فلسفه لیبرالیسم در نظام جمهوری اسلامی «مطرود» و «غیر قابل ظهور» است و به کار گیری این مفاهیم در ایجابی ترین فرم ممکن یک «اشتراک لفظی» است و در واقع بینانه ترین حالت «سخن بی بنیان» است.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از سیدجواد میری عصو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه می خوانید؛

امروز یک یادداشت از جناب جواد اطاعت خواندم که اصلاح طلبی را به «سوسیال دموکراسی» تشبیه کرده بود و یادداشت دیگر از جناب قوچانی خواندم با عنوان «لیبرالیسم در برابر امپریالیسم» و مدعی شده بود که روحانی یک لیبرال است و ترامپ یک امپریالیست و الان این دولت لیبرالیستی روحانی است که در برابر دولت امپریالیستی ترامپ قرار گرفته است.

البته نکته ای در بحث جناب قوچانی بود که مهم است و آن اجماع ملی در برابر دشمن خارجی و این موضوع باید مد نظر بازیگران سیاسی قرار گیرد و از تضعیف بنیه ملی جلوگیری گردد. اما بحث من به کارگیری مفاهیم در ادبیات سیاسی است که در یادداشت های اطاعت و قوچانی به چشم می آید و آن «شلختگی مفهومی» است که توجه ندارد اصلا فلسفه لیبرالیسم در نظام جمهوری اسلامی «مطرود» و «غیر قابل ظهور» است و به کار گیری این مفاهیم مانند اصلاح طلبی مترادف با سوسیال دموکراسی یا اعتدال روحانی مساوی با لیبرالیسم در ایجابی ترین فرم ممکن یک «اشتراک لفظی» است و در واقع بینانه ترین حالت «سخن بی بنیان» است که موجبات شلختگی مفهومی بیشتر و سردرگمی راهبردی عمیق‌تر می‌گردد.

ما در ایران در سطح نیروهای سیاسی چپ و راست و بالا و پایین در چارچوب حاکمیت نه دموکرات داریم و نه سوسیالیست و نه جمع آنها و نه لیبرال و نه لیبرالیسم مقتدر و نه منفعل بل ما ذیل ولایت فقه و در نسبت با مصلحت واجد ایدیولوژی اسلام‌گرایی هستیم که مبتنی بر اقتصاد نفتی توانسته است مدیریت جامعه را در چهار دهه به دست داشته باشد. اگر نام پدیده ها را عوض کنیم ماهیت‌شان دگرگون نمی‌شود و این کاری است که هم اطاعت و هم قوچانی در حال انجام دادن آن هستند. البته این به معنای نفی برساخت اجماع ملی در برابر ترامپ نیست.

اصلاح طلبان به کدام مکتب اقتصادی نزدیک ترند؟ این پرسشی است که جواد اطاعت طرح نموده است و در پایان به این نتیجه رسیده است که «اصلاح طلبی» در ایران به سوسیال دموکراسی قرابت و شباهت دارد. به نظرم یا آقای اطاعت توجه کافی به سوسیال دموکراسی و نظام های موجود در سوئد و اسکاندیناوی ندارد یا لطیفه تعریف می‌کند.

واقعا ربط سوسیال دموکراسی و بنیان های فلسفی و نظری این سنت فکری چه ربطی به اصلاح طلبی در ذیل بینش فقهی ولایی دارد؟ به سخن دیگر، اصلا معیار «قرابت» و «شباهت» در پژوهش جناب اطاعت چیست؟ مفهوم دموکراسی ریشه در جهان‌بینی دارد که در آن اضلاع خدا و طبیعت و انسان در آن با جهانبینی دینی متفاوت است. نمی‌شود هر چیزی را خوشتان آمد بگویید اصلاح طلبی آن است! اصلا اصلاح طلبی در ایران ربطی به نظام سوسیال دموکراسی در نظام های موجود ندارد. این مقارنه دارای اشکالات بنیادی است.