خبرگزاری مهر، گروه بین الملل ـ رامین حسین آبادیان: «امانوئل ماکرون» رئیس جمهوری فرانسه که برای نشست آفریقا به موریتانی سفر کرده با اشاره به سوء قصدها در مالی و اینکه تعدادی غیرنظامی کشته و شماری سرباز فرانسوی زخمی شدند، اظهار داشت: فرانسه حضور نظامی-امنیتی خود در آفریقا را ادامه خواهد داد. این در حالی است که فرانسه از سال ۲۰۱۳ میلادی تعدادی از نظامیان خود را در کشور آفریقایی مالی مستقر کرده است که به زعم برخی صاحبنظران حضور فعال و موثری نداشته اند.
در همین ارتباط، روزنامه آلمانی «اشپیگل» می نویسد: «احتمال داد که رئیس جمهوری فرانسه در راستای درخواست جدید اروپا از آفریقا گفتگوهایی را با برخی از مقامات آفریقایی انجام داده باشد». این درحالی است که که پیشتر صدراعظم اتریش در گفتگویی با بیان اینکه اروپا در آفریقا بدنبال کلید حل بحران مهاجرت است، خاطر نشان کرده بود: «کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید از مناسبات خود با کشورهای آفریقایی بهره جویند».
مقامات فرانسوی و در رأس آنها «امانوئل ماکرون» برای توجیه نفوذ نظامی خود در قاره آفریقا این ادعا را مطرح می کنند که این نفوذ در راستای مبارزه با تروریسم و گروه های تکفیری مستقر در کشورهای مختلف آفریقایی صورت گرفته و می گیرد. این درحالی است که تجربه حضور نیروهای نظامی غربی به ویژه در لیبی به خوبی نشان می دهد که این حضور نظامی نه تنها در مبارزه با تروریسم موفقیت آمیز نبوده بلکه به زمینه های ترویج تروریسم در این کشور را فراهم آورده است.
بسیاری از کارشناسان و ناظران سیاسی بین المللی نیز معتقدند که لیبی پس از نابودی دیکتاتور قذافی، به دلیل مداخله نظامی غرب تاکنون نتوانسته رنگ آرامش را به خود ببیند و به ساحل ثبات برسد. برهمین اساس، پر واضح است که مقامات اروپایی از جمله فرانسوی ها برای تحقق منافع و مصالح خود در کشورهای آفریقایی، مبارزه با تروریسم را دستاویزی برای افزایش نفوذ نظامیشان در این کشورها قرار داده اند و بدان تمسک می جویند تا مبادا افکار عمومی از اهداف اصلی و اساسی آنها مطلع شوند.
اما سابقه حضور نظامی فرانسه در کشورهای آفریقایی به چه زمانی باز می گردد؟ در حد فاصل فاصل سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ ارتش فرانسه هفت عملیات نظامی را در کشورهای آفریقایی ترتیب دادند که از مهمترین آنها به برخی موارد اشاره خواهد شد. در سال ۲۰۱۴ نیروهای فرانسوی سلسله عملیات هایی را در کشورهای مالی و چاد به بهانه مبارزه با تروریسم ترتیب دادند. هدف اصلی فرانسوی ها از ورود به این عملیاتها نفوذ در مالی و چاد پس از عقب نشینی گروه های تروریستی بود. عملیات دیگر فرانسوی ها در سال ۲۰۱۳ و در آفریقای میانه انجام شد.
این درحالی است که فرانسوی ها در سال ۲۰۱۲ بار دیگر در مالی مداخله داشتند و در سال ۲۰۱۱ یعنی یک سال پیش از آن نیز به صورت گسترده نفوذ نظامی خود در لیبی را گسترش دادند. تمامی این اقدامات به بهانه مبارزه با گروه های تروریستی مستقر در آفریقا صورت گرفت. این ها تنها بخشی از مداخلات نظامی فرانسه در کشورهای آفریقایی به شمار می رود.
واقعیت این است که «مبارزه با تروریسم» می تواند بهانه بسیار محکمی برای دخالت نظامی در کشورهای آفریقایی باشد؛ کشورهایی که به دلیل مواجهه با فقر و ناامنی با شدیدترین بحران های ممکن دست و پنجه نرم می کنند و در این میان، افکار عمومی کشورهای آفریقایی نیز چاره ای جز اعتماد به کسانی که خود را ناجی بشریت معرفی می کنند و در واقع «فرشتگان قصابی» برای ستاندن جان آنها هستند، ندارند.
براساس آخرین گزارش ها و برآوردها، شمار تروریست های مستقر در کشورهای آفریقایی حدود ۲ هزار نفر اعلام شده است. این درحالی است که فرانسه خود به تنهایی ۴ هزار نظامی به سراسر کشورهای آفریقایی اعزام کرده است و با این حال، کشورهای آفریقایی همچنان از ناامنی بسیار عمیق رنج می برند. لذا یکی از اهداف اصلی و اساسی فرانسوی ها از نفوذ در آفریقا نه مبارزه با تروریسم که بسط نفوذ پاریس در مستعمره های آفریقایی سابق خود است. نفوذ نظامی فرانسه در کشور «نیجر» نمونه ای از تلاش برای بسط هیمنه در مستعمره های سابق پاریس است.
در این میان، فرانسوی ها نگاه ویژه ای هم به منافع اقتصادی خود در آفریقا دارند؛ منافعی که به نظر می رسد با ورود بازیگران جدید به قاره آفریقا مدتی است با خطر مواجه شده و مقامات فرانسوی و در رأس آنها امانوئل ماکرون به این خطر پی برده است. نفوذ اقتصادی چین در قاره آفریقا طی سالهای گذشته یکی از مواردی است که زنگ خطر را برای پاریس به صدا درآورده و موجب شده تا فرانسوی ها برای تصاحب جایگاه خود در اقتصاد آفریقا وارد عمل شوند.
امروز دیگر بر هیچکس پوشیده نیست که کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه با بحران های متنوع اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند؛ بحران هایی که در برهه ای از زمان، مردم را به کف خیابان ها کشانده و موجبات ظهور و بروز اعتراضات گسترده توسط آنها را فراهم آورد. لذا مقامات پاریس به منابع طبیعی و ثروت های ملی کشورهای آفریقایی چشم طمع دوخته اند تا به نوعی برای حل و فصل بخشی از بحران ها و معضلات اقتصادی خود از «منابع جایگزین» بهره مند باشند.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که علاوه بر چینی ها، کشورهای «بریکس» نیز امروز به رقیب جدی برای فرانسه در آفریقا تبدیل شده اند. درهمین حال، حضور گسترده ایالات متحده آمریکا در آفریقا نیز ازجمله دیگر مواردی محسوب می شود که مقامات پاریس را بر آن داشته تا لحظه ای از بسط نفوذ نظامی خود در این قاره برای تحقق منافع و مصالح سیاسی و اقتصادی شان غفلت نکنند.
نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که شماری از کشورهای آفریقایی همچون مالی و نیجر دارای ذخایر بسیاری از اورانیوم هستند و این همان چیزی است که پاریس بدان چشم طمع دوخته است. کارشناسان معتقدند که دستیابی به ذخایر اورانیوم کشورهای آفریقایی یکی از اهداف اصلی و اساسی فرانسه از بسط نفوذش در این کشورها محسوب می شود؛ مسأله ای که البته برخی مقامات اروپایِ رقیب فرانسه از جمله نمایندگان پارلمان بلژیک نیز بدان اشاره کرده اند.
در هر صورت، واقعیت این است که حضور چندین ساله فرانسه در کشورهای آفریقایی یعنی از سال ۲۰۰۶ تاکنون هیچ رهاوردی جز ناامنی و همچنین کشته شدن بیش از پیش انسان های بی دفاع و بی گناه به دنبال نداشته است. این در حالی است که فرانسوی ها همچنان نیز خود را به عنوان ناجی انسان ها در قاره آفریقا معرفی می کنند. لذا همانطور که پیشتر نیز گفته شد، می توان از فرانسوی ها به عنوان «فرشتگان قصابی» یاد کرد که هدفی جز تحقق منافع سیاسی ـ اقتصادی در آفریقا ندارند؛ حتی اگر تحقق این اهداف به قیمت جان غیرنظامیان تمام شود.