خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: فلسفه رسانه در ذیل فلسفه تکنولوژی تعریف می شود. در مقاله زیر که کارل لیدلمایر از دانشگاه اینبروک آن را نگاشته سعی می شود نسبت میان فلسفه تکنولوژی و فلسفه رسانه بهتر و بیشتر شکافته شود. بخش اول این مقال پیش روی خوانندگان قرار دارد.

به گزارش خبرنگار مهر این مقله تصریح می کند: دهدف من در اینجا آن است که از تاثیرات محتمل یک نظریه رسانه به فلسفه تکنولوژی بحث کنم. بدین جهت مقاله ام را به سه بخش تقسیم می کنم.

در  ابتدا ازمسائل بنیادین و اساسی فلسفه تکنولوژی سخن به میان می آورم. آنگاه بحثی مجمل و مختصر در باب یک نظریه رسانه خواهم داشت و در آخر به این پرسش می پردازم که آیا یک نظریه رسانه می تواند برای ایضاح مفهومی پاره ای از پرسشهای موجود در فلسفه تکنولوژی باشد یا نه؟

فلسفه تکنولوژی:
بحث کنونی در زمینه تکنولوژی و ارزیابی آن به دو چشم انداز کلان تقسیم می شود. از یک سو پاره ای از افراد باور دارند که انسان باید از روند مستقل پیشرفت تکنولوژیک جلوگیری به عمل آورد. این ملاحظات ناشی از کابوس وابسته به مکاشفات یوحنا راجع به امکان نابودی نوع بشر است. (دلایل احتمالی این سناریوها عبارتند از: تاثیر گل خانه ای، فاجعه هسته ای و تاثیرات تکنولوژی ژنتیک.)

بقیه افراد به تکنولوژی به عنوان شانسی برای خود شکوفایی و آزاد کردن خود از محدودیتهای ذاتی بشر نگاه می کنند از این رو تا زمانی که قلمرو واقعی کلمه تکنولوژی مشخص شود ما در موقعیتی نیستیم که بین خطر و پتانسیل تصمیم بگیریم.

با نگاهی مختصر به بحث کنونی راجع به این حوزه، در نظر سیستماتیک به موارد ذیل می رسیم. من به دو تز مختلف درباره تکنولوژی اشاره می کنم اولی را تز استقلال و دومی را تز وابسته می نامم. هر کدام از این تزها نیز به نوبه خود به دو دسته تقسیم می شوند.

1- تز استقلال:
بر اساس این تز تصمیمات درباره توسعه تکنولوژی بر پایه محدودتهایی است که مستقل از منابع و تمایلات انسانی است این استقلال به نوبه خود می تواند به یک معنای مطلق یا نسبی تفسیر شود.

a - بر اساس رویکرد مستقل نسبی، تکنولوژی مجموعه ای از تصمیمات شبه مستقل را ایجاد می کند. تکنولوژی در ذات خود دارای عقلانیت است. اگر چه پیشرفتهای تکنولوژیکی، حاصل باورها و منافع انسانها است اما نسبت به تصمیمات تکنولوژیک آنها چیزی بی طرف و غیر ارزشی است. این رویکرد وسیله گرا نسبت به تکنولوژی است. در این رویکرد، تکنولوژی فقط یک ابزار است که توسط دولت برای اهداف ملی به کار گرفته می شود. در برداشت از تکنولوژی به عنوان یک روش حل مسئله، منافع انسانی در آغاز یا پایان توسعه تکنولوژیکی دیده می شود نه در مرکز آن. در نتیجه مسائل ارزیابی تکنولوژی به نتایج توسعه تکنولوژیکی محدود می شوند. به عنوان مثال، ما ممکن است تصمیم به استفاده از مواد خام  به عنوان یک منبع انرژی بگیریم. اما تکنولوژی ویژه ای که ما به کار می گیرم منحصرا بستگی به فکتها واطلاعات بر پایه ملاحظات فنی دارد. از این رویکرد، تکنولوژی چیزی نیست جز روشهای حل مسائل مانند تولید و پردازش کردن مواد خام، مسائل نقل و انتقالات و غیره.

تا زمانی که منافع انسانی مد نظر هستند، تصمیمات تکنولوژیک نسبتا مستقل هستند. این بدین معناست که تصمیمات یک مهندس بستگی به تصمیمات تکنولوژیک دارد. اما انتخاب روشها تنها بستگی به ملاحظات فنی دارد. از نقطه نظر تحقیقات انسانی و اجتماعی، تکنولوژی در منطق درونی خود تنها یک جعبه سیاه است که هیچ گونه نفعی برای دانشمند ندارد. با این دیدگاه می توان متقاعد شد که تکنولوژی را مانند علوم طبیعی می توان از علوم انسانی جدا کرد. مهندس و دانشمند تصمیماتشان را بدون گرایش به فاکتورهای داخلی اتخاذ می کند. علوم طبیعی و تکنولوژی حوزه ای از استقلال منطقی را شکل می دهند. تکنولوژی در عین حال به خاطر اهداف عملگرایانه تر خود مستقل از علوم طبیعی است.

b - بر اساس دیدگاه دوم استقلال کلی تکنولوژی، تکنولوژی به هیچ وجه یک ابراز نیست. بر عکس انسانها کاملا وابسته به تولیدات تکنولوژیک هستند که قاعده ای مانند ضرورت و نیاز باعث توسعه آن می شود. این دیدگاه گاهی اوقات دترمینیسم تکنولوژی نامیده می شود. اما معلوم نیست که منظور کدام دترمینیسم تکنولوژیک است. تفسیر زمینه های این ضرورت بستگی به موقعیتهای فلسفی ویژه ای دارد و بنابراین قصد ندارم که در این مورد به جزئیات بیشتر بپردازم.

در قالب هدف این رویکرد بعضیها این موقعیتهای متفاوت را با آنچه که مارتین هایدگر و هرمان اشمیت می گویند مقایسه می کنند.

2-  تز وابستگی تکنولوژی
قبل از پرداختن مفصل به این تز، چکیده ای از نظرات اصلی مربوط به این موقعیت را بیان می کنیم. در حالت کلی، تز وابستگی  می گوید که تصمیمات فنی در مرکز درونی شان ناشی از منافع، تمایلات و نظرات جهانی عملگرا هستند. بر عکس رویکرد ابزار گرا، تصمیمات تکنولوژیک مربوط به روشهای مستقل نیستند. انتخاب روشها بستگی به فرضیه های غیر فنی دارد.

تصمیمات تکنولوژیک یک جعبه سیاه برای علوم انسانی و اجتماعی نیستند، آنها به خودی خود یک بخش جدایی ناپذیر قلمرو و تحقیقاتشان هستند.

بنابراین ارزیابی تکنولوژیک به نتایج توسعه تکنولوژیکی محدود نمی شود، در عوض باید در ارتباط با وابستگی مستقیم فرآیند تصمیم گیری تکنولوژیک به منافع انسانی نظریات جهانی مورد بررسی قرار گیرد. نیازی نیست که منافع و دیدگاههای جهانی همیشه نشان داده شوند. این دیدگاه ها و منافع زمینه ضمنی که مهندسی بر پایه آن تصمیماتش را اتخاذ می کند شکل می دهند. اجازه بدهید مثال بزنم. من به بررسی و مطالعه کلاگ klage و شرام shramm اشاره می کنم. در این بررسی مناقشه ای در باب این مسئله که آیا منابع آب آشامیدنی باید متمرکز باشند یا خیر، گزارش شده است.

اکثر مهندسان راه حل متمرکز را ترجیح دادند. اما استدلالهای آنها در این خصوص کاملا عقلانی نبودند. انگیزه های نهفته در این تصمیم ریشه در فرضیات ایدئولوژیک مانند عدم یکسانی و متحد الشکلی طبیعت داشت. با این همه مسئله آشکار در تز وابستگی  این است که چگونه این منافع انسانی و دیدگاههای جهانی که تصمیمات تکنولوژیکی را شکل می دهند تعریف می شوند. تا جایی که من مطلع هستم دو بدیل برای این تعریف وجود دارد.

الف - محصولات تکنولوژی چیزی جز آیینه هدف و مادی کردن عقاید پیش رو نیستند. تصمیمات تکنولوژیک بر پایه وضعیت روانشناختی کسانی قرار دارند که مصنوعات فنی را تولید می کنند. اگر بخواهیم محصولات تکنولوژیک را نقد کنیم، باید آن دسته از نظریات درونی پیش روی یک مهندسی را نقد کنیم.

به تحلیل مهر، مصنوعات تکنولوژیک ساخته شده توسط انسان، مشکل ساز نیستند، مشکل انسانها هستند، آنها مسئول تولیداتشان هستند.ب

ب.  بر اساس بدیل  دوم تز وابستگی تکنولوژی محصولات تکنولوژیک تنها آیینه ای از عقاید پیش روی ما نیستند. اما با توجه به فرضیه دترمینیسم تکنولوژیک یک مسیر نا پیدا و نا مشخص توسعه تکنولوژیکی که وضعیت ذهنی ما را مشخص کند وجود ندارد.

وضعیتهای ذهنی و محصولات تکنولوژیکی توسط یک عامل سومی ایجاد می شوند . این فاکتور سوم شامل عادات و رسوم اجتماعی هستند که نه تنها وضعیتهای ذهنی فردی ما بلکه محصولات تکنولوژی را نیز شکل می دهند.

نکته اساسی این موقعیت ممکن است با مثال زیر که من آن را تاثیر Eliza می نامم نشان داده شود.

برنامه الیزا ویز بناوم wizenbaum Eliza به ما امکان می دهد که با یک کامپیوتر با یک روش مشابه زبان طبیعی ارتباط برقرار کنیم. ایده نهفته در این برنامه نصب یک مکامله روان درمانی در یک کامپیوتر است. اکنون همانطور که معلوم شد، Eliza خیلی موفق بود. اما دلیل واقعی این موفقیت هوش برنامه کامپیوتری نبود. نادانی افرادی که با برنامه ارتباط برقرار کردند نیز نبود. دلیل واقعی این موفقیت نقش اجتماعی بود که در آن مکالمه روان درمانی بویژه بر طبق متد کارل راجرز اتفاق افتاد. تنها در صورتی که مکالمه با یک روش شبه خودکار اتفاق بیافتد ما می توانیم شخصا اطمینان حاصل کنیم که مکالمه ماشینی مانند ارتباطات است. و از این رو تنها جایگزینی برای یک مکالمه زبان طبیعی توسط یک مکالمه کامپیوتری ممکن است. به طور خلاصه موفقیت برنامه wizenbaum Eliza ریشه در رفتار شبه ماشینی نقش های اجتماعی ما دارد، نه در ماشین.