خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: برخی از وقایع و اتفاقات مربوط به حادثه عاشورا، با گذشت قرنها، به طور غیرواقع نقل و گاهی تحریف شدهاند. در میزگردی تحلیلی که سال 89 در خبرگزاری مهر برگزار شد، با حجتالله جودکی مترجم مقتل الحسین ابیمخنف که به عنوان قدیمیترین و معتبرترین مقتل امام حسین(ع) شناخته میشود، به بحث و گفتگو نشستیم که مشروح متن آن (مقاتل به مرور زمان از واقعیات عاشورا فاصله گرفتند) قابل دسترسی و مطالعه است.
طبق گفته جودکی، به مرور ایام به دلیل دستنویس بودن نسخ خطی، مقتل ابومخنف چند مرحله تغییر و تحول را پشت سر گذاشت و تحریف شد. عدهای مطالبی را که میخواستند به آن افزودند و عدهای آنچه را خوش نداشتند از آن حذف کردند. مثلا فردی که شیعه افراطی بود به دلیل شدت علاقه به امام حسین(ع) شمار افرادی را که روز عاشورا به دست امام(ع) کشته شدند افزایش میداد و نمونههایی دیگر...
امشب شب هفتم محرم الحرام است که طبق رسوم عزاداری باب شده در ایران، به حضرت علیاصغر (ع) طفل 6 ماهه و شیرخواره امام حسین(ع) اختصاص پیدا کرده است. یکی از وقایعی که طی سالیان روایتی غیرواقعی از آن ارائه میشود، شهادت علیاصغر (ع) است که عصر عاشورا و پس از شهادت همه یاران امام حسین(ع) رخ داد. درباره کیفیت شهادت و کشته شدن طفل شیرخوار، اتفاق وجود دارد و همه بر این روایت متفق هستند که با تیر سهشعبهای بوده که از کمان حرمله بن کاهل اسدی رها شده و به گلوی طفل اصابت کرده است.
اما تصویر عمدهای که از این واقعه وجود دارد، این است که امام حسین(ع) طفل خود را در آغوش گرفته و مقابل لشگر شام و کوفه آمده و برای علیاصغر (ع) درخواست آب کرد و آنها هم با پرتاب تیر به گلوی فرزندش، پاسخ امام را دادند. این روایت چنان فراگیر شده که در سریال مختارنامه نیز سکانس رویارویی مختار و حرمله برای انتقام از وی، به مرور خاطره شهادت علیاصغر(ع) رسید و این اتفاق، به همین ترتیب به تصویر کشیده شد. یعنی امام حسین(ع) سوار بر اسب، فرزندش را روی دست بلند کرده و به خاطر عطش شدید او، از لشگریان تقاضای آب کرد.
طبق نظر متفکران و تحلیلگران، شهادت حضرت علیاصغر (ع) مهر تائید نهایی بر حقانیت قیام امام حسین (ع) است چون اگر لشگرِ مقابل به واقع مسلمان بوده و به مصاف حسینِ کافرشده و از دین برگشته آمده بودند، نباید کودکان و خردسالان را میکشتند. اما گذشته از تحلیل و نقد تاریخی، باید به این نکته مهم توجه کنیم که روایت صحیح و موثق درباره شهادت حضرت علیاصغر(ع) چیزی نیست که به کَرّات شنیدهایم. کما اینکه برخی از مداحان و روضهخوانان در شب هفتم یا روضه روز هفتم، این مطلب غیرواقع را نقل کرده و در توجیهش میگویند «منت نان کشیدن بد است و عار دارد، نه منت آب کشیدن!»
درباره شهادت این شخصیت قیام عاشورا، دو نقل وجود دارد که عموما، نقل ضعیفتر بیان میشود. یک نقل این است که امام حسین(ع) نزدیک خیمهها بوده که شهادت علیاصغر (ع) رخ داده و نقل دیگر این است که میدان طفل را با خود به میدان آورد و شهادت او در میانه میدان و روی دست پدر رخ داد.
طبق گفتگوی کوتاهی که نگارنده مطلب با حجتالاسلام و المسلمین سید عبدالله فاطمینیا استاد اخلاق، کتابشناس و نسخهپژوه داشت و درباره صحت و سقم واقعهای مبنی بر روی دست بلند کردن حضرت علیاصغر (ع) توسط امام حسین (ع) و طلب آب از لشگر دشمن، وی به شدت چنین مسالهای را رد کرده و اولین جلمهای که به زبان آورد، این بود: «پناه بر خدا!»
استاد فاطمینیا ضمن رد این روایت، گفت: حضرت سیدالشهدا(ع) بری از انجام چنین عملی است. چگونه ممکن است تا لحظه آخر عمرش مقابل ظلم ایستاده و تسلیم دشمن نشده باشد، اما یک ساعت پیش از شهادتش، درخواستی از لشگر اشقیا داشته باشد؟ چنین رفتاری با رویکرد امام حسین(ع) و سیرهاش در تضاد است.
با رجوع به منابع تاریخی، میبینیم که نقلی که امام حسین(ع) در آن حضرت علیاصغر(ع) را مقابل لشگر آورده باشد، چندان نقل قوی و قابل وثوقی نیست. در مقابل بیشتر روایات معتبر مبنی بر این هستند که امام حسین(ع) کنار خیمهها و با فاصله از میدان جنگ، طفل شیرخوار خود را برای وداع و خداحافظی طلبید که حرمله به سمت او تیری پرتاب کرد و موجب شهادت شیرخواره امام حسین (ع) شد.
در تورقی اجمالی برای بررسی این بخش از واقعه عاشورا؛ در بهارالانوار و نفس المهموم و برخی از مقاتل میخوانیم:
«چون امام حسین (ع) جوانان و دوستان خود را کشته دید، به میدان جنگ آمد و فریاد زد: «آیا کسی هست که دفع دشمن از حرم رسول خدا (ص) کند؟ آیا خداپرستی هست که در راه کمک به ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید ثواب خدا ما را یاری کند؟
این فریاد به گوش زنان رسید و صدای شیون آنها بلند شد، امام (ع) بر درِ خیمه آمد و به زینب فرمود: فرزند صغیرم را بیاور تا با او وداع کنم!
چون آن فرزند را گرفت و خواست تا او را ببوسد، حرمله بن کاهل اسدی تیری به جانب آن طفل رها کرد که آن فرزند را ذبح کرد. در این وقت امام (ع) به زینب فرمود: این طفل را بگیر! سپس دستهای خود را زیر خون گلوی آن طفل گرفته و چون دست او پر شد آن خون را به طرف آسمان پاشید و فرمود: آنچه این مصیبت را بر من آسان میسازد آن است که در دیدگاه خدا است.»
شیخ مفید درباره این واقعه آورده است:
«امام (ع) جلوی خیمه نشسته و در این حال، فرزندش عبدالله را که طفلی بود، نزد او آوردند و آن حضرت او را بر دامن خود نشانید. پس مردی از بنیاسد تیری به سوی آن طفل پرتاب کرد که او را ذبح کرد.
اما آن روایت مشهور که مکررا آن را شنیده و در سریال مختارنامه هم آن را دیدیم، از هشام بن محمد کلبی روایت شده که:
«امام حسین (ع) متوجه فرزندش که طفلی بود، شد که از شدت تشنگی گریه میکرد، پس آن طفل را گرفت و فرمود: ای مردم اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید!
پس مردی تیری به سوی او پرتاب کرد که آن طفل را ذبح کرد و امام حسین (ع) که چنان دید گریست و فرمود: خدایا حکم کن میان ما و مردمی که ما را خواندند تا یاریمان کنند و مارا کشتند. در این وقت ندایی از آسمان آمد که ای حسین او را واگذار که دایهای در بهشت دارد.
و روایت دیگر با جزئیات کمتر اینکه محمد بن طلحه در مطالب السئول از کتاب الفتوح نقل کرده است که امام فرزند صغیری داشت که تیری آمد و آن طفل را کشت. پس او را به خون آغشته کرد و با شمشیر خود زمین را کند، و بر او نماز بگذاشت و به خاک سپرد.