خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی
این روزها دیگر نمیتوان کسی را یافت که اوضاع کشور، بهویژه در زمینه اقتصادی را عادی جلوه دهد. دوست و دشمن، چپ و راست، بر شرایط نابسامان اوضاع اقتصادی ایران همفکرند. برخی افزایش بیرویه بهای دلار را دلیل این نابسامانی میدانند و برخی برعکس، بر این باورند که افزایش بهای دلار هم خودش معلول شرایط اقتصادی کشور است. دلیل هرچه که باشد، افزایش بهای ارز است که بیش از دیگر نشانهها، خود را نشان میدهد و اصلا تبدیل به سنجه و معیاری شده برای سنجش شرایط کشور.
جدا از اینکه بسیاری از سودجویان، افزایش بهای دلار را بهانهای کردهاند برای افزایش بهای کالاها و خدماتی که هیچ ربطی به دلار ندارد، ارتباط میان برخی کالاها و خدمات با ارز را نمیتوان نادیده گرفت. اگر قرار باشد فهرستی از این کالاها و خدمات تهیه شود، بیگمان گردشگری در ردیفهای بالایی این فهرست جای خواهد گرفت؛ بهویژه اگر گردشگری خارجی را در نظر داشته باشیم. بهای بلیط هواپیما، هتل، خوراک و... برای گردشگری که به کشورهای دیگر میرود، چندین برابر افزایش داشته است. در سوی دیگر اما، ایران تبدیل شده به مقصدی ارزانبها برای گردشگران خارجی. چه اینکه کالاها و خدمات در ایران اگرچه افزایش بها داشته، اما خوشبختانه پا به پای دلار افزایش نیافتهاند (هرچند چرایی اینکه گردشگران خارجی با وجود چنین گزینه مناسبی، حاضر نیستند به ایران بیایند، خود موضوع نوشتارهایی جداگانه است). البته گردشگری داخلی (یعنی سفر خود ایرانیان به مقصدهایی درون مرزهای کشور) هم از این افزایش بها در امان نبوده است. از دو تا سه برابر شدن بهای پروازهای داخلی گرفته تا افزایش بهای اتاق هتل در شهرهای خودمان.
در شرایط اقتصادی کنونی، همچنانکه دولت در دیگر بخشها با سردرگمی روبرو بوده، در حوزه گردشگری نیز برنامه مشخصی نداشته است. از ارائه دلار دولتی (که کمتر از بهای آن در بازار آزاد بود) به گردشگرانی که به خارج میرفتند گرفته، تا قطع کردن یکباره ارز مسافرتی و ممنوعیت فروش آن در بازار آزاد، همه نشانههایی از این سردرگمی را نشان میدهد. هنگامی که برای چندین ماه، ارز مسافرتی به بهایی کمتر از نصف بهای واقعی به گردشگران ارائه میشد، صدها هزار ایرانی توانستند از پول بیتالمال به سفرهای خارجی بروند؛ آن هم در حالیکه گاهی حتی به جز هزینههای سفر، باز هم برایشان مبلغی باقی میماند و دوچندان سود میکردند؛ یعنی هم سفر رایگان رفته بودند و هم پولی گیرشان آمده بود. در این میان، میلیاردها دلار از ارز کشور در واقع به رایگان توزیع و در شرایط بحرانی ارز، از کشور خارج شد. هنگامی هم که دولت در پی انتقادهای بسیار به این سیاست نادرست اقتصادی، به یکباره ارز مسافرتی را قطع کرد، آنان که واقعا به دلایل گوناگون (همچون پزشکی، دانشجویی و...) نیاز به سفر خارجی داشتند، به علت ممنوعیت فروش ارز در بازار آزاد، سرگردان در خیابانها به دنبال دلالهای بازار سیاه میدویدند؛ آن هم با دلهره و ترس از گیر افتادن در چنگ پلیس.
بخشی از این مسئله، به ارتباط نداشتن سیاستگذاران حوزه گردشگری با بدنه کارشناسان این دانش باز میگردد. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، تبدیل به حیاط خلوت روسای جمهوری ایران شده تا نزدیکان خود را در جایگاه معاون رئیس جمهور، به ریاست این سازمان بنشانند و به دور از خطر (!) استیضاحی که همیشه در کمین وزیران است، این سازمان را جولانگاه نزدیکان خود سازند. بهویژه در ایرانی که دولتها عموما فنسالار و تکنوکرات بوده و سیاستگذاران حوزه فرهنگ، بیربط به این رشته و برخاسته از فنی و مهندسیاند.
همین است که در زمینه گردشگری، هر صاحبمنصب و مسئولی به خود اجازه اظهارنظر و دخالت میدهذ. آن هم در حالیکه گردشگری چندین دهه است در بزرگترین دانشگاههای دنیا، بهعنوان دانشی میانرشتهای دارای گرایشها و شاخههای تخصصی بسیاری شده است.
شوربختانه این نگاه سادهانگارانه به گردشگری، تنها محدود به سیاستگذاران نیست؛ بلکه در دو سطح دیگر نیز به گونهای گسترده رواج یافته است: نخست در خود دانشگاهها و مراکز علمی-پژوهشی که باید پایگاه علمی برای این پدیده باشند؛ و دوم در رسانهها که باید پلی باشند برای آشنایی مردم با گردشگری بهروز در دنیا.
در سطح دانشگاهها، با توجه به استقبالی که از رشته گردشگری از میانه دهه هشتاد به عمل آمد، صدها دانشگاه و موسسه آموزش عالی اقدام به پذیرش دانشجو در رشتههای مدیریت جهانگردی و هتلداری کردند؛ آن هم در حالیکه نه استادی در این رشته داشتیم و نه کتاب آموزشی. بنابراین گروههای گردشگری در دانشگاهها جولانگاه کسانی شد که پیش از تدریس دروس تخصصی این رشته، حتی یک تعریف ساده گردشگری را هم نمیدانستند. فاجعه آنجایی بحرانی شد که بسیاری از همین افراد پس از چند نیمسال آموزشی، دست به کار نگارش کتابهای درسی تخصصی در زمینه گردشگری شدند. تا آنجا که برخیشان در بیشتر حوزهها و گرایشهای گردشگری، کتاب تالیف کرده و به چاپ رساندند. کتابهایی که بیشترشان یا کپیبرداری از سایتهای اینترنتی بود یا ترجمه کتابهای قدیمی (و نه بهروز) انگلیسی.
همچنین در سالهای پایانی همان دهه هشتاد که گرایش به انجام پژوهش و همچنین ارزیابی پیامدهای طرحهای توسعه در بسیاری از نهادها و سازمانهای کشور گسترش یافت، برخی نهادهای پژوهشی که به دلیل ارتباطات و وابستگیهای خاص، یک شبه همچون قارچ سبز شده بودند، انجام طرحهای پژوهشی در زمینه گردشگری را نیز در اختیار گرفتند. این نهادها که گاهی بودجههایی هنگفت را به این بهانه میگرفتند، پژوهشهایشان در زمینه گردشگری چیزی فراتر از معرفی بیکاربرد جاذبهها و منابع و یا در بهترین حالت، دویست تا سیصد پرسشنامه غیر استاندارد که دیدگاه گردشگران را درباره امکانات مقصد و میزان رضایتشان میپرسید، فراتر نمیرفت. اینگونه بود که این پژوهشها و نتایجشان هیچ دستاوردی برای شناخت وضعیت گردشگری کشور و راهکارهای توسعه آن، ارائه نکرد.
در سطح رسانهها نیز، شوربختانه گردشگری جولانگاهی شد برای کسانی که گمان میکردند با سفر به یکی دو کشور همسایه یا خواندن چند گزارش درباره وضعیت گردشگری در دیگر کشورها، کارشناس گردشگری شدهاند. همین است که گاهی در برخی روزنامهها به سلسله یادداشتهایی درباره گردشگری از یک نویسنده بر میخوریم که یک جمله «گردشگری چیز خوبی است و ما باید آنرا گسترش بدهیم» را به شیوههای گوناگون تکرار کرده و چیزی فراتر از آن برای گفتن ندارد. در این راستا، کمتر برنامه رادیویی و تلویزیونی در این زمینه هست که با این ادعای بدون سند آغاز نشود که «ایران از جهت جاذبههای تاریخی یکی از پنج کشور اول دنیا و از جهت جاذبههای طبیعی از ده کشور دنیاست».
این فضا اگرچه همچنان بر کشور چیره است، اما خوشبختانه چند سالی است نسل جوانی از متخصصان و کارشناسان گردشگری که خود دانشآموخته این رشته بوده و در بسیاری مواقع، تحصیلات تکمیلیشان را در دانشگاههای معتبر خارجی به پایان رساندهاند، در حال دگرگون ساختن این فضا هستند.
اکنون خبرگزاری مهر در نظر دارد با همکاری همین گروه، نه تنها به توسعه گردشگری کشور، بلکه به شرایط نیمهبحرانی خود کشور در این روزها یاری برساند. در این راه، این خبرگزاری با تشکیل گروهی از کارشناسان و نویسندگان جوان که همگی یا دانشآموخته دکترا و ارشد خود رشته گردشگری هستند و یا میانرشتهای و بهطور تخصصی بین گردشگری با دیگر دانشها (همچون انسانشناسی، جامعهشناسی اقتصاد و...) پل زدهاند، تلاش دارد شرایط و وضعیت کنونی و آینده گردشگری ایران را در چارچوب نوشتارهای دنبالهدار و با بهره گیری از دانش و تجربه روز دنیا بحث و بررسی کنند. تلاش نویسندگان بر این است که با رویکردی جامع به موضوعات مرتبط با جریان گردشگری جهانی که در ایران کمتر به آنها پرداخته شده بپردازند. برای آغاز، با توجه به شرایط کنونی کشور پرسشهای زیر مورد بررسی و بحث قرار خواهند گرفت.
نخست، در حالیکه کشور تحریم است و بهویژه با محدودیتهایی که امریکا برای سفر شهروندان همه کشورها به ایران در نظر گرفته، چرا و چگونه توسعه گردشگری میتواند مانند یک ابزار قدرتمند در جهت کاهش فشارهای اقتصادی–اجتماعی به کار گرفته شود؟ چه راهکارهایی میتوان اندیشید که گردشگران خارجی را به ایران کشاند و بهواسطه دلار و یوروهایی که با خود میآورند، مرهمی هرچند کوچک برای کمبود ارز کشور یافت؟
دوم، با توجه به کمبود ارز در کشور، چگونه میتوان گردشگران ایرانیای که قصد سفر به کشورهای دیگر را دارند، متقاعد (و نه اجبار) کرد که به مقصدهای داخلی ایران سفر کنند تا از خروج ارز در این شرایط پیشگیری کرد؟ این بخش، متفاوت است با آنچه دولت با ابزارهایی همچون افزایش شگفتانگیز عوارض خروج از کشور، تلاش میکند بر سر راه گردشگران به بیرون از کشور مانعتراشی کند. تلاش این بخش این است که انگیزهها و نیازهای گردشگران ایرانی از سفر به خارج را دریافته و با برآورده کردن همان نیازها درون کشور بتواند بخشی از این گروه از گردشگران را به مقاصد داخلی بکشاند. بنابراین در این بخش، تنها به متقاعد کردن گردشگران ایرانی محدود نمیمانیم، بلکه راهکارهایی برای فعالتر و جذابتر نمودن مقاصد داخلی نیز ارائه خواهد شد.
در این راه، طبیعتا بسیاری از سیاستها و برنامههای کشور در زمینه گردشگری مورد نقد و بررسی قرار گرفته و راهکارهای جایگزین ارائه میشود؛ راهکارهایی که بدون پذیرش آنها از سوی مسئولین، نمیتوان انتظار سودمند بودن نوشتهها و یادداشتهای این پرونده را داشت. بدیهی است در حالیکه بیشتر نوشتارها به ارائه راهکار تاکید دارد، بعضی از نوشتارها تنها برای اطلاعرسانی و یا روشنسازی شرایط موجود به کلیت موضوع -بدون ورود به راهکارهای پیشنهادی- خواهد پرداخت.