1- عزت مسلمانان؛ خلاصه درسهای عاشورا
بهرغم گذشت قرنها بار دیگر با فرا رسیدن محرم خیمه اندوهی بیپایان بر دل و جان همه شیفتگان و آزادگان جهان سایه افکنده و درکنار ابراز احساساتی بینظیر، چرایی و فلسفه این قیام بزرگ مورد پرسش قرار میگیرد. در اینباره بسیار گفتهاند و نوشتهاند، اما شاید آموختن شیوه زندگی عزتمندانه به مسلمانان از مهمترین یافتههای آن باشد.
عزت به معنای شرافت، قوت و شکستناپذیری است که حقیقتا و اصالتا اختصاص به پروردگار دارد. اما بندگان واقعی نیز میتوانند در سایه اتصال به معدن عظمت الهی، عزت یابند. امام حسین علیهالسلام حجت موجه ما بر این ادعاست که به دلیل کمال انقطاع توانست به جایی برسد که در بینظیرترین شرایط دشوار روزگار به اوج آسمان عزت پرواز کند و با افتخار به این دارایی، جان خویش را برای حفظ آن فدا کند.
«عزت حسینی» از این باب میتواند و باید الگوی چگونه زیستن و چه سان مردن باشد و درسآموز همه روزگار گردد.
نخستین درسی که باید در این مکتب آموخت، جهانبینی خاصی است که این عزت و افتخار را به ایشان ارزانی داشت و سپس باید از او آموخت که برای حفظ و توسعه این فضیلت چه باید کرد.
از مجموعه گفتارها و آموزههای عملی که از آن بزرگوار برای ما گزارش کردهاند چنین درمییابیم که او اساسا انسان را از آن جهت که برترین آفریده خداست و به او انتساب و تعلق دارد، از چنان شرافت و کرامت ذاتی برخوردار میداند که سرخم کردن در پیشگاه غیرخدا را منتهای ذلت و خواری و دور از شأن آدمی میداند. حضرت سیدالشهدا(ع) اصولا فلسفه عبادت را نیز یادآور شدن همین نکته و توجه به عزت و غنایی میداند که خداوند به انسان عطا فرموده و نباید قربانی نادانی و آزمندی او گردد.
آدمی باید به این عزت خداداد افتخار کند، همه زرق و برق دنیا را برابر آن ناچیز شمارد و به مقابله با هر کس و هر چیزی بپردازد که به دنبال عبودیت طاغوت و خواری انسان است.
این مقابله در دو حوزه اندیشه و عمل تجلی مییابد. در حوزه نظری پیراستن دامان دین از غبار بدعتها و خرافات و نمایاندن گوهر آن به دیگران است و در حوزه عملی نیز مبارزه با ستم و انحراف. «اصلاح امت» تعبیر جامع آن حضرت برای تلاشهایی است که در هر دو حوزه مذکور انجام داده است؛ چرا که دین نیازمند اصلاح نیست؛ آنچه ممکن است منحرف و نیازمند اصلاح شود مدعیان دین هستند و نه دین.
2ـ عزت؛ کلید شخصیت حسین(ع)
عزت و افتخار اصالتاً از آن خداست، اما بندگان واقعی او هم میتوانند با انقطاع کامل از غیر خدا و اتصال به مبدا و منبع عزت حقیقی، عزیز گردند و به آن افتخار کنند. در میان خیل بندگانی که به این مقام رسیدهاند حضرت امامحسین(ع) از جایگاه و برجستگی خاصی برخوردار است و باید به عنوان یک الگوی تمامعیار مورد توجه دائم قرار گیرد.
برجستگی خاص عزت حسینی در آن است که او نشان داد در سختترین شرایط ممکن نیز باید همچنان به حبل الهی چنگ زد و در این صورت، حتی در اوج غربت و تنهایی، عزتی پایانناپذیر و فراگیر ارزانی آدمی است. به تعبیر رسا و زیبای مقام معظم رهبری در آغاز سال 1381«حسین بن علی (ع) مظهر عزت راستین و نمودار کامل افتخار حقیقی است، هم در چشم ما مردم اسیر در دستگاه مادی عالم و هم برای رستگاران عالم ملکوت».
زندگی آن بزرگوار فصلهای مختلف کتابی است که میتواند شیوه دستیابی به عزت دوسرا و افتخار بیپایان را به انسانها بیاموزد و ضمناً کلید شناخت شخصیت و تحلیل رفتار او به حساب آید. رفتار امامحسین(ع) در مقاطع مختلف عمر شریف و صحنههای پرفراز و نشیب زندگی، خصوصاً حماسه عاشورا، سرشار از رمز و رازهای ناگشودهای است که شیفتگان الگوبرداری از حضرتش چارهای جز اندیشه و تحلیل آن ندارند. «عزت حسینی» روزنهای است به سوی شناخت دقیق حقایق رفتار و گفتار آن حضرت.
استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری (قدس سره الشریف) در این زمینه میگوید: «روانشناسها، خصوصاً کسانی که بیوگرافی مینویسند، کوشش میکنند برای روحیهها یک کلید شخصیت پیدا کنند و میگویند شخصیت هر کس یک کلید معین دارد (که) اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را میتوانید توجیه کنید البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلی مشکل است، خصوصاً شخصیتهای خیلی بزرگ. ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی یا حسین بن علی را به دست آوردهام انصافاً ادعای گزافی است و من جرات نمیکنم چنین سخنی بگویم، اما اینقدر میتوانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناخته و تاریخچه زندگی او را خواندهام و سخنان او را که متاسفانه کم به دست ما رسیده است، به دست آوردهام، میتوانم این طور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین؛ حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است و حقپرستی است. (مجموعه آثار، ج 17، ص 45).
این چنین است که آن فرزانه نکته سنج، اشعار و روضه های تذلل را از تحریفات عاشورا میداند و بحق سفارش و تاکید میکند که مداحان و واعظان از بازگو کردن جعلیاتی که با روح و روحیه حسین (ع) ناسازگار است، اجتناب کنند.
3- مبانی نظری عزت حسینی
همه تصمیمگیریها و اقدامات ارادی انسانها مبتنی بر نوع برداشت و نگاهی است که آنان به جهان هستی دارند. جهان بینی آدمی است که کنشها و واکنش های او را در عرصه های مختلف زندگی شکل میدهد. ناگفته پیداست که رفتار آن کس که همه چیز را در زنگی دنیوی و لذتهای مادی خلاصه میبیند با رفتار کسی یکسان نیست که اصولاً حیات را در سرایی دیگر جستوجو میکند و لذت واقعی را در ترک لذت های نفس میداند. طبیعی است که چنین کسی برابر طمعورزیها و جاهطلبیها سر فرود نمیآورد و خود را بزرگتر از آن میداند که برای رسیدن به نان و نام، انسانیت خود را فدا کند.
وابستگی و آزادی حسینبن علی علیه السلام ناشی از عمق چنین دیدگاهی است. آن حضرت اصولا فلسفه خلقت و ارزش انسان را همین میداند که در سایه بندگی خدا، از هرچه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است.
شیخ صدوق رضوانالله تعالی علیه از آن بزرگوار نقل میکند که فرمود:
«ای مردم. پروردگار بزرگ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند و آنگاه که او را بشناسند، پرستش کنند و با پرستش خدا از بندگی غیر او بینیاز شوند.» (علل الشرایع، ص 9).
همین نگاه است که همه هستی، منهای خدا را هیچ و غیرقابل اعتنا میبیند و میگوید همه آنچه خورشید در شرق و غرب عالم بر آن میتابد؛ دریاها و خشکیها، دشتها و کوهها از نظر آن کس که خدا را میشناسد و به او دل داده است، تنها مانند یک سایه است. آیا آزاد مردی هست که آن را به اهلش واگذارد؟ (مجموعه آثار شهید مطهری، ج17، ص 46) امام حسین علیهالسلام مبنای توجیه حسنات اخلاقی را همین میداند که با عزت و سربلندی انسان همسوست در حالی که خصلتهای ناپسند موجب فرومایگی و سقوط شأن اوست.
از جمله اینکه «راستگویی، عزت است و دروغگویی، عجز و ناتوانی» و کسی که اتفاق و بخشش کند بزرگواری کرده و آن کسی که بخل ورزد، پستی نموده است. از آن طرف نیز دراز کردن دست تمنا به سوی دیگران، از آن رو که نوعی خواری میآورد، مورد پسند حضرت نیست و توصیه میکند که «آبرویت را از ذلت درخواست نگهدار» و اصولا انسان را هشدار میدهد که «از هر چه موجب عذرخواهی میشود بپرهیز زیرا مومن نه بد میکند و نه پوزش میطلبد». (فرهنگ سخنان امام حسین (ع) ص 81، 82 و 248). بلندی طبع مومن و عزت نفس او مانع از آن میشود تا کاری کند که سرافکندی را در پی داشته باشد.
آن حضرت در یک کلام زندگی و مرگ را نیز به عزت و ذلت تفسیر کرده و ارزشگذاری میکند و به همین دلیل معتقد است: « مرگ با عزت برتر از زندگی ذلیلانه است» (همان، ص 554) و لذا در اوج حماسه عاشورا چنین میسرود:
«الموت اولی من رکوب العار
والعار اولی من دخول النار»
مرگ مردانه بهتر از زندگی با خواری است و این بهتر از ورود در آتش خشم خدا.
او عزت را در اقامه حق و اجتناب از باطل میدید و از این رو مرگ در این راه را سعادت جاودانه میدانست. حضرت در پاسخ آنان که از علت قیام خونبار او میپرسیدند، با شگفتی میپرسید: « مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل دست بر نمیدارند؟ در چنین وضعیتی آرزوی مرگ برای مومن سزاوار است و از این رو من شهادت را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز بدبختی نمیدانم.»
4- آثار عملی عزت حسینی
نتیجه عملی نگرش حسینی به زندگی و جهان هستی آن است که آدمی به هیچ بهایی حاضر به خواری نیست و سر برابر ذلت فرود نمیآورد؛ چه ذلت ناشی از بندگی شیطان درونی و چه ذلت ناشی از بردگی طاغوت بیرونی. کس که مانند حسین علیهالسلام میاندیشد هیچ فریضهای را بالاتر از تلاش برای سربلندی انسانها در زندگی فردی و اجتماعی نمیداند و این همان معنای دقیق اصلاحات است.
براساس همین دیدگاه است که «قرآن کریم در مجموع تعبیرات خود، پیامبران را مصلحان میخواند» و اصولا باید گفت که «اصلاحطلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم این که مسلمان است خواه ناخواه اصلاحطلب و لااقل طرفدار اصلاحطلبی است زیرا اصلاحطلبی از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است». (شهید مطهری، نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص7).
گذر و تاملی کوتاه بر تاریخ حادثه کربلا و دقت در مجموعه گفتارهایی که در این زمینه از حضرت سیدالشهدا(ع) برای ما گزارش کردهاند به روشنی نشان میدهد که هدف اصلی آن حضرت اصلاح وضعیت جامعه اسلامی و احیای عزت و افتخاری است که در سایه ایمان به خدا به دست آورده بودند. از این روست که در آغاز سفر به صراحت نوشت که «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی» (فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 570)
او تن دادن خود و مسلمانان دیگر به حکمرانی کسی مانند یزید را ذلتی میدانست که از ساحت کرامت و غیرت انسانی بعید است. در همان شب نخستی که «ولید بن عتبه» امیر مدینه، به فرمان یزید به منظور اخذ بیعت، حضرت را احضار کرد، با اشاره به عزت خاندان خود و افتخار به آن و نیز ذلت یزید و پستی وی، به صراحت و قاطعیت اعلام داشت که: «همچو منی با مانند او بیعت نخواهد کرد»! (همان، ص 272).
و بالاخره در وقتی دیگر از روز عاشورا در خطبهای سراسر حماسی، بار دیگر از لشکریان دشمن خواست تا به عزت و کرامت انسانی خود بازگردند و از او انتظار پذیرش ذلت نداشته باشند:
«آگاه باشید! زنازاده فرزند زنازاده، مرا بین دو چیز مجبور کرده است؛ بین مرگ و ذلت. اما هیهات که ما خواری و ذلت را بپذیریم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مومنان روا نداشته است. دامنهای پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان و دارای همت والا و عزت نفس ما، هرگز اجازه نمیدهند که اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم.» (بحارالانوار، ج 44، ص 329).
بر همین اساس است که استاد شهید مطهری معتقد است: «تمام فاجعه کربلا برای این بود که امام رای خود را نفروخت. اگر امام فقط یک امتیاز را به آنها میداد نه تنها کاری به کارش نداشته، انعامها هم میکردند و امام همه آن رنجها را تحمل کرد و تن به شهادت خود و کسانش داد که همان یک امتیاز را ندهد. آن یک امتیاز، فروختن رای به عقیده بود. در آن زمان صندوق انتخاباتی نبود، جمعیت بود. جمعیت آن روز، رای دادن امروز بود. پس، امام اگر یک رای غیروجدانی و غیرمشروع میداد شهید نمیشد. شهید شد که رای و عقیده خودش را نفروخته باشد». (مجموعه آثار، ج 17، ص 464)
5ـ جامعهسازی در فرهنگ عاشورا
تلاش برای اصلاح جامعه اسلامی از شاخصههای فرهنگ حسینی و مبتنی بر جهانبینی خاص اوست.
به همین دلیل نه اهداف و حرکتهای احیاگرانه میتواند خارج از این چارچوب تفسیر شود و نه مدعیان اصلاحطلبی اجازه دارند رفتارهای مغایر با ارزشهای دینی از خود نشان دهند.
حضرت سیدالشهدا علیهالسلام همه عزت جامعه اسلامی را در بازگشت به احکام و ارزشهای الهی خلاصه میدید و با افتخار به این پشتوانه عظیم فکری، غلتیدن در دامن معامله بر سر اصول و ارزشها را خیانت به دین و مردم میدانست.
بنابراین هر حرکت احیاگرانه دینی باید از دو شرط مهم برخوردار باشد:
1 ـ غیرت دینی و پایبندی به اصول و ارزشها.
2 ـ استقامت و اجتناب از طمعورزی و سازش با دشمنان.
این اصول در گفتارها و رفتارهای آن حضرت به صورتهای مختلف تجلی یافته است.
برای نمونه امام علی(ع) به هنگام خروج از مدینه ضمن نامهای به برادرش محمد بن حنفیه مینویسند: «من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از این شهر خارج میشوم، بلکه هدف من از این سفر اصلاح در میان امت جدم میباشد. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و همانند پیامبر و پدرم عمل نمایم». (بحارالانوار، ج 44، ص 329).
حضرت در جای دیگری به هنگام پایان سخنرانی در صحرای منا میفرماید: «خداوندا! تو خود میدانی که آنچه انجام میدهیم نه برای کسب قدرت است و نه برای رسیدن به امکانات بیارزش دنیوی، قیام ما برای آن است که پرچم ارزشهای دینی برافراشته شود و سرزمینهای تو آباد گردد، امنیت بندگان مظلوم فراهم آید و دستورات و احکام تو اجرا شود». (تحفالعقول، ص 239).
بنابراین رکن مهم اصلاحطلبی مبتنی بر بینش حسینی، آن است که مدعیان احیاگری در فراز و نشیب مشکلات، عزت خداداد را فراموش نکرده و در دام سازش بر سر اصول و ارزشها گرفتار نیایند.
پاسخ رد امام حسین(ع) به همه پیشنهادهای تطمیع یا تهدیدآمیز، تکرار شعارها و اهداف اصلی قیام خود، برداشتن بیعت از اصحاب در مواقع متعدد و پایداری در برابر انبوه لشکر دشمن، همه و همه جلوههای حفظ عزت در مراحل مختلف حرکت آن بزرگوار است. این درس بزرگ عاشورا، نه فقط برای زندگی فردی، که برای حیات اجتماعی ماست.
دنیا باید با تمام وجود بفهمد که حفظ عزت و استقلال، اصل تغییر ناپذیر سیاست خارجی ماست که آمیخته با حکمت و مصلحت، تدوین و اجرا میشود و البته مصلحتسنجی نیز با منفعتجویی و معامله بر سر اصول و ارزشها تفاوت ماهوی دارد.
او خود به هنگام نبرد نابرابر و غریبانه چنین گفت که «مرگ سرافرازانه شیرینتر از زندگی با نکبت و ذلت است».