به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از موسی نجفی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه می خوانید؛ قسمت های اول و دوم این یادداشت را می توانید از اینجا ببینید.
در این نگاه ، ایران امام خمینی به عنوان متمدن ترین و پیشرفته ترین کشور اسلامی نه در شرایط مساوی بلکه به عنوان برترین و بالاترین جایگاه نسبت به سایر دول اسلامی عمل خواهد کرد. این نقش شاید به نحوی شبیه هژمونی امریکا برای غرب و لیبرالیسم و یا شبیه جایگاه رهبری شوروی سابق برای سوسیالیست های عالم خواهد بود. در این نگاه هر کمک و یا هزینه ای که در جهان اسلامی بشود به نحو مستقیم و یا غیر مستقیم به منافع سرزمینی ایران مربوط میشود و ایران به عنوان تمدن اسلامی - ایرانی ، رهبری نوعی نظریه بین الملل اسلامی را بر عهده خواهد داشت و عناصر ولایت شیعی و روحیات ایرانی در این بین الملل اسلامی رشد و تکامل و برتری می یابند.همچنین نگاه به فلسطین و افریقا و یمن و سوریه و لبنان و عراق و مسائلی مثل بنیادگرایی و داعش و جریانات تکفیری و اسرائیل با زاویه نگاهی مستقل و معین و با افق فکری و چشم انداز گفته شده نگریسته میشود. همچنین برخی از طیف های گروه اول هم اگر دنبال واقعیت زمانه باشند و به تخییلات باستان گرایی فکر نکنند میتوانند به خوبی عظمت ایران و ایرانی را در این نظریه سوم ببینند.
تاکید بر این نکته ضروری است که طرح بحث تمدن در نقطه ثقل نظریه ام القری به جای جنبش ها و نهضت ها نه به معنای بی توجهی و نفی کمک به دیگر مسلمانان و یا شریک نشدن در مبارزات رهایی بخش ملل مسلمان یمن و بحرین و فلسطین است ؛ بلکه مباحث تمدنی ابعاد وسیع تر فرهنگی و علمی و مدنی نسبت به مسائل سیاسی و یا نظامی داشته و دارد و در این نگرش جدید ایران اسلامی شیعی و ام القرای تمدنی در همه ابعاد پیشتاز و الگو و شاخص و معیار قرار می گیرد. این در حالی است که نظریه قبلی فاقد چنین شمول و تکامل و برتری فرهنگی و مدنی بود. به کار بردن واژه استکمال در اول عنوان و بحث دقیقا برای تفهیم این مطلب است.
با توجه به ضرورت تبیین علمی این نگاه و درک واقعیت تاریخی آن از صفویه تاکنون ، به نظر می رسد جبهه مومن به ارزش های انقلاب میتوانند از سطح تحلیلی و ادبیاتی گروه دوم (یعنی انترناسیونالیسم اسلامی) به افق گروه سوم ( یعنی محوریت ایران اسلامی شیعی ) انتقال نظری و عملی داشته باشند؛ چرا که این چارچوب نظری هم شرافتمندانه بوده هم مبتنی بر واقعیات دهه چهارم و پنجم انقلاب اسلامی است و البته با واقعیات فکری و مذهبی پنج قرن اخیر تاریخ ایران همخوانی دارد و در نهایت با روحیه ملی ایرانیان و حس غرور و شخصیت قومی آنان در تضاد نمی باشد.
در نهایت به نظر می رسد ایران اسلامی شیعی در شرایط تمدنی بایستی نوعی زاویه نگاه ویژه متکامل تر (و نه متفاوت تر) از ایران مرحله نهضت و جنبش داشته باشد. اگر این ضرورت و رشد ملی درست درک نشود بیم آن می رود که نوعی ناسیونالیسم افراطی سکولار و یا نوعی لیبرالیسم وارداتی ظاهرا وطنی از این آب گل آلود ماهی گرفته این پروسه ملی تاریخی را مبدل به نوعی پروژه مهندسی شده سیاسی نمایند.