دوم را از لحاظ صادرات اشغال کرد.
تحقیق و توسعه و تمرکز منابع در بخش صنایع نظامی به توسعه صنایع و ارتباط آن به تکنولوژی آمریکا و تربیت نیروهای ماهر فنی و اداری کمک کرد. این امر سبب شد تا سیستمهای تسلیحات و تجهیزات مورد استفاده ارتش اسرائیل به جای وارد شدن از خارج در داخل تولید شود. از سوی دیگر صادرات سلاح به عنوان عاملی برای همکاری با کشورهای جهان سوم از جمله تایوان، آفریقای جنوبی و کلمبیا مورد استفاده قرار گرفت.
اسرائیل صادرات خود را به سلاح و تجهیزات مازاد بر نیاز و یا عقد قراردادهای طولانی مدت برای فروش تجهیزات جنگی مختلف و انواع مهمات و توسعه تسلیحات به صورت مشترک با دیگر کشورها (از طریق تبادل کالا یا تکنولوژی) متمرکز کرده است.
5) صنایع تسلیحاتی و رابطه با ایالات متحده
اسرائیل به خاطر اوضاع امنیتی فرد خود تلاش کرده است تا نوعی هماهنگی بین سیاستهای امنیتی و رویکردهای استراتژیک از یک سو و سیاست خارجی و اهداف آن از سوی دیگر برقرار کند.
تا سال 1966 ایالات متحده جزء صادرکنندگان تسلیحات به اسرائیل نبود و تنها برخی آتشبارهای موشکهای ضدهوایی هاوک را در اختیار این رژیم قرار داد.
با آغاز دهه 70، ایالات متحده به صورت اصلی ترین صادرکننده تسلیحات به اسرائیل درآمد و تا سال 1973 صادرات سلاح با افزایش وامها و کمکهای اقتصادی افزایش یافت. از سال 1985 وامها به کمک تبدیل شد و با آغاز دهه هشتاد 2 طرف یاد داشت تفاهمهای زیادی را که تعیین کننده چارچوب رابطه آنها بود به امضاء رساندند.
در سال 1994 کمک های آمریکا 30 درصد از بودجه نظامی اسرائیل را تشکیل داد.
پس از جنگ سال 1991 خلیج فارس، اسرائیل محمولههای تسلیحاتی دیگری به ارزش 2 میلیارد دلار از آمریکا دریافت کرد.