خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: کتاب «محدوده: چشم اندازهای فلسطین در آینه تاریخ» اثر «گری فیلدز» که از سوی انتشارات دانشگاه کالیفرنیا منتشر شده اثری مهم در حوزه مطالعات فلسطین به شمار می رود.
«رابرت استیل» مامور سابق سازمان جاسوسی آمریکا(سیا) این کتاب را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می آید.
این کتاب کاری بسیاری عالی در زمینه تاریخ، اقتصاد سیاسی، مهندسی فرهنگی، حقوق بشر و خشونتها به شمار میرود.
از یک طرف نویسنده در دیدگاهی منصفانه معتقد است آن چه امروز صهیونیستها در فلسطین انجام میدهند با توجه به سرکوب و سلب مالکیت آزادیخواهان در دورهای از تاریخ انگلیس و یا نسل کشی و سلب مالکیت از سرخ پوستان و بومیان آمریکایی از مناطق و زمینهای خود، موضوعی دامنه دار و ریشه دار است.
از سوی دیگر کتاب با نگاهی بسیار دقیق و جزئی برخی موارد را شرح داده است. مواردی از قبیل الحاق زمینها در پوشش قانون ( که بیشتر با نقض حقوق طبیعی و قوانین عمومی همراه بوده است) و اقدامات نظامی و سیاستهای مشخص و فعالیتها و مهندسی فرهنگی از جمله تغییر نام همه مناطق و چشم اندازهای فلسطین و تحریفات باستان شناسی صهیونیستها که تلاش میشود حضور یهود را در همه جای تاریخ نشان دهند.
گویی کتاب نمونه جدیدی از بازجوییها در دادگاه نورنبرگ (دادگاه محاکمه نازیها پس از جنگ جهانی دوم) است.
کتاب در واقع مطالعه موردی در ارتباط با اشغال، سلب مالکیت و ترکیبی از دروغگویی سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و نظامی است که از سوی صهیونیستها به مردم فلسطین تحمیل شده است.
به طوری که هرخواننده بی طرفی با خواندن این کتاب به این نتیجه میرسد که صهیونیستها همان کاری را با مردم فلسطین کردند، که آلمان نازی با یهودیان کرد. درست به مانند همان نسل کشی که بدترین در نوع خود در تاریخ بشر در سراسر کره زمین به شمار میرود.
نوشتن این کتاب یازده سال زمان برده است و روش علمی، استدلالی و ماهیت مستند روایتها نشان میدهد که انرژی و دقت زیادی برای بازبینی کتاب از سوی دیگر پژوهشگران صورت گرفته است. یادداشتها و فهرست منابع و کتب استفاده شده در این اثر، منبع بسیار فوق العاده و مستند برای همه کسانی است که بدنبال پژوهش در ارتباط با جنایت فرهنگی، قومیتی و جغرافیایی بلند مدت در مورد فلسطین میباشند.
چارچوب ذهنی صهیونیستها درست به مانند چارچوب ذهنی قدرتهای استعماری است که سایر افراد و ملل را اصلا به حساب نمیآوردند و معتقد بودند که سرزمینها بی صاحب، آزاد و غیرمتمدن است و لذا آنها مدعی محصور و متمدن کردن این مناطق میشدند، به استثنای مناطقی که مالکان بومی برای ادعای مباشرت خود طی صدها سال سند کافی در اختیار داشتند.
کتاب به صراحت عنوان میکند که تصورات صهیونیستها بر پنج دورغ تاریخی بزرگ و چهار دزدی برجسته ریشه دارد.
این پنج دروغ بزرگ شامل این موارد است:
۱-فلسطین سرزمینی خالی از سکنه و به عنوان سرزمین مرده بوده است.
۲-صهیونیستها نه فقط براساس اعلامیه بالفور (که آن اعلامیه خودش جنایتی در حق بشریت است)، بلکه مدعی مالکیت قانونی بر فلسطین به عنوان میراث فضیلت یهود جهت متمدن سازی سرزمین و ساخت خانهها و شهرکها میباشند.
۳-نام هر مکانی در سرزمینهای فلسطینی دارای معادل عبری است که طی صدها سال در سایه سیاستهای استالینیستی و یا تجدیدنظر طلبی تاریخی تغییر یافتهاند. در این ارتباط «شلوموسند» گفته است اسرائیل سرزمین اختراعات من درآوردی است که در آنجا ادعاهایی میشود که به هیچ عنوان با حقایق در مورد فلسطین همخوانی ندارد.
۴- هر مکان باستانشناسی که در فلسطین کشف و یا ساخته میشود، ثابت میکند که یهود برای صدها سال در فلسطین و بویژه اورشلیم و یا همان بیت المقدس حضور داشته است. این یک دروغ بزرگ است، و صهیونیستها در همه جا از صفحات مستند تاریخ گرفته تا نوشتههای کمتر معتبر ویکی پدیا در حال تاریخ سازی و جعل حقایق از طریق سانسور اظهارات مخالف خود میباشند. با این حال هیچ پژوهشگر مستقلی نمیتواند بصورت آزادانه ادعاها و دروغهای صهیونیستها را در مورد اماکن باستانی ثابت کند.
۵- صهیونیستهای فقیر و بیچاره توسط مردم فلسطین که توانایی کار سخت را ندارند و نمیتوانند مزارع و شهرکهای جدید و پیشرفته را بسازند، محاصره شدهاند. غیرممکن است کسی این کتاب را بخواند و نسبت به اقدامات جاهطلبانه صهیونیستها علیه مردم فلسطین و ساخت شهرکها به هر قیمتی، خشمگین نشود. این اظهارنظر واقعا صحیح است که مفهوم «دولت یهود» توسط دولتی به شدت نژادپرست و آدم کش دنبال میشود، چون در روایات و اظهارات صهیونیستها، فلسطینیان و غیر یهودیان با توصیفات احمقانه، دزد و ... توصیف شده است.
چهار دزدی بزرگ نیز موارد ذیل را شامل میشود:
۱-تصرف غیرقانونی اراضی فلسطینیان و گسترش مناطق تصرف شده توسط صهیونیستها از ۱۰ درصد به ۸۵ درصد خاک فلسطین به بهانه امنیت ملی و بدون توجه به قانونی بودن آن، درست به مانند همان دزدی و سرقتی است که قدرتهای استعماری علیه مردمان بومی مناطق آمریکا و آفریقا دنبال کردند، هرچند این نوع دزدی در خاورمیانه منحصر به فرد میباشد.
۲- تصرف صحرای نقب در جنوب فلسطین، نمونه مشخصی است که در کتاب بصورت مستند به آن پرداخته شده است. ۹۰ درصد فلسطینیانی که در این منطقه زندگی میکردند، به زور از محل سکونت خود بیرون رانده و پناهنده تبدیل شدند.
۳-تصرف و اشغال مناطق جلیله (یا طبریه) نمونه دیگری است که در نمونه سرقتهای ۲ و ۳ مورد بحث قرار میگیرد. نویسنده در این بخش همچنین اظهار میدارد که «مهندسی فرهنگی»، عنوانی مدرن برای نسل کشی میباشد. در واقع ساکنان اولیه و فلسطینیان با تاسیس «دولت یهود» قربانی و در واقع متحمل نسل کشی شدند.
۴-آن چه در این کتاب چندان مورد بحث قرار نگرفته، اما توسط «چاک اسپینی» به خوبی مستند سازی و بحث شده است، مسئله سرقت آب توسط صهیونیستها از اردن است. اسرائیل در حال حاضر طرح «معجره در بیابان» برای انتقال آب از طریق لولههای زیرزمینی از اردن را دنبال میکند که در عمل به معنای نقض حاکمیت اردن است و منابع زیرزمینی آب اردن را به تاراج میبرد، هرچند که به احتمال زیادی این طرح با مشارکت خاندان پادشاهی اردن دنبال شده است.
توضیحات نویسنده کتاب در مورد تئوری ارزش کار جان لاک واقعا فوق العاده است و درک ما را از این مفهوم دگرگون میکند. فعالیت و کار بومیان در هر منطقه بسیار ارزشمند است، چون طبیعت را نابود نمیکنند. در حقیقت کار بومیان هم از نظر اکولوژیک و هم اجتماعی ارزشمند میباشد، اما لاک با انحراف این موضوع تلاش دارد تا به توجیه مزیت کارخانه و سیستم رانت خواهی نسبت به نظام سنتی کارگری و خویشاوندی بپردازد.
در واقع هزینه اصلی شکلگیری تمدن غربی –که مزایای زیادی هم ندارد- به تولید زباله، نابودی تنوع زبانی، تخریب محیط زیست، فرهنگها، قومیتها و شکلگیری جنگ منجر شد.
بعد از این که نویسنده کتاب عنوان میکند که قصد صهیونیستها فعالیت در خارج از چارچوب الهی بوده است، من در مورد دو سوم از این مطالب کتاب ملاحظاتی دارم. در این بخشها نویسنده اظهار میدارد که شکلگیری اسرائیل از اساس کفرآمیز میباشد و این راهی علیه خدا و زمان است و اقدامات اسرائیل در حقیقت عمل شیطانی است که در صورت انسان مجسم شده است.
برای من خیلی مهم است که به اظهارات نویسندگانی که گفتهاند صهیونیست از سال ۱۸۹۹ برای اشغال فلسطین طرح مکتوبی داشته است، توجه و دقت کنم. صهیونیستها برای دستیابی به اهدافشان جمعیت فلسطین را در سال ۱۹۴۷ که ۹۰۰ هزار نفر بود، از طریق نسل کشی و جابه جایی و تبعید اجباری به ۷۵۰ هزار نفر کاهش دادند.
مباحث نویسنده در مورد اورشلیم شباهتی به کارهای نویسندگان دیگری مانند هنری سیگمن ندارد و او حق صهیونیستها در مورد اورشلیم را به چالش میکشد.
تمرکز نویسنده بر این مسئله است که چگونه صهیونیستها با استفاده از کنترل سیستم حمل و نقل تلاش دارند تا فلسطینیان مجاور بیتالمقدس را از این مکان جدا کنند. این اقدامات همزمان با دیوارکشی و اقدامات غیرقانونی از سوی صهیونیستها صورت میگیرد که تلاش دارد با سرقت زمینهای فلسطینی، حضور آنها را در بیت المقدس ریشه کن کند. در این میان البته رهبران عربی که با صهیونیستها همدستی و مشارکت دارند، در جنایت علیه بشریت برای اشغال این مکان مقدس مقصر و مجرم به شمار میروند.
در انتهای یادداشت که همراه با تاسف و تاثر بسیار برای تجاوز صهیونیستها علیه مردم فلسطین است، به این نکته تاکید دارم که اگر دونالد ترامپ میتواند دو کره را متحد و کره شمالی را از تسلیحات هستهای عاری و بی خطر سازد، پس او میتواند فلسطینیها را به فلسطین بازگرداند. اگر دولت یهودی قرار است باشد، این دولت باید دولت کوچکی به مرکزیت تل آویو باشد. مردم فلسطین از غزه تا اریحا باید به خانههای خود بازگردند. بیت المقدس باید شهر بینالمللی بدون حضور نظامی و دولتی صهیونیستها باشد. همه آن چه برای دستیابی به این هدف لازم است در واقع توقف حمایت مالی آمریکا از قساوت گری صهیونیستهاست. ۳۰ هزار دلار در سال برای هر مرد، زن و کودک در اسرائیل صهیونیستی، کافی است!