بررسی پوشش رسانه‌ای اتفاقات دیروز اهواز، ضرورتی ناگزیر است. نشانه‌ای برای اینکه جامعه ایران و ایرانی‌ها؛ کجای داستان ایستاده‌اند. غیر از روایت رسمی، چهار روایت از وقایع دیروز قابل تشخیص بود.

خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ- 

فعلا همه شوک زده‌ایم. تلخی گس و بهت‌آور آخرین روز تابستان داغ نود و هفت، خاطره خوشی از آن باقی نگذاشت. سربازان دلاور وطن و اهوازی های بی پناهی که  دیروز برای گرامیداشت سالگرد ۸ سال حماسه مقدس ایرانیان جمع شده بودند به یکباره با رگبار تیرهای سوزان مواجه شدند؛ تعداد زیادی جان باختند و خیلی نیز روانه بیمارستان های اهواز شدند. بیمارستان هایی که احتمالا این نوع مراجعه‌های سرسام‌آور و این شتاب‌زدگی دکترها وپرستارها هنوز در خاطرش باقی است. تعداد شهدای حادثه هر ساعت افزایش می‌یابد و ابعاد فاجعه‌امیز آن وسعت می‌گیرد.

اما شوک ناشی از این شقاوت و قساوت البته مسبوق به سابقه که منجر به از دست دادن تعدادی از فرزندان ایران شد به زودی فروکش خواهد کرد و آن وقت مواجهه با «اصل» ماجرا با نگاه‌های مختلفی میسر و ممکن می‌شود. شاید زود باشد اما یکی از ماجراهای اصلی این اتفاق، نحوه عمل، چگونگی مواجهه و شیوه واکنش رسانه‌ها و تریبون‌هایی است که در سال‌های اخیر در جامعه ایران اهمیت فراوانی یافته‌اند. نشانه‌های مشخص و معلوم برای اینکه جامعه ایرانی، توده‌ها و نخبگان و رسانه‌ها اکنون در کجای ماجرا ایستاده‌اند.

***

۱. جدای از لشگریان همواره متوهم اکثرا توئیتری که به محض اعلام خبر، آماده هلهله برای تنها اصل موضوعه زندگی‌شان، ضدیت با جمهوری اسلامی ایران شدند و بلافاصله انگشت‌های خونی‌شان را مثل همیشه به سمت قربانیان فاجعه گرفتند و جمهوری اسلامی و دستگاه‌های مختلف حکومتی و مردم ایران را مسبب این اتفاق دانستند؛ همبستگی بی‌سابقه و قابل‌توجهی در فضای مجازی در ایستادگی و تقابل علیه اتفاق صبح روز شنبه به وجود آمد. اتفاق موجه و ستایش‌برانگیزی که بار دیگر ثابت کرد که عموم مردم ایران، حتی قشر «طبیعی‌انتخاب نشده»ی فضای مجازی به محض مواجهه با اتفاقاتی که پای چیزی به نام «منفعت ملی» وسط است؛ اختلاف نظرهای حتی بنیادی و عقاید  بعضا متضاد را کنار می‌گذارند و در ماجرایی که منافع ملی را این چنین درگیر می‌کند در کنار یکدیگرند.

علاوه بر این نمایشِ جالب ایستادگی، فعالین فضای مجازی به صرف تسلیت و محکوم کردن ماجرا نیز بسنده نکردند و کارهای رسانه‌ای شبه‌هنری مثل تصویرسازی های متنوع و شباهت سازی های جالب توجهی بلافاصله بعد از این واقعه در فضای مجازی منتشر شد که با استقبال قابل توجهی از سوی مردم هم مواجه شد و نشانه جالبی برای به خود آمدن جریان مردمی مدافع منافع ملی در بحران های این شکلی و آماده بودن برای مواجهه با تلیغات معمولا منفی ای است که از سوی همان جماعت توئیتری به سرعت آماده و پخش می‌شود.

استفاده از تصاویر فیلم «ماجرای نیمروز» و همچنین تصویر پرهیبتی که یک نیروی امنیتی را در حمله به مجلس استوار و افروخته نشان می داد و همین طور استفاده از تصاویر هشت سال دفاع مقدس برای نمایش ادامه پیدا کردن راه آرمانگرایی در ایران از ابتکارات قابل توجهی که در لحظات اولیه به شدت تاثیرگذار شد. این همان گمشده ای است که به خصوص در سال های اخیر به شدت به آن نیازمند بودیم و آنقدر در توقف و ایستادن بر سرش تعلل کردیم که اینگونه به رویمان آورده شد: منافع ملی نجاتمان می‌دهد و منافع ملی دیروز دیگر اصلاح طلب و اصولگرا و اعتدالی نداشت. شبکه های مجازی دیروز یکصدا برای منافع ملی ایران فریاد زدند و ناله‌های کم‌رمق همیشه ناراضیان بی‌کارکرد پشت کیبردنشسته کمتر دیده می‌شد.

۲. آیا موقعیتی متناقض نما تر از خبرنگار ایرانی بودن یک رسانه فارسی زبان خارجی در این جور مواقع وجود دارد ؟ ماجرای تلخ اهواز  اما یک حسرت بزرگ و بلند برای اهالی رسانه داشت.  سندی دوباره اما دیگر قطعی شده برای جدایی فرزندان ملت از ایران؛ جدایی تلخ استعدادهای ناب رسانه ای اما کاملا تلف شده در رسانه های فارسی زبان غیرایرانی از موجودیتی به نام ایران. همان‌هایی که چند سال پیش در ایران و در کنار دیگر رسانه‌ای‌های ایران زیست می‌کردند؛ حالا به مرحله‌ای رسیده‌اند که به روایت‌های غربی‌ها برای توصیف اتفاقات ایران نیز دیگر راضی نمی‌شوند توئیت های خبرنگاری از دویچه وله که از همان ابتدا اعلام کرد حمله فقط به یگان های سپاه بوده است و آرایشی جنگی در ذهنش تصور کرد؛  نوشته‌های خبرنگار بی‌بی‌سی که ماجرا را با تعبیر «حیف ایران؛ شادترین ملت منطقه نیست؟» گزارش کرد و توئیت مجری شبکه من و تو که درست در هنگام شنیدن اخبار شهادت هم‌وطنان کنایه به امنیت کشور زد؛ آب سردی بود بر سر همه آنهایی که خوش خیالانه تصور می کردند کار کردن در رسانه های خارجی فارسی زبان،در نهایت در محدوده یک اعتراض سیاسی به حکومت ایرانی باقی می‌ماند و هم‌وطنان، همشهریان، همکلاسی‌ها؛ هم‌محله‌ای‌ها و خانواده خودشان را تهدید نخواهد کرد و تضادی با شرافت انسانی آدم ها نخواهد داشت. بی بی سی، دویچه وله، صدای آمریکا و دستپخت تازه تاسیسی به نام ایران اینترنشنال به شکل واضحی سیاست های مشخصی را که در جهت پوشش خاص واقعه به آنها سپرده شده بود اجرا می کردند؛ تعجبی هم نداشت. سرمایه‌گذاران و سیاست‌گذاران این رسانه ها سالهاست که مشغول ضدیت با منافع ملی ایران هستند. اما خبرنگاران ایرانی این رسانه ها در فضای مجازی و گزارش های رسانه ای شان، شاید برای کاهش عذاب وجدانی که آنها را اینگونه بر سر راه دوراهی حمایت و دفاع و تقلیل حمله مرگبار به هموطنان خودش یا مقابله با آن قرار داده بود؛ دست به انتحارهای کوچک اما ناامید کننده ای زده‌اند.

در شرایطی که اکثر رسانه های خارجی مشغول انعکاس این واقعه با کلیدواژه های حمله تروریستی و حمله به مردم و جان باختن غیرنظامی‌ها بودند؛ چند ایرانی در کره زمین مشغول تقلیل این فاجعه به یک حمله نظامی و یا تطهیر آن با کلیدواژه‌هایی مثل ظلم به اعراب و... بودند و هیچ کدام از واکنش‌های رسانه‌ای به این ماجرا به اندازه لکه‌ای که ای‌ن تلاش‌های ناموفق  بر جریان رسانه‌ای سیاسی معاصر در جهان و ایران می‌اندازند اهمیت ندارد. این‌ها همه در حالی است  که در سالهای اخیر جریان رسانه‌ای مستقلی در دنیا در حال تثبیت موقعیت افشاگرانه و آزادیخواهانه ضداستعماری و ضداستکباری است و اصلی‌ترین پروژه جریان رسانه‌ای کشورهای مستقل در همه این سالها؛ رویارویی با روایت‌های هزاربار تکرار شده رسانه‌های جریان اصلی سرمایه ‌داری بوده است و حالا خبرنگارانی «ایرانی» پیدا شده اند که از روایت غربی درباره واقعه ای که به شکلی آشکار در حال ضربه زدن به منافع ملی ایران است هم فراتر رفته و نکته غم‌انگیز رسانه ای  ماجرا این است. در جریان بی‌رسانه‌گی ایران در فضای بین المللی، استعدادهای مسلم ایرانی که می‌توانستند صدایی برای ایران باشند؛ این گونه به قهقهرا افتاده‌اند.

ساده‌لوحی مهمترین برداشت یک آدم رسانه‌ای از اتفاقات رسانه ای دیروز آنهاست. مسلم است که‌ بی‌بی‌سی برخلاف جریان اصلی رسانه‌ای در دنیا قدمی برنخواهد داشت؛ اما لیست بلندبالای ایرانی‌های حاضر در این شبکه و مدیریت کلان آن‌ توسط روزنامه‌نگاران و مستندسازان ایرانی و این همه دست‌وپا زدن برای بازنشر هزارباره یک روایت پرطرفدار غربی از یک فاجعه ملی غم‌انگیزتر از آن است که دروغ‌های این بیست و چهار ساعت تحت تاثیرش قرار دهد. گزارش کسری ناجی از عبور ناو هواپیمابر یو اس اس آبراهام لینکلن آمریکا از تنگۀ هرمز چنین پایانی را هم شایسته بود.حالا آنها با ما بیگانه اند. بیگانه تر از تمامی چهل سالی که با برچسب رسانه بیگانه راندیم شان. 

۳. چهار سال پیش در اوج اتفاقات تلخ محاصره غزه و حمله بی‌رحمانه رژیم صهیونیستی به فلسطینی‌ها، در حالی که بسیاری از هنرمندان غربی و آمریکایی به حملات بی سابقه اسرائیل به غیرنظامیان در غزه معترض شده بودند و اعتراضات تند و شدیدالحنی علیه رژیم کودک کش صهیونیستی به راه انداخته بودند اصغر فرهادی، مشهورترین فیلمساز ایرانی و جمعی دیگر از سینماگران و سلبریتی های ایرانی به شیوه‌ای دیگر اعتراض کردند. پارچه نوشته‌ای در مقابل خود گرفتند که روی آن نوشته شده بود: «کشتار همنوعان خود را متوقف کنید» و با آن عکس و فیلم گرفتند. این شیوه اعتراض که به شکلی آشکار سیاست‌زدا، محافظه کارانه و با لحاظ کردن همه شرایط‌های ذهنی و عینی پذیرش در دنیای غرب بود با انتقاد رسانه های ایرانی مواجه شد. اما شیوه ای پیشنهادی برای حرکت های بعدی سلبریتی های ایرانی شد. اینکه  در مواقع این چنینی که موافقت یا مخالفت با پدیده‌ای منجر به قرار گرفتن در صف حکومت می‌شود و موضع نگرفتن نیز ممکن نیست؛ در نهایت محافظه کاری بدون اینکه موضعی مشخص شود با ژستی «صلح کل» گونه همه را به آشتی و صلح فرابخوانیم و حالا سلبریتی‌های ایرانی در مخمصه‌ای قرار گرفته‌اند که رهایی از آن به این راحتی‌ها ممکن نیست. آنها باید دقیق و مشخص  اعلام موضع کنند. چرا؟ منطق انتظار ما از سلبریتی های ایرانی برای اعلام موضع در برابر واقعه اهواز چیست؟ پاسخ واضح است. سلبریتی ها ایرانی گونه ای خاص و نادر از سلبریتی‌ها هستند که فقط تاریخچه یکساله پست های اینستاگرامی ده تن از آنان نشان می دهد که آنها رسالتی بر دوش خود احساس می‌کنند تا به هر اتفاق ریز و درشتی در جامعه ایران واکنش نشان دهند. این رفتار رسانه ای به طور معمول سبب به وجود آمدن یک عادت رسانه‌ای در بین مخاطبان ایرانی آنها برای تماشا کردن نحوه واکنش آنها در مواجهه با اتفاقات مختلف شده است.چاره ای نیست و  به همین ترتیب است که وقتی فاجعه ای به این عظمت رخ می‌دهد که واکنش به آن دیگر پز متفاوت بودن و همه چیز دان بودن ندارد؛ حساسیت برای رصد واکنش آنها چندین و چند برابر می شود. واکنش نشان ندادن به این اتفاق با چه مواجه می شود؟ هیچ. فقط تاییدی بر استانداردهای دوگانه سلبریتی های ایرانی است. اما اگر می‌خواند دوپهلو و محافظه کارانه و سیاست‌زدایانه واکنش نشان بدهند چه بهتر است که سکوت کنند.  آن اعلام موضع‌های محافظه کارانه هم دیگر دردی دوا نمی کند. صف بندی به قدری واضح شده است که نایستادن در طرف حق به ماندن در طرف باطل منجر می شود. سلبریتی‌های ایرانی منتظریم.

۴.چهارمین رویکرد رسانه ای در پردازش ماجرای اهواز که از دیشب طرفداران صحیح النیتی هم پیدا کرده است آنها هستند که معتقدند بی عدالتی در تخصیص منابع، نابسامانی وضع معیشتی، بیکاری گسترده در این منطقه، آلودگی و و منابع زیستی و مسائلی از این دست در منطقه خوزستان، موجب این تحرک خشونت آمیز شده است و ضمن محکوم کردن هر نوع خشونت باید راه حل را در بهبود وضعیت مردم این منطقه جستجو کرد. جدای از امکان اثبات نادرست بودن این مدعا با دهها دلایل موردی (یعنی بررسی و جستجوی مشکلات معیشتی در انگیزه های موارد قبلی حملات تروریستی به ایران از اول انقلاب به‌بعد، این گزاره‌ به‌شکل واضحی در حال تئوریزه کردن  چند فرهنگ گرایی و تکثر دوره جدید است. درست است که خشونت‌ بد است اما خب... آنها هم یک‌جورهایی حق داشته اند. از نوع همان حقی که هیتلر هم حتما با گذشته دردآلود و وضعیت نامناسب آلمان قبل از جنگ برای خود قائل می‌شده است. تعدی تروریستی به غیرنظامیان،  شر مطلقی است که اما و اگر بر نمی دارند و تلاش های چند فرهنگ گرایانه برای زدودن سیاست و تقلیل دعوا به دعوایی بر سر نان که نهایتا به دعوایی بیهوده برسر دو سبک زندگی متفاوت ختم خواهد شد مسلما هم غیرواقعی و هم نادرست و بی فایده است. چنان بی فایده که تغییر سرنوشت مردمان منطقه را به تروریست ها پیوند می زند. 

  فعلا شوک زده ایم و جای این حرفها نیست؛ اما در موقع مقتضی باید بپردازیم به رسانه ای که دو ماه هر چه توانست تلاش کرد تا بین مردم ایران و عرب ها فاصله بیندازد و حالا در هنگام انتشار عکس های فاجعه اهواز هم باز عقب نمی‌نشیند و ادیتور عکس سرویس از عکس هایی استفاده می کند که نیروی نظامی سلحشور ایرانی را ترسیده و هراسناک و به زمین افتاده نشان دهد. از آن کانال تلگرامی که بودجه مالی اش از بیت المال میلیاردی است و حالا در وقت بزنگاه در نفی خشونت و بازگشت خشونت به خودمان کاریکاتور می زند و ... لیست طولانی تر هم می شود. اما فعلا جای آن نیست و جای ستایش ایستادگی پرشور مردمی است که در تنگنای اقتصادی عجیبی گیر افتاده اند و باز هم منافع ملی را تشخیص می دهند و پایش می‌ایستند.