یک دیرینهشناس درباره اخباری که در برخی رسانهها مدعی شدهاند دایناسور کاملی که در کشورمان کشف شده در آتشسوزی موزه ملی برزیل از بین رفته است به خبرنگار مهر گفت: ابعاد این قضیه طی یکی دو روز اخیر کاملا مصداق یک کلاغ چهل کلاغ را پیدا کرد و «دندان» دایناسور به اسکلت دایناسور کامل دگردیسی یافت!
عرفان خسروی یادآور شد: این روزها همه خبردار شدند که چه اتفاقی برای موزه ملی برزیل در شهر ریودوژانیرو افتاده و همه بابت از بین رفتن بیشتر از ۲۰ میلیون قطعه آثار تاریخی انسانشناسی، جانورشناسی و دیرینشناسی متاسف و متحیر شدند. در همان ساعات اولیهای که این موزه طعمه حریق شده بود و خبرش در خبرگزاریهای بینالمللی منتشر میشد نگرانیهای شانزده هفده سال اخیر دوباره پیش چشمم آمد و به یاد دندان دایناسوری افتادم که طی این مدت به خاطر امانتسپاری آن به موزه ملی برزیل و شخص الکساندر کلنر احساس تاسف و ناراحتی داشتم.
وی توضیح داد: من و دوست و استاد عزیز و بزرگوارم دکتر مجید میرزایی طی این سالها از تصمیمی که در سال ۸۱ در سازمان زمینشناسی گرفته شد و با امانت این نمونهی ارزشمند به موزه ملی برزیل موافقت کردند دلخور بودیم. طبیعی است که با شنیدن خبر ناگوار نابودی موزه ملی برزیل به فکر دندان دایناسوری بیافتیم که این روزها از بازگشت آن به کشور کاملاً ناامید شدهایم. متاسفانه این سالها کسی جز همان افراد حاضر در تیم پیجویی دایناسورها در سال ۸۱ از این ماجرا اطلاع نداشت یا بهتر است بگوییم کسی به این موضوع اهمیتی نمی داد.
این دیرینهشناس تأکید کرد: البته در تمام مقالههای ترویجی که در نشریات علمی و عمومی مختلف به زبان فارسی نوشتیم، به این موضوع اشاره کرده بودیم و در مصاحبههایی هم که درباره این موضوع با ما شده بود ناراحتی و دلخوری خودمان را اظهار کرده بودیم. اما وقتی که با یکی از رسانهها درباره آتشسوزی موزه ملی برزیل و سرنوشت این دندان دایناسور صحبت کردم ناگهان خبر نابودی آن برای همه اهمیت پیدا کرد و در رسانههای مختلف و شبکه های اجتماعی بازتاب یافت.
خسروی ادامه داد: طی یکی دو روز اخیر متوجه شدم خبر ابعاد تازهای پیدا کرده و حتی در شبکههای اجتماعی دوستان از من درباره دایناسور کاملی میپرسیدند که در کرمان پیدا شده و در موزه ملی برزیل نابود شده است! هر بار هم که اصل ماجرا و قضیه دندان را دوباره تعریف میکردم در پاسخ من عکس یکی از دایناسورهای برزیلی به نام اوشالایا را نشان میدادند و میگفتند این همان دایناسوری است که در کرمان پیدا شده! وقتی که منشا تمام خبرها را بررسی کردم متوجه شدم یکی دو روز بعد از انتشار یادداشت من، یک باستانشناس نوشته من را بدون ذکر ماخذ منتشر کرده و بسیاری از خبرگزاریها و روزنامهها نیز ماجرا را از قول همین دوست باستانشناس نقل کردهاند. ابعاد این قضیه طی همین یکی دو روز کاملا مصداق یک کلاغ چهل کلاغ را پیدا کرد و دندان دایناسور به اسکلت دایناسور کامل دگردیسی یافت!
وی افزود: موضوع مهمی که فکر می کنم باعث دامنزده شدن به ابعاد چنین ماجرایی شده باشد عدم تفکیک حوزههای علمی از یکدیگر است. دوستان من که به طور تخصصی در فضای روزنامهنگاری مشغول هستند، با آگاهی نسبت به این موضوع در همان روز اول بازتاب درست و دقیقی از ماجرا ارائه دادند، اما موج دوم این خبر که همراه با حاشیههای غیر واقعی بود، از نقل قول غیر امانتدارانهای آغاز شد که فردی غیرمتخصص در فضای مجازی منتشر کرد و روزنامهنگاران غیرتخصصی که نسبت به تفکیک حوزههای مختلف علمی آگاهی نداشتند این خبر را تبدیل به ماجرایی کردند که از اصل موضوع فجیعتر است!
این دیرینهشناس تصریح کرد: حتی برخی از این دوستان با بنده هم تماس گرفتند و خوشبختانه توضیحات من را نیز بیکم و کاست و با دقت منتشر کردند ولی اصل خبر را از قول همان باستانشناس نقل کردند که نوشته من را در فضای مجازی بدون ذکر منبع بازنشر کرده بود. به نظر میرسد این اتفاق نشاندهنده نوعی بحران در فضای خبررسانی علمی است، از سویی افراد غیرمتخصص در زمینههای مختلف اظهار نظر میکنند و کسی بابت صلاحیت چنین نظرهایی پرسشگری نمیکند بلکه خبرها صرفاً به دلیل اینکه جالب، تاسفبار یا هیجانانگیز باشند بازنشر میشود.
خسروی در پایان گفت: رسانههایی که با روزنامهنگاران حرفهای سر و کار دارند گرچه خوشنام و معتبر باشند اما در چنین مواردی دقت نظری که در این قبیل رسانهها وجود دارد، منبع رسانههای دیگر نخواهد بود. این موضوع در حقیقت مظلومیت روزنامهنگاری علمی را نشان میدهد که خط میانه همکاران روزنامهنگار نیز مرجعیت کمرنگتری نسبت به افراد پرحاشیه و غیرمتخصص دارند.