مجله مهر: لذت بردن از زندگی برای استثناهاست؛ برای کسانی که آنطور که باید بدبیاریها جهان را مثل ما جدی نگرفته اند و خوب میدانند با بالا و پایینهای زندگی چه شکلی تا کنند؛ برای همین هم خوب بلدند چه طور زندگی کنند. خانم جوان گزارش ما یکی از همین استثناهاست. «نیلوفر حیدریان» در بیست سالگی کسی است که فهمیده شاید استمرار حال خوب و خندیدن بزرگترین انتقامی باشد که می شود از این دنیا گرفت. کسی که خوب میداند حال خوش و لبخند شاید پدیده های مسری محیط پیرامون مان باشند. برای همین او این روزها با یک کاغذ و قلم ساده دست به کار شده و طی مسیر از ایستگاهی به ایستگاهی دیگر برای مسافران طرحهای ساده ای میکشد که به آدمهای خسته خیابانهای شلوغ و پر دودودم پایتخت لبخند میزند. برای همین اگر از اهالی تهران بودید و احیانا پایتان به اتوبوس و بیآرتی باز شد اگر طرحهای کوچک او را پشت صندلی رو به رویتان دیدید زیاد تعجب نکنید. اینها نقاشیهای سرحال و خوشحال یک جوان ۲۰ساله است که این روزها همه تلاشش را میکند تا کمی به چشمان خسته شما لبخند تعارف بکند و شهر را به اندازه سهم خودش جای بهتری کند برای زندگی کردن.
عادت داشتم در اتوبوس برای خودم طراحی کنم
کاری که نیلوفر حیدریان این روزها خودش به صورت خودجوش انجام میدهد، چندان پروسه عجیب و پیچیده ای ندارد. او یک جوان ۲۰ ساله و دانشجوی گرافیک دانشگاه هنر تهران است. کسی که کار اصلیاش تصویرسازی است. وقتی از او درباره ایده طراحیهایش در بی آرتی و اتوبوس میپرسیم او در جوابمان این طور میگوید: «راستش من همیشه برای رفتوآمدهایم از مترو و بیآرتی استفاده میکردم و طی مسیر برای خودم طراحی میکردم؛ چون این کار یکی از چیزهایی است که به اقتضای رشتهام حالم را خوب میکند. اما ایده این کار یک روز و به صورت ناگهانی به ذهنم آمد. آن هم درست وقتی که توجهم به محفظههای تبلیغات داخل اتوبوس جلب شد. من که کار طراحی انجام میدهم، به این فکر کردم که شاید بقیه آدمها مثل من این کار را بلد نباشند و من بتوانم با طراحیهای خودم حال آنها را خوب کنم و که تا مقصد به آنها انرژی مثبت بدهد.»
بارها شده برای پیدا کردن صندلی و کشیدن ساعتها معطل شوم!
هر کدام از شما اگر برای یکبار هم که شده سری به ایستگاههای مترو و بی آرتی زده باشید این را خوب میدانید که در ساعاتی از روز، به قدری حجم شلوغی و ازدحام جمعیت زیاد میشود که نه فقط جا برای نشستن که حتی پیدا کردن فضایی برای یک نفس کشیدن ساده هم دشوار میشود. به دنبال همین موضوع یکی از اولین سوالاتی که امکان دارد درباره کار نیلوفر به ذهن برسد این است که او طی مسیر چهطور این طراحیها را انجام میدهد.
«من وقتی وارد بی آرتی میشوم یکی دوتا ایستگاه زمان میبرد تا طراحیام را بکشم و داخل محفظه های تبلیغاتی بگذارم؛ چون معمولا از قبل به ایده آن فکر میکنم؛ به خاطر همین طراحی و اجرای آن چندان زمان نمیبرد و چیزی که بیشتر طول میکشد همان پیدا کردن ایده است. اما نکتهای که وجود دارد این است که برای کشیدن این کارها خیلی وقتها شده که جایی برای نشستن پیدا نکردم برای همین بارها پیش آمده که نزدیک دوساعت منتظر ماندم یا خط عوض کردم تا توانستم جایی برای نشستن پیدا کنم و بعد از تمام شدن طرح آماده را سر جایش بگذارم. برای همین خیلی اوقات مسیرم از چیزی که باید دورتر شده است.»
به جای معرفی، دوست دارم واکنشها را ببینم
احتمالا کشیدن این طراحیها و زدن آن در محیط هایی مثل وسایل نقلیه عمومی فارغ از خود کار بازخوردها و واکنش هایی از جانب مردم و شهروندهای حاضر در آنجا دارد که میتواند برای خالق اثر همان قدر دوست داشتنی باشد. نیلوفر حیدریان درباره واکنشهایی که از این کار گرفته است این طور تعریف میکند. «راستش همیشه چون کشیدن و به سرانجام رساندن این کارها برایم زمان بر بوده است همیشه بعد از تمام شدن، آنها را داخل بی آرتی گذاشتهام و بیرون آمدهام. طوری که منتظر نماندم تا ببینم بازخوردها به چه صورتی است؛ اما بعدا شده که عکسها را برایم در صفحهام فرستاده اند و به من گفتهاند که با دیدن این عکسها در مسیر حالشان خوب شده. در کنار این، در روزهای عادی وقتی در خط بی آرتی هستم ممکن است کارهای قبلیام را ببینم آن هم با آدمهایی که دارند از آن عکس میگیرند که در این حالت هم ترجیح میدهم به جای معرفی کردن خودم، واکنشهایشان را تماشا کنم.»