به گزارش خبرنگار مهر، بیست و پنجم شهریور ماه سالروز سقوط رضاخان دیکتاتور مستبد ایران است. نقل های تاریخی در مورد این روز شادی ملت ایران را به خاطر سقوط رضاخان نقل کرده اند از جمله اینکه وابسته مطبوعاتی انگلیس در تهران نیز چنین گزارش می دهد که «اکثریت وسیع مردم از شاه متنفرند و از هرگونه تغییری استقبال خواهند کرد. به نظر میرسد که این مردم حتی گسترش جنگ در ایران را به بقای رژیمِ حاضر ترجیح خواهند داد. بیشتر مردم معتقدند که جدا از این واقعیت که ایران ضعیفتر از آن است که بتواند در مقابل آلمان یا روسیه ایستادگی کند، دلیلی برای جنگیدنِ [با] آنان وجود ندارد؛ آنها [یعنی مردم] از شاه متنفرند و بنابراین میپرسند که چرا باید برای دوام حکومت وی بجنگند!» به همین مناسبت گفتگویی با مسعود رضایی کارشناس تاریخ در مورد رضاخان پهلوی و برخی اقدامات او داشتیم که در ادامه می خوانید؛
مسعود رضایی در مورد روی کارآمدن رضاخان پهلوی گفت: رژیم پهلوی در زمانی در ایران روی کار می آید که خاورمیانه جدید در حال شکل گیری است. سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول شروع می شود و امپراطوری عثمانی از بین می رود. از طرف دیگر انقلاب سوسیالیستی در روسیه رخ می دهد و روسیه ای که یک زمانی رقیب جدی انگلیس ها در ایران بود از کشور خارج می شود. انگلیس در واقع فرمانروای کامل خاورمیانه می شود و البته در کنار آن فرانسه هم نقش کمتری را بازی می کرد. انگلیس ها در خاورمیانه در حال کشور سازی بودند و از امپراطوری عثمانی، کشورهای سوریه، عراق، اردن، عربستان و... شکل می گیرد. در تمام آنها هم رژیم های وابسته به خودشان را دارند. از خاندان هایی که از قبل در این کشورها حضور داشتند و از با انگلیس ها یا فرانسوی ها ارتباط داشتند بر سر کار می آیند.
وی ادامه داد: ایران هم جزئی از خاورمیانه آنها بود و از نظر انگلیس ها جای بسیار مهمی به حساب می آمد. چون از ایران مرز جنوبی روسیه محسوب می شد. ایران سدی در برابر نظام سوسیالیستی حاکم شده بر روسیه بود. بنابراین ایران باید پایگاهی محکم برای انگلیسی ها باشد. از طرف دیگر ایران منبع تامین نفت برای انگلیسی ها بود و یک منبع درآمد عظیم محسوب می شد.
وی افزود: رژیم قاجار ناتوان بود. از نظر انگلیس می بایست یک قدرت مرکزی در ایران به وجود می آمد که این قدرت مرکزی تامین کننده کامل منافع آنها در ایران باشد. فردی که بتواند این کار را انجام دهد رضاخان بود.
مسعود رضایی گفت: رضاخان دارای ریشه های خاندانی گسترده نبود بنابراین تنها نقطه اتکائش یک نظام بیگانه بود. لذا به دو چیز وابسته بود یکی انگلیس و دوم ارتش. ارتش هم زیر نظر انگلیسی ها بود. طرحی که برای ایران ریختند همین بود که رضاخان را روی کار بیاورند و قوای محلی را از بین ببرند و در حالی که روسیه از ایران خارج شده بود، کشور به طور دربست در اختیار انگلیسی ها قرار می گرفت. در همین چارچوب بود که قرارداد نفتی ۱۳۱۲ بسته می شود. حتی ماجرای راه آهن هم به همین شکل است.
وی ادامه داد: مصدق در خاطرات خودش می گوید راه آهنی که شمال و جنوب ایران را وصل می کرد فقط کاربرد سوق الجیشی داشت. راه آهنی که کاربرد اقتصادی برای ما داشت و می توانست موجب تحرک اقتصادی شود راه آهنی بود که شرق و غرب را به هم متصل کند. یعنی از عراق به روسیه برود که می توانست کمک به اقتصاد کشور کند.
وی در مورد راه آهن شمال به جنوب گفت: ایران در زمان فتحعلی شاه به دو حوزه نفوذ روسیه در شمال و انگلیس در جنوب تبدیل شد. برای انگلیسی ها با گذشت زمان همیشه این یک مسئله جدی بود که اگر بین انگلیس و روسیه برخوردی جدی پیش بیاید باید بتوانند سریع از نیروهای خود را از جنوب به مناطق مرکزی و شمالی ایران برسانند تا با قوای روس مقابله کنند. در قرارداد رویترز راه آهنی که در آنجا تعبیه می شود هم راه آهنی شمالی جنوبی است.
رضایی ادامه داد: از سال ۱۳۰۷ این طرح ریخته می شود و در سال ۱۳۱۷ این راه آهن به پایان می رسد. در جنگ جهانی دوم که انگلیس و شوروی هم پیمان هستند و با حمله آلمان نازی به شوروی، شوروی ها هم به لحاظ غذایی و هم تسلیحاتی نیاز به کمک جدی پیدا می کنند و انگلیسی ها از جنوب نیرو و تسلیحات توسط این راه آهن به شمال می فرستند و حتی آذوقه داخل ایران را هم جمع می کنند و به شوروی می فرستند. یعنی علارغم اینکه انقلاب سوسیالیستی در روسیه به وقوع پیوست، این راه آهن کارکرد و نقش خودش را برای انگلیسی ها ایفا کرد. می خواهم بگویم که انگلیسی ها به یک قدرت مرکزی واحد و وابسته به خودشان نیاز داشتند و این کار را هم کردند و از منافع آن را هم به دست آوردند.
این کارشناس تاریخ موضوع دیوان سالاری را یکی از ضعف های دوره پهلوی دانست و گفت: ما در دوره پهلوی دوم با گسترش دیوان سالاری در کشور هستیم. این مسئله در پنج یا شش سال عمر پهلوی دوم خود را بیش از پیش نشان داد. به این دلیل که در این زمان درآمدهای نفتی خیلی بالا می رود و این درآمدهای نفتی صرف ارتش یا گسترش دیوان سالاری و یا ورود کالاهای مصرفی و غذایی می شد. زیرساخت هایی هم البته ساخته شد اما به نسبت آن درآمد نفتی کارهای زیادی انجام نشد. یکی از دلایل اینکه دیوان سالاری گسترش پیدا کرد ورشکستگی اقتصاد کشاورزی در ایران بود.
وی ادامه داد: یکی از جاهایی که می توانست به دلیل ورشکستگی کشاورزان، مهاجرین از روستا به شهر را جذب کند، نظام دیوان سالاری بود. این گسترش به هیچ وجه به معنی توانمندی این نظام دیوان سالاری هم نبود. کاری که صورت می گرفت این بود که نیروی بیکار جامعه جذب می شد و یک حقوقی به او داده می شد. اینکه فرد چقدر توانمند است و چقدر کارآیی دارد و این گسترش چقدر نیاز کشور است خیلی مد نظر نبود. چون دولت پول داشت می توانست به آنها حقوق دهد، اینها را جذب کرد.
وی افزود: از طرف دیگر چون مبنا بر واردات بود و مبنا بر تولید داخل نبود، عمدتا این نیروها نیروهای کارآمد و فعالی نبودند یعنی عمدتا در ادارات وقت تلف می کردند. پس ایران دارای یک نظام دیوان سالاری گسترده، غیرمتخصص و سنگین و ناکارآمد شد.
رضایی در پایان گفت: نظام جمهوری اسلامی هم وارث چنین دیوان سالاری شد. نه می توانست آنها را بیرون بریزد و نه توان کشور به صورتی بود که بتواند از آنها استفاده کارآمدی بکند. بعد از انقلاب تحول بنیادینی در نظام دیوان سالاری به وجود نیامد بلکه با در پیش گرفته شدن سیاست دولتی کردن اقتصاد این نظام دیوان سالاری، گسترش بیشتری هم پیدا کرد.