چه در نقش سام اسپید کارآگاه بیزار از زندگی در فیلم "شاهین مالت" و چه در نقش ریک، صاحب بدبین کافه ای در "کازابلانکا"، بوگارت در پانتئون سینمایی جایگاهی تسخیرناپذیر دارد.
"خودمو واسه هیشکی تو دردسر نمی اندازم"؛ این یکی از دیالوگ های بوگارت در "کازابلانکا" است. اما شخصیت های او معمولا عکس این را انجام می دهند. آنها همیشه باعث ناامیدی هستند، اما در انتها به شکلی اجتناب ناپذیر کار درست را انجام می دهند و به همین خاطر است که همه او را دوست دارند.
عجیب اینکه همین نقیصه یکی از دلایل جذابیت او بود. جراحت لب بوگارت باعث شده بود نوع براق شدن او متفاوت از هر چیزی باشد که هر کس دیده است. بی بهره بودن بوگارت از ظرافت های فیزیکی، او را به قهرمان نسل هایی از مردانی بدل کرد که با شخصیت های زمخت، اما آسیب پذیر فیلم های او احساس نزدیکی می کنند.
وودی آلن در فیلم موفق خود "دوباره بنواز سام" نقش یک خوره فیلم را بازی می کند، یک عاشق دلخسته خنگ که بوگارت منبع الهام اوست، تا اینکه با ناصح خیالی خود رو به رو می شود و یاد می گیرد روی پای خود بایستد. در صحنه ای آلن می گوید: "راستش رو بخوای، تو زیاد قدت بلند نیست، حتی یه جورهایی زشتی، اما به درک. من هم اونقدر قد کوتاه و زشتم که بتونم روی پای خودم وایسم."
جرج پری، یکی از نویسنده های "بوگی ـ تجلیل از زندگی و فیلم های همفری بوگارت" او را قهرمان دوران خود معرفی می کند. به عقیده او شخصیت ریک در"کازابلانکا" (1942)، سخنگوی نسلی از تماشاگران است که سختی های جنگ جهانی دوم را با تمام وجود حس کرده بودند. پری می گوید: "راز موفقیت "کازابلانکا" این است که در دورانی به نمایش درآمد که بسیاری از مردم در زندگی شخصی خود ناچار به فداکاری بودند. آنچه بوگی در صحنه معروف فیلم می گوید ـ اینکه قضیه بسیار فراتر از مشکلات سه آدم کوچک است ـ همان چیزی است که آدم ها هر روز با آن مواجه بودند."
پری می گوید بوگارت الکلی و سیگارکش قهار، تجسمی خاص از فردگرایی است، کسی که "زیر بار هیچ نوع تهدید نمی رود". شاید اگر او اگر زنده بود و شرایط سیاسی امروز کشورش را می دید، به خشم می آمد. "به اسم مبارزه با تروریسم، آزادی ها خیلی زیرکانه زیر پا گذاشته می شود. این چیزی است که بوگی هیچ وقت نمی پذیرفت و اگر می دید به تلخی اعتراض می کرد."
بوگارت 14 ژانویه 1957 بر اثر سرطان در 57 سالگی درگذشت.