خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ واندیشه: در خصوص اهمیت شادی برای انسان و نگاه پیشوایان دینی به این مهم، با محمد شفیق، عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان و نویسنده کتاب «کیفیت شناخت موسیقی حرام و معیار تشخیص آن در فقه» به گفتگو نشستیم.
*لزوم شادی و فرح برای انسان به چه میزان در شرع اسلام مورد توجه قرار گرفته است؟
مفهوم شادی.خوشی و خرمی در زبان فارسی مترادف واژه طرب و سرور در زبان عربی است که مقابل آن غم و اندوه در فارسی وحزن و کرب در زبان عربی قرار میگیرد.البته درفرهنگ های لغت ازجمله دهخدا و معین با واژههای دیگری هم آمده است، مانند: خجستگی، کامروایی، زنده دلی، سرزندگی، طراوت، تازگی خرسندی، سبکی و چالاکی. مساله شادی و یا شاد بودن در اسلام همواره از موکدات است.
موید براین مدعا آیات متعدد، اخبار منقوله و روایات ماثوره از ائمه معصومین علیهم السلام در این مجال است. برای مثال لفظ فرح به معنای شادی دل که از لذتهای دنیا نشات میگیرد ،۲۲ بار در قرآن بکار رفته است. ازجمله در سوره مبارکه هود آیه ۱۰ و سوره قصص آیه ۵۸.
کلمه سرور ۳ بار در قرآن آمده است که چهره مومنان را در قیامت بیان میکند. ازجمله در آیه ۱۱ سوره مبارکه انسان لفظ مرح ۳ بار ذکر شده است. در آیه ۳۷ سوره مبارکه اسراء کلمه بهجه ۳ بار آمده است. چنین الفاظ و هکذا مشتقاتشان بارها در کتاب الهی بیان شدهاند.تعدد الفاظ و تنوع واژهها از یکسو و اتساع مفاهیم و معانی از سوی دیگر در این مجال گواه روشنی براین ادعاست که شریعت مقدس اسلام متصلا براین مهم بعنوان کیفی از کیفیات نفسانی و جزیی از اجزاء لاینفک و لا یتجزاء مقوله حیات انسانی و اخروی اصرار دارد و بدین خاطر است که در آموزههای وحیانی از این کیف نفسانی با الفاظ گوناگون و تعابیر متنوع سخن به میان آمده است. این مهم در سیره نبی مکرم اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام به وضوح و صراحت دیده میشود؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همواره تبسم بر لب داشتند و دیگران را هم امر به تخلق این نعت و صفت حمیده میکردند. امام علی علیه السلام شادی و نشاط را حالتی عاطفی میداند و از آن به فرصت تعبیر میکند.
آن حضرت حتی در مواقعی که بطور طبیعی غم و اندوه به سراغ انسان میآید بازهم امر و سفارش به گشاده رویی میکند و میفرماید: شادی مومن در چهره اش و اندوهش در دلش است (المومن بشره فی وجهه وحزنه فی قلبه).بیان نورانی حضرت رضا علیه السلام در باب اهمیت و جایگاه شادی، آن هم در قرار دادن ساعتی خاص از ساعتهای روزانه قابل تامل است. میفرماید: بکوشید اوقات شبانه روز شما چهار ساعت باشد: ساعتی برای عبادت و مناجات با خدا، ساعتی برای تامین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذتها اختصاص دهید و با این بخش از زندگی است که قادر خواهید بود آن سه بخش دیگر را نیز به خوبی انجام دهید.
ائمه علیهم السلام ضمن تاکید بر شادی و شادمانی خود انسان همچنین در اطراب و شاد کردن دیگران هم تاکید و استذکار داشتند. امام صادق علیه السلام دراین باب میفرمایند: هیچیک از شما فکر نکند که اگر مومنی را شاد کرد، فقط او را شادمان کرده است، بلکه بخدا قسم مارا شاد کرده است، بلکه بخدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را شاد کرده است. آن حضرت در کلامی دیگر میفرمایند: هر که غمی را از مومنی بزداید، خدا اندوههای آخرت او را بر طرف کند و از گورش خنک دل بیرون آید.
حضرت رضا علیه السلام هم در این مجال میفرمایند: در برآوردن نیازمندیهای افراد با ایمان و شادمان کردن و دفع بدیها از آنان نهایت کوشش را بکار ببندید و بدانید هیچ عملی نزد پروردگار متعال بعد از انجام فرائض بالاتر از شادمان کردن افراد مومن نیست.
*قرآن انواع شادی را چگونه دسته بندی میکند؟
از تطور در آیات الهی دو نوع شادی به دست میآید: یکی شادی پسندیده که دارای شاخصههایی است از جمله اینکه همراه با گناه نباشد، مضل عن سبیل الله نباشد و باعث غفلت انسان از خدا نشود و بالجمله اینکه میانهروی در آن رعایت شود. ازجمله آیاتی که به این نوع شادی اشعار دارد آیه ۳۶ سوره مبارکه رعد میباشد که نزول قرآن را نه تنها برای مسلمانان مومن، بلکه برای مومنان دیگر کتب آسمانی، مایه نشاط و خوشحالی میداند (والذین اتیناهم الکتاب یفرحون بما انزل الیک.(......
دسته دوم، شادی ناپسند که با هدف تکاملی انسان سنخیتی ندارند و چون با گناه، لهو و لعب و اتلاف وقت و نیز هیجان کاذب، اضرار و اذیت دیگران توام هستند، از نظر شرع مقدس مذموم و ناپسندند به شمار آمدهاند. روایت شریف نبوی ناظر بر همین مساله است که میفرماید: شادی سه مرز دارد: وفاداری، رعایت حقوق مردم و هشیاری در سخن. همچنین سفارش فرمودهاند: بکوشیم شادی ما در دنیا هرگز به قیمت از دست دادن سعادت آخرت نباشد. بنابراین شادیها باید بر اساس ارزشها و اهداف مقدس باشند. اصولاً شادیهای ناپسند آنی، زودگذر وبا نتایج ناخوشایند همراه هستند و دوامی ندارند.
*چه معیاری برای تشخیص موسیقی حرام از حلال وجود دارد؟
اصولاً پاسخ با این سوال نیازمند مقدماتی است و نمیتوان دریک عبارتی کوتاه معیار و مناطی برای موسیقی حرام ویا حلال ارائه نمود، اما بصورت موجز میتوان گفت مقوله غناء از اصوات لهوی جداست. غناء مطلق صوت است که دارای قیود و شروطی است (تقریباً ۱۰ شرط) که امکان تحقق همه این شروط باهم در یک صدا تقریباً اگر ناممکن نباشد شاذ و نادر است؛ یعنی اینکه شخصی باشد (چه زن وچه مرد) که همه ویژگیهای وشاخصه های صوت غنایی را داشته باشد کم است این شاخصهها عبارتست از: ترجیع یا تحریر الصوت ترقیق الصوت (نازکی ونازک گردانیدن صدا) تحسین الصوت، حسن الصوت و مد الصوت.و بدین خاطر است که فقها مساله اصوات لهوی را مطرح نمودهاند یعنی هر صدا با هر کیفیتی اگر متناسب و متناظر با مجالس لهو باشد، اشعاری که برای خواندن در نظر گرفته میشود دارای محتوای غیر اخلاقی باشد، خاصیت اطراب (چه اطراب بمعنی شادی و چه حزن مطرب) داشته باشد، از شگردها و تروکاژهای متعارف با موسیقی خالتوری و کابارهای در خواندن و نغمات استفاده کند، از ریتمهای متناسب با مجالس ترقص استفاده کند، مضل عن سبیل الله باشد و...... چنین اصواتی نه از باب غناء و بله از باب اصوات لهوی حکم حرمت میگیرند و در این فرض فرقی میان زن و مرد نیست.
حال اگر ما با مصداقی از مصادیق موسقی مواجه شدیم، آنچه پیش روی ماست سه وجه برای آن قابل تصور است:
۱_ یا بطور قطع میدانیم که دارای ویژگیهای صوت لهوی است که برشمردیم، در چنین فرض محتملی، قطعاً چنین موسیقی حرام شرعی است بلا شک.
۲_ یا بطور قطع میدانیم که تحت شمول ویژگیهای صوت لهوی نیست، در اینجا هم تکلیف مشخص است و اصل بر حلیت است .
۳_ فرض سوم اینست که ما حقیقتا در تشخیص دچار تحیر و سردر گمی شدیم و نمیتوانیم تشخیص درستی از معنون پیش رو داشته باشیم، در چنین فرض محتملی فقها عظام میفرمایند که چنین شیهه ای از نوع شبهه مصداقیه میباشد که مجرای اصل برائت است یعنی اگر گوش کردیم گناهی مرتکب نشدیم .البته میتوان بنا را بر احتیاط هم گذاشت.
*چه راهکاری برای کنار گذاشتن موسیقی حرام و تغییر ذائقه مردم توصیه میکنید؟
اصولاً دراین مجال نقش رسانه ملی مورد عنایت و توجه است موسیقی از مولفههای فرهنگ یک سرزمین است و هرگز قابل انکار نیست. موسیقی هر سرزمینی مبین هویت آنست و بمانند سایر شاخصههای فرهنگی از جمله زبان خط، آداب و رسوم جزء لا یتجزای پیکره یک کشور است. لذا باید بدرستی برای اهل سرزمینش معرفی شود ودر این رهگذر نقش رسانهها و بویژه صدا و سیما و صاحبان قلم اهمیت ویژه ای دارد.
اینکه میبینم جوان ما بدنبال موسیقیهای بی هویت غربی میرود وذائقه خود را با ابتذالات غربی هماهنگ و همسو میکند مقصرش ما هستیم که نتوانستیم برای او بدل و جانشینی در نظر بگیریم، هویت و فرهنگ غنی خودمان را به او بشناسانیم، فرمهای غلط و انحرافی رهاورد غر ب را به او تفهیم کنیم تا اصالتش را باز شناسد. از رسانهها انتظار میرود که به این مهم توجه داشته باشند. تغییر ذائقه که یک شبه و بصورت دفعی اتفاق نمیافتد، تدریجی است وزمانبر، ولی باید به سرعت و البته با تدبر آغاز کرد تا نتیجه مطلوبی حاصل شود.