خبرگزاری مهر-گروه هنر-محمد صابری: بخشی از ناگفتهها درباره شرایط سینما در سالهای دفاع مقدس و فیلمسازی زیر سایه جنگ را در بخش نخست گفتگو با روحالله برادری مرور کردیم؛ سینماگری که در آن سالها علاوهبر چند ایفای نقش کوتاه، دستی هم بر آتش تهیه و تولید فیلمهای دفاع مقدسی داشته و بهواسطه حضور در دفتر تولید حوزه هنری، هنوز هم مشاهدات و خاطرات شنیدنی اما ناگفتهای را از سالهای تولد سینمای دفاع مقدس در حافظه دارد.
در ادامه گفتگو با روحالله برادری اندکی از خاطرات نیمه نخست دهه ۶۰ فاصله گرفتیم و سراغ مجادلات و حاشیههای موجود در بدنه سینما درباره تولیدات دفاع مقدسی رفتیم؛ مجادلاتی که از نگاه عدهای منجر به ناکامی و فراموشی این «ژانر بومی» بهواسطه بیمهری سیاستگذاران دولتی شد و از نگاه عدهای دیگر سینمای دفاع مقدس را تا مرز تولیدات سفارشی نزول داد.
بخش دوم و پایانی گفتگوی روحالله برادری با خبرگزاری مهر را در ادامه میخوانید:
* شما اشاره کردید که در سال های جنگ کسی سنگی پیش پای کسانی که می خواستند در جبهه حضور پیدا کنند و فیلم بسازند، نمی انداخت ولی ما می دانیم که از همان زمان به مرور شکاف ها ایجاد شد و بعدها مجادلات و مرزبندیهایی هم به وجود آمد که مشخصاً ابراهیم حاتمیکیا در مقاطعی به آن اشاره کرده است. این دو قطبی چقدر واقعی بود و بد نیست روایت شما را هم درباره این مرزبندی میان سینماگران در آن سالها، بشنویم.
-بله این مرزبندی کاملاً واقعی بود و وجود داشت. در همان سالهایی که اشاره کردم گروهی از فیلمسازان به منطقه میرفتند تا فیلم جنگی بسازند و گروهی دیگر نه تنها کار دفاع مقدسی نساختند بلکه با سازندگان فیلمهای جنگی زاویه پیدا کردند! نهتنها نسبت به جریان دفاع مقدس سکوت کرده بودند صراحتاً در برابر فعالان این حوزه موضع میگرفتند...
* یعنی کار آنهایی را که به میدان جنگ میرفتند تا فیلم جنگی بسازند غیرحرفهای میدانستند؟
-کاش فقط درباره حضور در میدان جنگ موضع داشتند؛ اساساً با ساخت فیلم جنگی مخالف بودند. مشخصاً خاطرم هست یکی از فیلمسازان مطرحی که سالهای بعد چهره بسیار معتبری هم در سینمای ایران پیدا کرد، آن سالها میگفت این بچههایی که به جبهه میروند تا شهید شوند، دوست دارند اسمشان سر کوچهها بخورد! دقیقاً این حرف را خودم شنیدم و وقتی کسی چنین موضعی داشت طبیعی بود که نسبت به سازندگان فیلمهای دفاع مقدسی که از سر اعتقاد دوربین به دست میگرفتند، زاویه پیدا میکرد.
درباره ابراهیم حاتمیکیا و مواضعی که در این سالها داشته و بنده هم با برخی از آنها همراه نیستم، اما مشخصاً درباره گلایه از این جریان کاملاً به او حق میدهم. در آن سالها کسی توقع حمایت همه سینماگران از جریان دفاع مقدس را نداشت، اما آنهایی که کنار ایستاده بودند، ایکاش سکوت میکردند و موضعی علیه این جریان نمیگرفتند.
* در این دو قطبی، جریان اصلی مدیریت سینما به کدام سمت گرایش بیشتری داشت؟
-به هیچکدام. جریان اصلی مدیریت سینمای ایران ضمن توجه به سینمای دفاع مقدس فضا را برای دیگر تولیدات هم مهیا کرده بود. حتی خاطرم هست محسن مخملباف از این منظر با آقای بهشتی از مدیران وقت سینما درگیر شد با این استدلال که قرآن میگوید هدایت مختص «متقین» است، شما چطور داعیه هدایت سینما را دارید وقتی از غیرمتقین هم حمایت میکنید! این موضعی بود که در یکی از جلسات حوزه هنری از طرف مخملباف مطرح شد و بعدها بود که از حوزه به دلیل همین مواضع بیرون رفت.
* سوالم درباره جهتگیری مدیران آن سالهای سینما ناظر به تحلیل افرادی است که معتقدند در آن مقطع کمتوجهی مدیران سینمایی و مهمتر از آن توجه بیشتر جشنواره فجر به فیلمهای غیردفاعمقدسی، باعث مهجوریت سینمای جنگ و غالبشدن جریان شبهروشنفکری در سینما شد. شما چنین نگرشی را در مدیریت کلان آن سالها تأیید میکنید؟
-به هیچ وجه. این کذب محض است. اگر چنین رویکردی وجود داشت چرا ابراهیم (حاتمیکیا) بیشترین فیلمهایش را با حمایت فارابی ساخت؟ حتی آقا رسول (ملاقلیپور) هم بیشتر فیلمهایش را در فارابی ساخت. اصلاً چه کسی مدعی است که در آن سالها قصد ساخت فیلم جنگی را داشته و با ممانعت مدیران سینمایی مواجه شده است؟
* البته بحث این دوستان «ممانعت» نیست بلکه بیشتر از «نبود حمایت» گلایهمندند...
-حتی در جهتگیری کلان مدیریت سینما هم چنین نگاهی نبود. من بهشدت مخالف این قضاوت هستم. شاید شما تعجب هم بکنید چرا که این موضع و نگاه غالباً متعلق به دوستان بنده در هیات اسلامی هنرمندان است و من بهعنوان عضو همین هیات دارم با آن مخالفت میکنم!
شما درست میگویید که چنین تحلیلی وجود دارد، ریشه این تحلیل هم به دوستان نزدیک به جریان هیات اسلامی بازمیگردد اما اصلاً با آن موافق نیستم. البته همه اعضای هیات هم این نگاه را ندارند. تنوع نگاه در میان اعضای هیات اسلامی کاملاً وجود دارد کمااینکه جمال شورجه بهعنوان یکی از شریفترین سینماگرانی که به او علاقه بسیار دارم و امروز رییس هیاتامنای هیات اسلامی است، کاملاً مواضع بنده را میداند و این هیچ خللی در رابطه و دوستی ما به وجود نیاورده است.
* برگردیم به جریان تولید در سینمای دفاع مقدس؛ شما سالها بعد از «پرچمدار» فیلم «حمله به اچ ۳» را با پروداکشنی جدیتر با شهریار بحرانی کار کردید. در حد فاصل این دو فیلم شرایط تولید در سینمای ایران چقدر تغییر کرده بود؟
-درست است که شرایط در آن سالها بسیار سخت بود اما آنقدر مسئولان عشق و علاقه به تولیداتی از این دست داشتند که برایشان تفاوتی نداشت که مثلاً در فیلمی مثل «پرچمدار» چه میزان تجهیزات موردنیاز است پس همهچیز مهیا بود. بعدها همهچیز حسابوکتاب پیدا کرد و امروز به شرایطی رسیدهایم که برای استفاده از شهرک دفاع مقدس، متراژ خاکریزهایی را که نیاز داری هم محاسبه میکنند! البته این موارد و محاسبات بیشتر مربوط به زیرمجموعههای سپاه است و دوستان ارتش در این موارد هنوز همراهی بیشتری با سینماگران دارند.
در مقطعی فیلم «گذرگاه» را برای مقام معظم رهبری به نمایش گذاشتیم. فیلم روایتی حماسی داشت و خاطرم هست همان سال و بهرغم اینکه جنگ به پایان رسیده بود، مقام معظم رهبری گفتند، این دست تولیدات میتواند روح «حماسه» را در مردم زنده نگه دارد و ساخت این آثار لازم استدر مجموع فکر میکنم شرایط این دو مقطع را به راحتی نمیتوان با هم قیاس کرد. آن زمانها آنقدر دست ما برای استفاده از امکانات باز بود که خاطرم هست آقای بحرانی میخواست سکانسی برای «پرچمدار» بنویسد که در کربلا میگذشت و قصد داشتیم از قرارگاه رمضان (بهعنوان مسئول عملیات برونمرزی ایران) مجوز لازم برای ورود به عراق را هم بگیریم.
حتی یادم میآید خودم با شهید صیادشیرازی در این زمینه صحبت کردم اما گفتند همهچیز دست ما نیست و اگر بود، همین امروز هماهنگ میکردم که به عراق بروید. میخواهم بگویم تا این اندازه بلندپروازانه فکر میکردیم برای کار.
* اساساً داستانها و شخصیتهایی که برای فیلمنامه انتخاب میکردید چقدر متاثر از واقعیتهای جاری در میدان جنگ و اخبارِ روزی که از جبههها میرسید، بود؟
-ایده و داستان این فیلمها غالباً متعلق به شهریار بحرانی بود. درباره رویکرد فیلمها اما اجازه دهید خاطرهای تعریف کنم؛ فیلم «گذرگاه» را سال ۶۵ ساختیم یعنی حدود ۲ سال مانده به پایان جنگ. خاطرم هست چند سال بعد و زمانی که حضرت آقا به رهبری رسیدند، این فیلم را برایشان به نمایش گذاشتیم...
* به دعوت شما فیلم را دیدند؟
-سالنی در حسینیه امام خمینی(ره) وجود دارد که آن سالها زیر نظر واحد تولید حوزه هنری برای نمایش فیلم ساخته و تجهیز شد. آقای تختکشیان ناظر ساخت آنجا بودند و آقای شبدیز که مسئول تجهیزات سینمایی حوزه بود، بر فرآیند تجهیز آنجا نظارت داشت. با برنامهریزی آقای زم قرار بر این شد که هر هفته یکی از فیلمهای حوزه هنری برای رهبری به نمایش گذاشته شود. این نقطه آغاز جریانی بود که بعدها در قالبی فراتر از صرف تولیدات حوزه هنری ادامه پیدا کرد و بعدها حتی فارابی هم برخی تولیدات را آنجا به نمایش میگذاشت.
در همان مقطع بود که فیلم «گذرگاه» را برای مقام معظم رهبری به نمایش گذاشتیم. فیلم روایتی حماسی داشت و همان سال و بهرغم اینکه جنگ به پایان رسیده بود، مقام معظم رهبری گفتند، این دست تولیدات میتواند روح «حماسه» را در مردم زنده نگه دارد و ساخت این آثار لازم است.
* حس مردم نسبت به این تولیدات چگونه بود؛ در سالهایی که جنگ هنوز جریان داشت، مردم با چه نگاهی به تماشای فیلمهای دفاع مقدسی مینشستند؟
-بالاخره آن سالها جنگ در جریان بود و اینکه روایتی از جنگ را بتوانند بر پرده سینما ببینند برایشان جذابیت داشت. مردم حتی عطش داشتند که فیلمهای مرتبط با جنگ را ببینند. فراموش نکنیم که در آن سالها اساساً جز سینما مردم سرگرمی دیگری هم نداشتند. حتی پارکها هم رونق امروز را نداشت و برای همین مهمترین تفریح مردم تماشای فیلم در سینما بود.
* تولیدات سینمایی آن سالها مورد نظارت و ارزیابی فرماندهان جنگ هم بود و آیا مسئولان ارشد نظامی موضعی نسبت به فیلمهای سینمایی داشتند؟
-حتماً بیتفاوت نبودند اما آنقدر آقایان انوار و بهشتی مورد اطمینان و تایید مسئولان حوزههای دیگر بودند که غالباً خیالشان بابت سینما راحت بود. البته موارد خاصی هم از گلایه و انتقاد وجود داشت مثلاً سردار ذوالقدر که از مسئولان وقت سپاه بود نسبت به فیلم «بازی بزرگان» که کامبوزیا پرتوی در آن سالها ساخته بود موضع انتقادی شدیدی گرفت و گفت چرا این فیلم نشان میدهد که جنگ را بزرگها به راه انداختهاند و بچهها در حال قربانی شدن هستند. البته این صرفاً یک برداشت از داستان فیلم بود و به شخصه در آن سالها موافق این برداشت نبودم.
* کامبوزیا پرتوی توضیح و پاسخی در قبال این انتقاد داشت؟
-نه. این موضع خیلی هم در فرآیند اکران فیلم خللی ایجاد نکرد اما بیشتر یک آلارم و هشدار بود درباره یک نگاه به جنگ ...
* همان نگاهی که امروز به نام «سینمای ضدجنگ» میشناسیم.
-بله. البته این نگاه در آن سالها آنقدر فراگیر نبود. خاطرم هست یک فیلم هم عزیزالله حمیدنژاد در آن سالها ساخت به نام «هور در آتش» که تا حدودی به این نگاه نزدیک بود. در مجموع درباره این دست آثار موضعگیریها و انتقاداتی هم بود.
* پس نگاه و رویکرد غالب همان روایت حماسی بود.
-دقیقاً. همان نگاهی که اشاره کردم، رهبر انقلاب حتی بعد از اتمام جنگ بر لزوم توجه به آن در سینما تاکید کردند.
* اصولاً حماسهپردازی در سینمای جهان هم همچنان اصالت دارد؛ مثال بارزش هم فیلم «هکساو ریج» ساخته مل گیبسون که ۲ سال پیش در مراسم اسکار هم موردتوجه قرار گرفت.
-بله. از «نجات سرباز رایان» تا «سهتیغ ارهای»، آنها همواره به این نگاه توجه داشتهاند. هیچوقت سینمای غرب در حماسهسازی از تک و تا نیفتاده اما در سینمای ما حتی اگر کسی بخواهد سراغ این دست تولیدات برود متهم به نگاه مرتجعانه میشود.
* در کارنامه خود شما به نظر میرسد در دهه ۶۰ و ۷۰ به طور کامل عجین با سینمای جنگ هستید، در دهه ۸۰ با همراهی فیلمسازانی مانند وحید موسائیان به سمت آثار اجتماعی گرایش پیدا میکنید و در دهه ۹۰ هرچند با فعالیت جدیتر دخترتان سمیرا برادری، نامتان بیشتر پای فیلمهای جشنوارهای و خاص درج شده است. بهعنوان بحث آخر میخواهم بدانم آیا روحالله برادری در این سالها تغییر کرده است؟
-درباره یکی دو فیلم دهه ۹۰ که صرفاً پروانه ساخت به نام بنده صادر شده و فیلمهای متعلق به دخترم است. ما درباره خودم و اینکه آیا تغییر کردهام؛ همین الان که دارم با شما صحبت میکنم یک فیلمنامه جنگی آماده دارم اما هیچ زمینه ای برای ساخت آن فراهم نیست. حتی خاطرم هست قول همراهی یکی از فرماندهان ارتش برای تامین تجهیزات را هم گرفتم اما از سال ۹۰ تا امروز پروژه به خاطر تامین بودجه روی زمین مانده است...
* یعنی نزدیک به دو دهه روحالله برادری نتوانسته فیلم جنگی بسازد؟
-بله. اتفاقاً در تمام این سالها هم طرح و قصه داشتهام و هم انگیزه...
* اما دیگرانی در همین سالها فیلمهای جنگی ساختهاند...
-بله دیگرانی هستند که میتوانند و توانستهاند اما چون غالباً دوستان خودمان هستند، اجازه دهید چیز بیشتری دربارهشان نگویم. دیدگاه من در سینمای جنگ همچنان برگرفته از همان توصیه رهبر انقلاب مبنیبر ترویج حماسه است و فیلمنامه آماده هم دارم اما هنوز شرایط ساخت آن مهیا نشده است. کمااینکه از سال ۸۰ فیلمنامه «سوادیکا» را درباره زندگی شیخ احمد قمی و حوادث برمه آماده ساخت داریم اما حمایتی برای تولید آن نشد و روی زمین مانده است! بگذریم...