خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای در موقعیتها و مناسبتهای مختلف در باب عاشورا و قیام امام حسین(ع) مطالبی را بیان کرده اند که برخی از آنها به تدریج در ایام محرم در معرض دید و نظر مخاطبان "مهر" قرار می گیرد .

چرا حسین(ع)

چرا امام حسین، این کار را بکند؟ چون زمینه انجام این واجب، در زمان امام حسین پیش آمد. اگر این زمینه در زمان امام حسین پیش نمى‏آمد، مثلاً در زمان امام على‏النقى (ع) پیش مى‏آمد، همین کار را امام على‏النقى (ع) مى‏کرد، حادثه‏ عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام على النقى (ع) مى‏شد. اگر در زمان امام حسن مجتبى یا در زمان امام صادق (ع) هم پیش مى‏آمد، آن بزرگواران عمل مى‏کردند. در زمان قبل از امام حسین، پیش نیامد، بعد از امام حسین هم در تمام طول حضور ائمه تا دوران غیبت، پیش نیامد.

تکلیف حسین(ع) چه بود؟

... به‏ طور طبیعى انجام این واجب، به یکى از دو نتیجه مى‏رسد، یا نتیجه‏ اش این است که به قدرت و حکومت مى‏رسد؛ اهلاً و سهلاً، امام حسین حاضر بود. اگر حضرت به قدرت هم مى ‏رسید، قدرت را محکم مى‏گرفت و جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین اداره مى‏کرد. یک وقت هم انجام این واجب، به حکومت نمى‏رسد، به شهادت مى‏رسد. براى آن هم امام حسین حاضر بود.

اسلام بر قلب مقدس پیغمبر اکرم نازل شد، نماز را آورد، روزه، زکات، انفاقات، حج، احکام خانواده، ارتباطات شخصى، جهاد فى‏سبیل ‏اللَه، تشکیل حکومت، اقتصاد اسلامى، روابط حاکم و مردم، و وظایف مردم در مقابل حکومت را آورد. اسلام، همه‏ این مجموعه را بر بشریت عرضه کرد، همه را هم پیغمبر اکرم بیان کرد.

«ما من شى‏ء یقربکم من الجنة و یباعدکم من النار الا و قد نهیتکم عند و امرتکم به»؛ پیغمبر اکرم (ص)، همه‏ آن چیزهایى را که مى‏تواند انسان و یک جامعه انسانى را به سعادت برساند، بیان کرد، نه فقط بیان، بلکه آنها را عمل و پیاده کرد. خوب، در زمان پیغمبر، حکومت اسلامى و جامعه‏ اسلامى تشکیل شد، اقتصاد اسلامى، پیاده شد، جهاد اسلامى برپا و زکات اسلامى گرفته شد، یک کشور و یک نظام اسلامى شد. مهندس این نظام و راهبر این قطار در این خط، نبى‏اکرم و آن کسى است که به جاى او مى‏نشیند.

خط هم روشن و مشخص است. باید جامعه‏ اسلامى و فرد اسلامى از این خط، بر روى این خط و در این جهت و از این راه حرکت کند، که اگر چنین حرکتى هم انجام بگیرد، آن وقت انسانها به کمال مى‏رسند، انسانها صالح و فرشته‏ گون مى‏شوند، ظلم در میان مردم از بین مى‏رود، بدى فساد، اختلاف، فقر و جهل از بین مى‏روند، بشر به خوشبختى کامل مى‏رسد و بنده کامل خدا مى‏شود.

اسلام این نظام را به وسیله‏ نبى‏اکرم آورد و در جامعه آن روز بشر پیاده کرد. در کجا؟ در گوشه ا‏یى که اسمش مدینه بود و بعد هم به مکه و چند شهر دیگر توسعه داد.

سؤالى در اینجا باقى مى‏ماند و آن اینکه اگر این قطارى را که پیغمبر اکرم بر روى این خط، به راه انداخته است، دستى، یا حادثه‏ ایى آمد و این قطار را از خط خارج کرد، تکلیف چیست؟ اگر جامعه‏ اسلامى منحرف شد، اگر این انحراف به جایى رسید که خوف انحراف کل اسلام و معارف اسلام بود، تکلیف چیست؟

دو جور انحراف داریم، یک وقت مردم فاسد مى‏شوند، خیلى وقتها چنین چیزى پیش مى‏آید، اما احکام اسلامى از بین نمى‏رود، لیکن یک وقت مردم که فاسد مى‏شوند، حکومتها هم فاسد مى‏شوند، علما و گویندگان دین هم فاسد مى‏شوند! از آدمهاى فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمى‏شود، قرآن و حقایق را تحریف مى‏کنند، خوبها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر مى‏کنند! خطى را که اسلام - مثلاً - به این سمت کشیده است، صدوهشتاد درجه به سمت دیگر عوض مى‏کنند! اگر جامعه و نظام اسلامى به چنین چیزى دچار شد، تکلیف چیست؟

اگر جامعه، منحرف شد، باید کارى کرد، خدا حکمى در اینجا دارد. در جوامعى که انحراف به حدى پیش مى‏آید که خطر انحراف اصل اسلام است، خدا تکلیفى دارد، خدا انسان را در هیچ قضیه ا‏یى بى‏تکلیف نمى‏گذارد.

پیغمبر، این تکلیف را فرموده است، قرآن و حدیث گفته‏اند، اما پیغمبر که نمى‏تواند به این تکلیف عمل کند.

چرا نمى‏تواند؟ چون این تکلیف را آن وقتى مى‏شود عمل کرد که جامعه، منحرف شده باشد. جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمؤمنین که جامعه، به آن شکل منحرف نشده است، در زمان امام حسن که معاویه در رأس حکومت است، اگر چه خیلى از نشانه‏هاى آن انحراف، پدید آمده است، اما هنوز به آن حدى نرسیده است که خوف تبدیل کلى اسلام وجود داشته باشد.

شاید بشود گفت در برهه ا‏یى از زمان، چنین وضعیتى هم پیش آمد، اما در آن وقت، فرصتى نبود که این کار انجام بگیرد ( موقعیت مناسبى نبود)  این حکمى را که جزو مجموعه احکام اسلامى است، اهمیتش از خود حکومت، کمتر نیست، چون حکومت، یعنى اداره جامعه. اگر جامعه به تدریج از خط، خارج و خراب و فاسد شد و حکم خدا تبدیل شد، اگر ما آن حکم تغییر وضع و تجدید حیات یا به تعبیر امروز انقلاب، اگر آن حکم انقلاب را نداشته باشیم، این حکومت به چه دردى مى‏خورد؟

پس اهمیت آن حکمى که مربوط به برگرداندن جامعه‏ى منحرف به خط اصلى است، از اهمیت خود حکم حکومت، کمتر نیست. شاید بشود گفت که اهمیتش از جهاد با کفار، بیشتر است. شاید بشود گفت اهمیتش از امر به معروف و نهى از منکر معمولى در یک جامعه اسلامى، بیشتر است. حتى شاید بشود گفت اهمیت این حکم، از عبادات بزرگ الهى و از حج، بیشتر است.

چرا؟ براى خاطر اینکه در حقیقت این حکم، تضمین کننده‏ زنده شدن اسلام است، بعد از آنکه مشرف به مردن است، یا مرده و از بین رفته است.

خوب، چه‏ کسى باید این حکم را انجام بدهد؟ چه کسى باید این تکلیف را به جا بیاورد؟ یکى از جانشینان پیغمبر، وقتى در زمانى واقع بشود که آن انحراف، به وجود آمده است، البته به شرط اینکه موقعیت مناسب باشد. چون خداى متعال، به چیزى که فایده ندارد، تکلیف نکرده است. اگر موقعیت مناسب نباشد، هر کارى بکنند، فایده ای ندارد، اثر نمى‏بخشد. باید موقعیت مناسب باشد.

البته موقعیت مناسب بودن هم معناى دیگرى دارد نه اینکه بگوئیم چون خطر دارد، پس موقعیت مناسب نیست، مراد این نیست. باید موقعیت مناسب باشد، یعنى انسان بداند این کار را که کرد، نتیجه‏ ایى بر آن مترتب مى‏شود، یعنى ابلاغ پیام به مردم خواهد شد، مردم خواهند فهمید و در اشتباه نخواهند ماند. این، آن تکلیفى است که باید یک نفر انجام مى‏داد.

حالا در زمان امام حسین (ع)، هم آن انحراف به وجود آمده، هم آن فرصت پیدا شده است. پس امام حسین باید قیام کند، انحراف پیدا شده است.

------------------------------------------------

فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه ‏هاى نماز جمعه (عاشوراى 1416) - 19/3/1374 ، برگرفته از سایت رهبری