به گزارش خبرنگار مهر، جهان که با صحنه سازی پسر حاجی و شهادت جعلی به جرم دزدی به زندان افتاده، بعد از دو سال آزاد می شود و همراه دوستانش برای انتقام از پسر حاجی نقشه ربودنش را می کشد. آنها پس از دزدیدن پسر حاجی و برای فرار از تعقیب پلیس ناگاه وارد آسایشگاه جانبازان می شوند و آنها را گروگان می گیرند. در حالی که ...
"سنگ، کاغذ، قیچی" آغاز و پایان درخوری ندارد و حتی می توان گفت با توجه به لوکیشن فوق العاده آسایشگاه جانبازان، سهیلی حتی از منطقی جلوه دادن پایان فیلم هم ناتوان مانده است. اما در عوض وقتی ماجرای دزدیدن پسر حاجی آغاز می شود، فیلم ضرباهنگ و ریتمی بسیار مناسب پیدا می کند که تماشاگر را درگیر و همراه اثر می کند؛ همراهی که تا پیش از اسلحه به دست گرفتن پسر حاجی در میان جانبازان ادامه می یابد.
1- سهیلی از تیتراژ استفاده بهینه می برد. لا به لای معرفی عوامل فیلم و ورود جهان به زندان، شاهدان دزدی جهان و نامزدش از کارخانه از وقوع جرم می گویند. شهادتی که عیارش چند دقیقه بعد به وسیله یک فلاش بک برای تماشاچی عیان می شود و او به بی گناهی جهان ایمان می آورد. از این پس حدود نیم ساعت از ورود ممل تا آزادی جهان و فراهم آوردن مقدمات دزدی جزو لحظاتی است که فیلم افت می کند. اما با شروع دزدیدن پسر حاجی خونی تازه به اثر تزریق می شود.
2- پسر حاجی زیرک و هوشمند جلوه می کند، آنقدر که وقتی در پایان فیلم اسلحه به دستش می افتد، تماشاگر باور نمی کند چنین آدم زرنگی هوایی شود و به جای مظلوم نشان دادن خود و فرار از مهلکه، راه دیگری پیش گیرد. منطقی جلوه نکردن رفتار پسر حاجی در این صحنه لطمه ای بزرگ به پایان اثر زده است.
3- حال و هوای فیلم چنان است که تماشاگر انتظار دارد جهان و دوستانش برای فرار از تعقیب پلیس وارد هر جایی شوند غیر از آسایشگاه جانبازان! سهیلی با به کار گرفتن اصل غافلگیری و قرار دادن جوانان شر و شور اثرش در یک فضای کاملا متفاوت، تماشاگر را مشتاق می کند تا ماجرا را پیگیری کند. در این لوکیشن، سهیلی فرصت این را پیدا می کند تا از زبان جانبازان دردهای امروزین آنها را مرور و از فضای حاکم بر این آسایشگاهها گلایه کند. اما دامی که معمولا در چنین فضاهایی گسترده می شود و کارگردانان اسیرش می شوند این است که جهان و دوستان نااهلش در مواجهه با جانبازان در یک زمان کوتاه، ناگهان متحول شوند و دل به قانون و راه صحیح بسپارند. سهیلی آگاهانه به این دام نمی افتد. او سعی می کند خط سیر هر کاراکتر را حفظ کند.
وقتی جهان، جانبازان را به عنوان قاضیان دادگاه میان خود و پسر حاجی معرفی می کند، در واقع باور و احترام خود را به این نسل نشان می دهد. البته جانبازان قدم اول را برمی دارند. آنها به جای توصیه های پلیسی "بهتر است تسلیم شوید و کارتان تمام است" آنان را به جنگ با صدام مارک داخلی فرامی خوانند. حتی انگار که او و دوستانش در سنگر جنگ هستند، برایشان قمقمه آب سرد می آورند و این لحظاتی است که فیلم به شعارگرایی می غلطد.
4- شاید حرف های سیاسی سهیلی در این فیلم تازه نباشد، ترسیم مردی قدرتمند که با یک تلفن چند وزیر را جابجا می کند، آقازاده ای که در پناه قدرت پدر بی محابا می تازد، درد دل های جانبازان با این عبارات که "خودی ها برجک ما را زده اند"، "صدام مارک داخلی خیلی بدتر است"، "قبل از شما (اشاره به جهان و دوستانش) رئیس جمهور اینجا بوده" و ... هیچکدام حرف هایی تازه نیستند. اما آنچه تازگی دارد اینکه جهان وقتی درمی یابد نمی تواند بر قدرت ذهنی پسر حاجی و قدرتی که او پشت سرش دارد غلبه کند، نه به حکم قانون که به حکم جانبازان او را مجازات می کند، بی آنکه دستش به خون آلوده شود.
5- آدم های قصه "سنگ، کاغذ، قیچی" ملموسند، اما شخصیت پردازی روی آنها انجام نشده است. به نظر می رسد برای کارگردان روایت داستان بر کالبدشکافی شخصیت ها و چرایی رفتار آنها ترجیح دارد. سایه ماجراها و حوادث آنقدر بلند و پررنگ است که سهیلی با انتخاب دو بازیگری که پیشتر در سینمای دفاع مقدس به شهرت رسیده و به تیپ تبدیل شده اند، خیال خود را از بابت ملموس بودن آدم ها راحت می کند و از خیر شخصیت پردازی می گذرد.
6- فیلم دوپاره "سنگ، کاغذ، قیچی" که این بار موضوعی اجتماعی جنایی را به میان منادیان دفاع مقدس می برد، از فیلمبرداری خوب و جلوه های ویژه تماشاگرپسند بهره می برد و احتمالا به لحاظ گیشه هم فروش مناسبی خواهد داشت.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
حسین عبدالهاشمپور