خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: سعید تشکری از معدود نویسندگان ایرانی است که بخش اعظم فعالیت حرفهای خود را خلق پردازش ادبی، دربارۀ شخصیت ثامنالحجج(علیهالسلام) و زائران حرم رضوی کرده است. در این میدان، چنان موفق بوده است که هر اثر او، توانسته بهتنهایی در میان مخاطبان و صاحبان فن و منتقدان، با اقبال و نگاه مثبت مواجه شود.
برخی از آثار او عبارتاند از: مفتون و فیروزه، بار باران، رژیسور، پاریس پاریس، ولادت، غریب قریب، کافۀ داشآقا، از پشت پنجره، وقتی زمین دروغ میگوید، مشاق، آینۀ چشمان، آه و ماه، هندوی شیدا، وصل هزار مجنون، دست هزار غریب، آبیها، پاکان و الماس، شهادتخوانی، بشارت و... که ناشرانی چون کتاب نیستان، سورۀ مهر، بهنشر و... آنها را چاپ کردهاند. بهزودی رمان «گرگکشی» که در حقیقت کتاب دوم مجموعۀ پنج جلدی ولادت است، از سوی ناشر آثار مطرح او، یعنی «کتاب نیستان» منتشر میشود.
سعید تشکری در یادداشتی در سالروز شهادت امام رضا(ع) که برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است برخی از مهمترین دغدغههایش درباره ادبیات رضوی رادرباره خلق ادبی برپایه فرهنگ رضوی را بازگو کرده است. این یادداشت را در ادامه میخوانیم:
در ادبیات رضوی و حتی فراتر از آن، در رسانۀ ملی، نویسندگان و نانویسندگان و ناشران، بهویژه مدیران و مروجان و برگزارکنندگان جشنوارههای موضوعی از یک فقدان استراتژیک رنج میبرند و آن فقدان بوطیقاست. تاکتیکپذیریهای موضوعی و غیرخلاق، باعث شده است اکنون برای ما، جز تاکتیکهای مصنوع و تقویمی، هیچچیز باقی نمانَد. حذف جدی نویسندگان از رویدادها و تبدیلشدن فرایند خلق ادبیات به جشن مدیران و هدیه به خود، آسیبی جدی است. نداشتن عمق و ماندن در سطح، نبود استراتژی در جذب، بیرغبتی برای تولیدات، تولد توریستیِ شبهنویسنده و نانویسندگان و عدم تأثیرگزاری بر مخاطب رضوی، زنگ خطری جدی را به صدا درآورده که بهوضوح شنیده میشود.
ما بوطیقا نداریم. بوطیقای مد نظر من چیست؟ وجود یک طراح و معتمد در کنار هنرمندان و نویسندگان تا توریست سازمانهای فرهنگی نباشند و در مقابلِ دیگرنویسندگان، هویتی مستقل داشته باشند. نانویسندهای که در چرخشهای مدیریتی، مداوم تاکتیکهای مجتمعی برگزار میکند و یک تیترِ غیرخلاق را دیکته میکند، بایرنویسی را رشد میدهد و تشنگان حرم رضوی را نمینویسد. در حقیقت این عدمتولید در حوزۀ ادبیات داستانی، ما را در ماراتن جشنوارههای موضوعی، اصلاً و اصلاً به آرزوی معنوی و تکنیکی خود نرسانده و حتی آن را ترسیم و تولید نیز نکرده است!
متاسفانه نویسندۀ واقعی نمیتواند برای اثبات نظریات ادبی و تولیدی خود، به این مدیرانِ ناآشنا، به حوزۀ تخصصی خود مراجعه کند و خود را اثبات کند. این در حالی است که در نابترین زمان حضور زائران در حرم رضوی، بهقدر سالها میشود ادبیات شهری و قدسی و جهانیِ تشرف را با حضور اینهمه تشنه کنار حرم امام رئوف بارور ساخت. این همان نعمت فراموششده در ادبیات داستانی شهری ماست. غربت امام غریب در ادبیات داستانی و بهطبع دراماتیک، آسیبی افزون است که متاسفانه هیچ استراتژی هم برای مقابله با آن در نظر گرفته نشده است.
یک نویسنده، نه بگویید صد نویسنده، حتی اگر شب و روز عاشقانه و خردگرایانه بنویسند و حتی اگر صد ناشر پُرتوان یا بیشتر هم، این آثار را نشر دهند، باز هم این محضر قدسی پتانسیل برای خلق آثار رضوی دارد؛ ولی عملاً حمایتی وجود ندارد. میدانیم که همین تعدادی نیز که به شکل حرفهای و مُدارامند مینویسند، محکوماند به اینکه چرا خارج از تقویم جشنوارههای موضوعی مینویسند و در جهان ادبیات اجتماعی ایران، به صورت تأثیرگذار حضور دارند!
غربت جایی شدیدتر میشود که آثار امثال من، به دست زائران نجیب امامرضا(علیهالسلام) نمیرسد و با وجود میلیونها زائر در شهرهای قم، شیراز و شهر امام، مشهدالرضا، برای ادبیات ملی و شهودی و پیشروی رضوی، برای زائران و مخاطبان، هیچ سازوکاری در نظر گرفته نمیشود، همچنین که تولیدات ادبیات رضوی ما، روزبهروز شدت توریستیتری میگیرد. باور دارم سهم زائران رضوی و داستانهای سفرهای این زائران، دستمایهای قوی برای این ادبیات ملی است؛ اما اکنون ادبیات رضوی ما، استراتژیک نیست و با یک تاکتیک موضوعی روبهروست؛ یعنی کاملاً تمایلات ویترینی و مدیرانه دارد. در این سازوکار، حتی دیگر جریانسازی هم جزو وظایف آنها نیست و حتی در مطرحترین رویداد موزۀ ادبیات موضوعی، یک میهمانی خصوصی مدیرانه برپاست تا جشنوارهای برای پویایی نویسندگان ادبیات رضوی!
میشود اکنون بهوضوح، مفهوم بیاستراتژیبودن و ویترینسازی مدیران فرهنگی در حوزۀ تدارک ادبیات ویترینی و برگزیدگانش را ببینیم. اکنون نویسندگان ملی ما خود باید نظم استراتژیک را برپا دارند و هیچ امیدی به این مدیران نیست!
حرف من در موضع یک نویسندۀ رضوی، با دغدغههای ملی و مفهومی، با نویسندگان است که ما باید بهسمت جریانسازی این ادبیات ناب برویم و در برابر نبود این مطالبات، واکنش نشان بدهیم. سالهاست به همین دلیل، نویسندگان جدی ما بهسوی خاموشی و فراموشی و نانویسندگان بهسمت ویترینیشدن و عدمجلب مخاطب رفتهاند و نوشتن با تولید رونویسیهای باب میل همین مدیران، شکل یافته است. بوطیقای حذفشدۀ ادبی ما، ادبیاتی مردمی و برخاسته از دل جهان زائران و معاصرسازی آن است، آنهم در یک باند ملی و بینالمللی تشیع، بهپهنای باند جهان معنوی زائران حرم رضوی. این کار باید توسط نویسندگان این حوزه، بهصورتِ خلاق و غیردستوری و عملی و باورمند انجام شود. من از لوکیشنهای متنوع جهانیِ متعلق به موقوفات رضوی حرف میزنم که باید وارد ادبیات شوند، از مکانهای اقلیمی کهن و معاصر حرف میزنم و بهطبع آن، از آدمهایی که در این مکانها، اتفاقهای شگرف را ساختهاند و میسازند. دغدغۀ من نویسندگی است و شهرم را باید در رمانهایم ارائه کنم. وظیفهای که سینما و تلویزیون از آن غفلت کردهاند. آنوقت است که این کتابها و رمانها میتوانند یک جریان ادبی جهانی و ملی باشند، آنهم بهخاطر ذات متفکر درونمتنی و اتصال آن به حضرت رضا(علیهالسلام).
لندن بدون دیکنز، ویکتور هوگو و کریستین بوبنِ بدون پاریس، مارک تواینِ بدون میسیسیپی، تولستوی و داستایفسکی و ناباکوف بدون مسکو، هایدگر بدون کلبۀ معروفش در آلمان، جک لندن انگلیسی و پل استر نیویورکی و بسیاری دیگر از نویسندگان، بدون شهرهایشان، در ادبیات چه میکردند و جایگاهشان کجا بود؟ شناخت حرم و هویت قدسی آن، برای نویسندۀ رضوی، یعنی ایجاد یک زادگاه و خاستگاه در ادبیات جهانی رضوی.
در جمهوری ادبیات، آیا حرم رضوی و موقوفات امام هشتم(علیهالسلام) نباید یک جریانسازی، خارج از فرزندخواندگی مدیرانِ فصلی داشته باشد؟ راهش کشف و ساخت بوطیقای ادبیات زائران امامرضاست.
مثال میزنم قوامالدین شیرازی همان که سازندۀ مسجد گوهرشاد بوده و نام هنریاش «طیان» است. چقدر در مشهد او را میشناسند؟ رمان «بارِ باران» شرح اوست و دلدادگیهایش. بار باران سلسلهای در هنر وجد قدسیِ معمار اسلامی تشیع و هنر ایرانی، در یک لوکیشن ماندگار ساخت.
اگر هایدگر فیلسوف گفته: «انسان، تنها سوژۀ واقعی فلسفه است.» رمانهای رضوی هم باید تنها سوژهاش «فرهیختگی معرفتی و دینیِ» ازیادرفتۀ این ادبیات باشد. ادبیات وجد، میل به خرد دارد، الکن نیست. نمونۀ این ادبیات، وجد شخص دعبل خزاعی است در شعر. اما در داستان، این وضعیت زیاد خوب نیست، بیمعصومیتنویسی رواج یافته و فقط سعی کردهاند اندوهناکنویسی را اشاعه دهند. البته قصههای نابی هم هستند و گروهی که با داستانهایی با تمِ شفایافتگان و دخیلنویسی ادامۀ راه را طی کردند؛ اما اکنون، مدیرانِ سفارشدهنده، ویترین تازهتری میخواهند!
این سخنان شرحی دارد و این تنها نَمی بود از یمی! ما نویسندگان، همۀ آنانی که در حقیقت نویسندهاند، نه آنانی که در پسلههای ادب تکثیر میشوند، یتیم ابدی هستیم؛ یعنی کسی از ما حمایت نمیکند. من مؤمنانه باور دارم که دوستداران علیبنموسیالرضا حامی این نویسندگان هستند. ادبیات رضوی با مکانیابی ملی و شخصیتسازی و تبدیل آن به رمان شهری، تنها و تنها، با هنر نویسنده و پیشنهادهای خلاق او به ادبیات معاصر زنده میماند.