خبرگزاری مهر، گروه استانها- محمدحسین عابدی: شمع و چراغ هرسال در شاهرود اذن ورود به محرم است و پس از برگزاری پیاپی در منبر خانه عابد و تکیه مدرسه قلعه این بار به میزبانی تکیه بید آباد شاهرود یکی از کهنترین بناهای این شهر برگزار شد تکیهای که در دایره بافت قدیمی شهر قرار دارد و برای رسیدن به آنجا باید از دالانهای تنگ محله بید آباد گذشت شاید بهترین زمان باشد تا در این کوچهپسکوچهها، به این موضوع فکر کرد که چه کسانی از این کوی و بزرگ و محرمش خاطره دارند اما سالیان سال است که اسیر خاک هستند...
از لابهلای کوچههای باریک بید آباد باید گذر کرد آنهم وقتی هنوز شب چادر سیاهش را تماماً بر سر نکرده اما دنبال صدا را میتوان گرفت تا به محل برگزاری مراسم رسید در انتهای کوچهای که چون جوی آبی لابهلای سنگها را میکاود از دور اما سوسوی چراغی معلوم است راهنمای رسیدن ... نمازگزاران کمکم بیرون میآیند در محوطه قدیمی تکیه پخش میشوند تکیهای که چند قرن محرم را به خود دیده است و این را خشت خشتش گواهی میدهد.
سنتی به قدمت قرنها
کاشیهای دورتادور تکیه، لعابی زیبا پیداکردهاند امشب انگار همهچیز زیبا شده است حتی پسرکی که با پدرش آمده اما نمیداند برای چه؟ و زیباتر صورت پدر است که خمی به پشتش میاندازد تا بگوید مهیای برگزاری مراسمی سنتی آنهم در آستانه محرم میشویم. همهمهای است خودروها میایستند و بر سر جای پارک آنهم در باریکترین کوچههای بید آباد شاهرود صحبتها به راه است یکی میگوید برگرد یکی میگوید تا اینجا آمدهای... برو؛ اما هرچه هست هدف یکی است حضور در محفل شمع و چراغ ...
شاید آن زمانی که شمع و چراغ و پامنبریهای حسینی در تکیه بید آباد برنامهریزی میشد فکرش را نمیکردند سنت پای گذاری شدهشان آنقدر ادامه یابد که روزی نیاز باشد فکری برای پارکینگ خودروها هم اندیشید اما اینهمه شور و شوق برای برگزاری مراسمی است که چند قرن قدمت دارد تا سنتهایمان روی زمین نباشند ...
سوت میکروفون مداحی که آغاز مراسم را با دعوت مردم به صلوات اعلام میکند فضا عوض میشود، دود اسپند یکباره همه را میبلعد آنقدر سکوت فریاد میزند که میشود صدای پیچیدن باد لای تیرهای چوبی سقف تکیه را شنید که پچپچ میکنند. پیر غلامان و مداحان و روحانیان بهیکباره سر میرسند از هر هیئت و مسجد و تکیهای که بخواهی نمایندهای اینجا است. ۲۰، ۳۰ تایی میشوند پیر غلامان. همان اندازه هم شمع و چراغ در میانه چیده میشود. محوطه بیرونی تکیه بید آباد یکباره نظم میگیرد حضار در یک صف مستطیل شکل در مقابل درب ورودی تکیه و شمع خانهاش گرد میآیند بانظمی خاص تا مراسم آغاز شود.
همراهی نور چراغ و اشک
تکیه دارد بزرگ میشود ... گرم میشود. تا محرم هنوز چند روزی مانده اما اذن ورودش توسط پیر غلامان خود برنامهای دیدنی است کمکم فضا مهیای آغاز است و مداحی خاص این روز ... حضور یک پیر غلام در بالاترین نقطه تا بتواند مراسم را زیر نظر بگیرد شمع و چراغها بافاصلهای دقیق بانظمی خاص در یک ردیف میانه مستطیل درستشده توسط مردم قرار میگیرند دو شمع دان در ابتدای جمع در دستان دو پیر غلام قرار میگیرد و دو شمعدان هم در انتها... این چهار شمعدان رسالتی خاص بر عهدهدارند...
ندای ماه محرم و اذن دخول به آن تا بخشش گناهانمان راست سزا چراکه هر که در درگه اهلبیت(ع) بود از گزند حفظ بادا. خدایا شکرت به خاطر امسال و هرسال و هر زمان که تو بخواهی و من فضیلت حضور در محرم را داشته باشم و چون تو نخواهی دیگر رضای توست ملاک ... بهحق همین اشک شمع اما ما را حسینی بفرما تا در این محرم هم بتوانیم خدمتگزاری کنیم... م. چشمان پیر غلامان پر از اشک است وقتی خدمت به ساحت مقدس حسین(ع) بر لبان پیر غلام جاری میشود. تکان میخورند میلرزد شانههایشان ...
پیر غلام مگر از خدا چه میخواهد عزت و قدرتی برای محرم و عزاداری حسین(ع) و وصفش ... اینجا جای دیگری است در هر پیشهای که باشند پسازاینکه نقرهفام شقیقههایشان به تمام سر سرایت کرد دیگر ارجوقربی ندارند نامشان از رئیس و کارمند به بازنشسته بدل میشود اما فقط کارمندی کوی حسین(ع) است که تازه اگر بازنشسته هم شوی باز عزیزتر میشوی، موی سپید مینامندت، تکریمت میکنند، عزیزت میکنند این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست....
چرخش شمع و چراغها
اذن ورود به محرم و پوش تکایا که به انتها میرسد اشک و آه و صیقل دادن قلوب توسط پیر غلامان جای خود را به شور و شوق میدهد دیگر مراسم سنتی امشب دستبهدست کردن شمعدانها است در بین حاجتمندان یکی پس از دیگری ...رقص شمع بر دستان عاشقان. بوسیدن آن و نوبت به دیگری.
از دور شمعدانها چون پروانههایی لابهلای پیر غلامان و دلسوختگان این راه میماند به پرواز درمیآیند میگذرند تا به صدر مجلس برسند و در شمع خانه تکیه تا محرم حسینی و شب شام غریبان همانجا باشند سبزپوش تر از همیشه با قامتی افراشته چه زیبا مراسمی است اینجا که اذن محرم حسینی را با شوق برگزار میکنند شاید تنها مراسم محرم که همه در آن خوشحال هستند خوشحال مهیا شدن برای حضور در یک عزاداری دیگر و توقیفی که خدا میدهد امسال هم ...
دود اسپند آرزوی سلامتی و قوت برای برگزاری مراسم محرم سال جاری را در خود فرو میدهد ابری از هیاهوی مردم و حضار بر سر تکیه درست میشود قرار است به داخل تکی بروند تا ادامه مراسم آنجا باشد تا ذکر مصیبتی بشوند، پامنبری خوانده شود و سخنرانی از آماده شدن برای محرم بگوید... پیر غلامان و مداحان و ذاکران یکبهیک به سمت تکیه میروند.
یادی از گذشتگان
خادمان تکیه بید آباد و کلیدداران و بزرگان اما در تکاپو هستند اینکه امسال مراسم شمع و چراغ در تکیهشان برگزارشده شوری بینشان ایجاد کرده است این سنت دارد کمکم به تکایای قدیمی شهر بازمیگردد تا گرد فراموشی به آن نشیند. شمعها و چراغها یکییکی خاموش میشوند و به درون شمع خانه نهاده میشوند خادم تکیه اما آنقدر بااحتیاط آنها را بلند میکند که گویی کودکی شیرخوار هستند حتی مراقب گردنشان نیز هست حواسش جمع است.
آنها را با دقت خاموش میکند شمعها را برمیدارد و در کناری آنها را خاموش میکند نمیگذارد با دمیدن نفسش خدایی تاکرده آب دهانی به شمعدانها بریزد و بیاحترامی شود ... این پیر غلام حواسش به همهچیز هست شمعدانها را میبوسد دستی میکشد و آنها را میچیند کنار هم.
بالای اتاق شمع خانه پارچههای منقوش به دشت کربلا، امام حسین(ع) و علمدار کربلا است، پائیندست یاد مرحومان تکیه بید آباد با قرار گرفتن عکسهایشان گرامی داشته میشود بانیان و مسببانش تا جایی که دوربین اختراعشده و از کوچهپسکوچههای تنگ و قدیمی شاهرود به خانههای مردم رسیده اینجا حضور دارند در پله بعد اما عکس شهدای بید آباد است و بهمرور آلبوم عکسها جدیدتر میشود تا تازه رفتگانی که امروز اینجا نیستند تا خادمی کنند. چراغ سبزرنگ شمع خانه خاموش میشود درب را باید بست اما چه زیبا
پامنبری و ذکر یاد حسین(ع)
در داخل اما با ورود جمعیت نوبت پامنبری خواندن است رسمی دیرین که در آنیک یا چند پیر غلام پیش از منبرهای شبهای محرم ابیاتی را بهصورت پامنبری برای مردم قرائت میکنند و در سوگ حسین(ع) همه میگریند و اذن ورود به محرم و پوشیدن رخت سیاه میگیرند.
حاج مهدی جلالی پای ثابت این پامنبریها است، از پیر غلامان حسینی(ع) که سالهای سال است پامنبریهایش همه را جذب تکیه میکند یاد تکیه بازار شاهرود هم به خیر که در نخستین شب محرم پامنبریاش چه زیبا میشود... نوای واویلا و صد واویلا یارُم واویلا نخستین نوایی است که از گلوی حاج مهدی برمیآید این شعر چقدر برای شاهرودیهای اهلدل آشنا است آنقدر آشنا که طعمش زیر دندانهای همهشان است چشمها برق میزند زمان شستن چشم فرامیرسد.
اشعار از عزم حسین(ع) ویارانش برای رهسپار شدن خبر میدهند و سپس نبرد با کفار و دلاوریها اما وقتی پیر غلام میخواند گردد به دور خیمهها یارم واویلا گوید حسین من چه شد یارم واویلا جمعیت شوری میگیرند اشکها سرازیر میشود گونه خیس میکنند و از خط چانه پائین میغلتند... ده بار یا الله و صلوات سپس دعا برای تمام بیماران و دردمندان و محتاجان پایانبخش مراسم است...
محرم درراه است
بوی محرم حالا میآید پس از مراسم شمع و چراغ و اذن ورود آنهم در همین محوطه بیرونی تکیه بید آباد شاهرود امروز اذن پوش کردن تک یا که خود مراسم سنتی دیگری است و در آن مردم و خادمان تکایا و مساجد به سیاهپوش کردن آن میپردازند و فردا چشم بر هم بزنی باید در صف عزاداران بایستی و سینه و بزنی به همین زودی محرم میآید.
جمعیت در حال پخش شدن هستند هر یک از سمتی میرود اما همهشان یکچیز با خود میبرند آنهم مشترک... سعادتی که باعث شد امسال اذن ورود به محرم را اینجا بگیرند از این مراسم معنوی و خوشا به سعادتشان که چند روزی هم شده زودتر از بقیه مردم دلهایشان را صیقل دادند و زنگار زدودند.
شب قیر فام دارد به نیمه میرسد باید رفت دوباره بر پیچوتاب کوچههای تنگ و تاریک محله بید آباد سوار شد انتظار برای رسیدن به محرم و پوش تکایا ... چه زیبا است.