به گزارش خبرنگار مهر، مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه و علوم اجتماعی، با عنوان «فیلسوف همه زندگی» در فرهنگسرای انقلاب تهران برگزار شد.
در این مراسم علاوه بر جمعی از دوستان و شاگردان مرحوم مرادی، نشست آکادمیک با طرح پرسش ««چگونه میتوان دانشگاه داشت؟» با حضور ابراهیم توفیق، حمید پارسانیا، قاسم پورحسن و سیدجواد میری برگزار شد که بر آرای مرادی در این باره تکیه داشت.
این نشست با تمرکز بر پرسش «چگونه می توان دانشگاه داشت» به موضوع فلسفی «شرایط امکان دانشگاه ایرانی» پرداخت که از نظرمحمدعلی مرادی، «بحث در مبانی علوم بزرگترین چالش ما در نیم قرن آینده است» و تامل در حوزه آگاهی در فضای فکری ـ فرهنگی ـ جغرافیایی ایران، شکاف میان سه گروه حوزه علمیه، دانشگاه و روشنفکران بیرون از حوزه و دانشگاه را نشان می دهد و اینکه لازم است هر گروه با تکیه بر مبانی خود، وارد گفتگوی جدی با دیگران شود.
در این نشست، ابراهیم توفیق، مدرس جامعه شناسی، با اشاره به دوستی دیرین با مرادی در سالهای تحصیل در آلمان، گفت:محمدعلی مرادی به مثابه انسان فرهنگی یکدست نبود، بلکه به دلیل تجربه ویژه رویارویی با امکان له شدن زندگی واجد گونه ای از نیهیلیسم نسبت به زندگی بود که همزمان زندگی را امری والا و ارزشمند و بیارزش میدید. نمود اینگونه از نیهیلیسم را می توان در توجه نکردن به بدن خودش دید و هم اینکه خود را آنارشیست میدانست و به محافظه کاران میگفت چه باید بکنند.
قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، دیگر سخنران این مر اسم اشاره کرد که پرسش مشترک من با دکتر مرادی، پرسش از ذات دانش بود و همانطور که هایدگر در مقاله «دانشگاه و انقیاد» مطرح کرده است دانایی نمیتواند در انقیاد قدرت باشد.
وی درخصوص چیستی دانشگاه افزود: بحث مشترک من و دکتر مرادی و میری، آینده ایران بود، از مسیر تأمل در سپهر دانایی. از همین موضع بود که من نسبت به غلبه بحثهای جامعه شناسی در زمینه مبانی علوم انتقاد دارم و اینکه فیلسوفان ایران به این موضوع مهم بی توجه بوده اند. در نوشتن کتاب «فلسفه فارابی؛ گسست معرفتی از سنت یونانی» به مفهوم گسست پرداختم و تامل درباره ایرانِ فلسفی و نه جامعه شناختی برای من جدی است.
سپس، حجت الاسلام حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، گفت: دکتر مرادی در نقد کتاب «روششناسی انتقادی حکمت صدرایی» می گفت نویسنده به تحولات تاریخ علم در اروپا و مشخصا سنت آلمانی توجه نکرده است و پاسخ من این بود که «این بحث طرف ندارد». به یمن حضور ایشان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، توجه به مباحث فلسفی مفهومی جایگاه درخوری پیدا کرد که تا پیش از آن در حوزه علوم اجتماعی سابقه نداشت. البه آن نقد مربوط به چاپ اول این مجموعه مقالات بود و در چاپ دوم، مقاله دیگری را به کتاب اضافه کردم.
وی افزود: از جنبه مدیریت دانش، ضرورتی ندارد که در همه بخشهای دانشگاه درباره مبانی فلسفی بحث شود بلکه کیفیت افراد درگیر در این بحث اهمیت دارد نه کمیت آنها. در فضای فکری ایران افرادی مثل دکتر مرادی بسیار نادرند چرا که ایشان به تحولات علم در سنت اروپایی اشراف عمیق داشت و امیدوارم شاگردان ایشان بتوانند چنین بحثهایی را با همان دقتهای مفهومی دنبال کنند.
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، هم با اشاره به اینکه نگارش کتابی به زبان انگلیسی درباره دیدگاه جامعه شناختی علامه جعفری و برگزار شدن جلسه نقد آن کتاب در سال ۱۳۸۸ باعث دوستی با دکتر مرادی شده، گفت: ایشان به عنوان ناقد در آن جلسه حملات تند به بحث من مطرح کرد و من چند بار با لبخند پاسخ دادم و همین باعث دوستی ما شد. من از مرادی آموختم که در دانشگاه و کار علمی علاوه بر ساحت مفاهیم و بحثهای انتزاعی باید به ساحت مناسبات انسانی و رفتار دوستانه هم توجه جدی داشته باشیم.
در پایان، ابراهیم توفیق اشاره کرد که به نظر من طرح پرسش از ذات دانش غلط است چرا که علم همان است که هست. من عمیقا ماتریالیستی بحث می کنم و با ارجاع به سنت آلمانی و به طور مشخص ماکس وبر، معتقدم که او جامعه شناس است و در شرایط امکان علم اجتماعی تامل فلسفی کرده و به مبانی توجه داشته است. بنابراین پرسش اصلی این است که شرایطِ امکان آن چیزی که الان به مثابه دانشگاه هست، چیست.
این موضع با انتقاد پورحسن روبرو شد که با پیشنهاد طرح بحث دیگری خواستار تداوم این گفتگوها با دکتر توفیق در باب ماهیت دانش و دانشگاه شد.