سپاه ظهورند این لشکر سرخ... سفیر حضورند این لشکر سرخ / پر از شور و شین‌اند، چونان حسین‌اند... از اغیار دورند این لشکر سرخ

مجله مهر: حامد حجتی از شاعران آیینی کشورمان که در راهپیمایی اربعین حضور دارد، غزل‌پیوسته جدیدی را به مناسبت فرا رسیدن ایام اربعین حسینی  سروده است. متن کامل این شعر را که برای اولین بار در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود، با عنوان "لشکر سرخ" در ادامه می‌خوانید:

هوا بغض‌کرده است، باران بیاور
کمی عطر گریه از ایوان بیاور

کمی نخل و خورشید و خرما و زیتون
خرامان، خرامان، خرامان بیاور

لبم تلخ قهوه است، یک استکان چای
از آن موکب می‌پرستان بیاور

نشستم، نوشتم؛ که دیوانه‌ام کن!
برای دریدن، گریبان بیاور

چهل روز در روضه جوشانده‌ام کن
غزل‌نوحه ای پیشِ مستان بیاور

تو بر اوج نیزه هزار آیه خواندی
تبارکت بالله، ایمان بیاور

پر از آیه‌های مقطع پر از سوره هستی
پیام‌آورم باز قرآن بیاور

پر از زخم و داغم پر از رد شمشیر
اگر درد درد است درمان بیاورد

اگر جزء جزء است بر پیکر توست
تو را سوره‌ای هست فرقان بیاور

سر سوره توست بر اوج نیزه
تو را تن نمانده است پس جان بیاور

دو خط مانده تا خط پایان مصحف
دو خط سوره‌ای مثل انسان بیاور...

***

نشستم نوشتم که سقا نیامد
نوشتم عطش عطر دریا نیامد

زمان در همان لحظه از حرکت افتاد
پس از روز عاشور فردا نیامد

چنان ظهر در پیچ‌وتاب تو گم شد
که خورشید از شرم بالا نیامد

نیامد ببیند که زینب چگونه است
گمان کرد می‌آید اما نیامد

جواب همین دختر کوچکت را
چگونه بگویم که بابا نیامد

که بابا نیامد که سقا نیامد
علی‌اصغرش نیز حتی نیامد

غم خیمه‌هایت غم اضطرار است
بگو تا علی‌اکبر... ر. اما نیامد

چنان در غروب دهم داغ پیچید
صدایی از این دشت تنها نیامد

***

نشستم، نوشتم؛ پیاده رسیدم
و سرمست از «رودِ باده» رسیدم

دلم را به بیرق سپردم، به حسی؛
که باریده بر روح جاده، رسیدم

همان اول راه، موکب به موکب
به یک قلب ازدست‌داده، رسیدم

کنار قدم‌های تاول شکُفته
به یک قرصی از نانِ ساده رسیدم

رسیدم وَ دیدم، تو جاری‌ترینی
تپش در تپش، ایستاده رسیدم

دلم را شکستم... شکستم
بریده‌بریده ... بُراده رسیدم

تو در ارتفاع غزل‌ها نشستی
و من شاعرِ بی ارده ... رسیدم

رسیدم به چشمان تو روی نیزه
که بر داغ‌ها غم نهاده ...رسیدم

***

سپاه ظهورند این لشکر سرخ
سفیر حضورند این لشکر سرخ

پر از شور و شین‌اند، چونان حسین‌اند
از اغیار دورند این لشکر سرخ

کشیدند در کهکشان‌ها ردِ خون
مگر کوه طورند این لشکر سرخ

جنون در جنون‌اند، شیدای محض‌اند
پر از حس و شورند این لشکر سرخ

عطش نوش عشق‌اند از جام سقا
شراب طهورند این لشکر سرخ

رجز، در غزل جان گرفته است گویا
شکوه شعورند این لشکر سرخ

اگر زخم دارند از داغِ لاله
چو زینب، صبورند این لشکر سرخ

حسین است نوری که در جان آن‌هاست
تمامی نورند این لشکر سرخ

بلندای عشق‌اند، عالی‌مقام‌اند
ستیغ غرورند این لشکر سرخ

و چشم‌انتظارند تا او بیاید
سپاه ظهورند این لشکر سرخ

کربلا آبان ۹۷؛ صفر ۱۴۴۰