خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: هفته کتاب با همه بالا و پایینهایش با مراسمی با عنوان کتابگردی به پایان رسید. مراسمی که در قالب اقدامی نمادین سعی داشت تا مردم را با کتاب و خرید کتاب آشتی دهد و سنت حضور در کتابفروشیها را برای مردم بار دیگر تداعی کند. از انصاف هم دور نشویم برخی از ناشران برای این روز تدارک جالب توجهی دیده بودند. از تهیه بستههای پیشنهادی برای خرید کتاب در قالب یک بسته بندی جذاب تا اهدای گل به خریداران کتاب در این روز و حتی فراهم کردن پیشخوانی در بیرون از کتابفروشی برای استقبال از مخاطبان این رویداد فرهنگی.
اما سوالی که بعد از فروکش کردن این تب کماکان باقی است، تاثیرگذاری این حرکت نمادین است. بگذارید سادهتر به این ماجرا نگاه کنیم. هفته کتاب که با بودجه و برنامهریزی یکی از موسسات اقماری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشود، آکنده است از برنامههای ریز و درشتی که به طور عمده نهادهای دولتی برگزار کننده آن هستند. از جشنوارههای معرفی کتاب تا انتخاب برترین اثر و رسانه و خبرنگار و....و نیک میدانیم که بسیاری از این بودجهها و برنامههای چیزی نیست جز یک شوآف برای نمایش اینکه آن نهاد بگوید که در میان همه فعالیتهای ریز و درشتش به کتاب و اهل فرهنگ نیز توجه دارد.
به عبارت سادهتر و به روایت تصاویری که از رویدادهای هفته کتاب منتشر شده است، بنه و قشر کتابخوان و یا بهتر است بگوییم کمتر کتابخوان در جامعه امروز ما و پس از آن افرادی که بالقوه علاقه به کتاب دارند و بالفعل از آن محروم هستند، چقدر با مجموعه این رویدادها قدمی با فضای کتابخوانی در کشور آشتی داده شده و نزدیکی آنها با کتاب و کتابخوانی تسهیل شده است. در ایام هفته کتاب برای مثال به چند محل که بالقوه پتانسل جمعیتی بالایی را برای مطالعه دارد سر زدیم و سعی کردیم میان کتاب و آنجا آشتی برقرار کنیم؟ چند مدرسه؟ چند دانشگاه؟ چند مسجد؟ چند سرای سالمندان؟ چند زندان؟ مثلا شده که یکبار یک مسئول دولتی و شبه دولتی فرهنگی در ایام هفته کتاب نیمی از روزش را برای این صرف کند که به مسافران نزدیکترین ایستگاه اتوبوس یا متروی محل کارش کتاب(ولو با تامین از محل بودجه دولتی) اهدا کند و یا به صورت چهره به چهره از آنها برای حضور در کتابفروشیها دعوت کند؟ شده که به جای گرفتن عکسهای با خندههای عجیب و غریب در زمان بریدن روبان افتتاح فلان کتابفروشی سری به چند مرکز مرکز نگهداری از کودکان بیسرپرست بزنیم و سعی کنیم نوعی پیوند عمیق میان آنها و کتاب ایجاد کنیم. آیا برگزاری این همه جشنواره و رویداد کمخاصیت و نخنما شده مهمتر از حرکتهای مردمی است که بتواند بخشهای بالقوه کتابخوان را به جامعه بالفعل کتابخوان پیوند دهد؟ به راستی سامان فکری برپایی مراسمهای فرهنگی از این دست کی قرار است اندیشه تازهای در کالبد ذهنی خود بدمد؟
در کنار این موضوع باید به حرکت روزی موسوم به کتابگردی نیز با نگاهی قابل تاملتر نگاه کرد. یکی از اهالی رسانه به استناد آمارهای ارائه شده برای طرح پاییزه کتاب موسسه خانه کتاب خبر از فروش بیش از یک میلیارد تومانی در این روز داده بود. طرحی که در آن بیش از 560 کتابفروشی در سراسر کشور حضور دارند و یک محابه رقمی بالغ بر یک میلیون و هفتصد هزار تومان را برای هر کتابفروشی به ثبت میرساند که به حساب متوسط قیمت 40 هزار تومان برای هر کتاب میشود به رقمی نزدیک به 45 رسید. یعنی سهم هر کتابفروشی حاضر در طرح پاییزه در روز کتابگردی فروش 45 کتاب بوده است. از این عدد و رقم مایوس کننده که بگذریم. سوالی دیگر پیش روی است و آن میزان تحقق اتفاق اقتصادی در برنامهریزی برای این مراسم است. در یکی از پستهای منتشر شده از یکی از مدیران معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در فضای مجازی طعنه تلخی به این ماجرا زده شده بود و آن اینکه بسیاری از مدیران دولتی برای حضور در مراسمی مانند کتابگردی که البته منجر به خرید کتاب هم نشده، حق ماموریت هم گرفتهاند.
قرض از این نوشتار اما تنها این نبود. به باور نگارنده هفته کتاب باید هفته کتابگردی باشد. اساس برپایی این مراسم فرهنگی در جغرافیای نشر و مطالعه در کشور ما نباید غایتی جز این داشته باشد. چرا کل هفته کتاب را مبدل به هفته کتابگردی نمیکنیم؟ چرا بودجههای کلان برپایی برنامههای سفارشی این هفته را مبدل به یارانه و امکان برای آشتی دادن مردم ولو در یک هفته با کتاب نمیکنیم؟ چرا در قاموس و فکر مدیران فرهنگی دولتی هنوز برپایی چندین و چند مجلس رنگارنگ به اسم فرهنگ و کتاب که به طور عمده توام با سخنرانی و حرفهای تکراری است از آشتیدادن مردم با کتاب و دعوت از آنها برای حداقل یک هفته آشتی با کتاب مهمتر است؟
روز کتابگردی که با رویکردی مردمی و در یک ابتکار جالب در قالب حرکتی خودجوش شکل گرفت سال به سال به جای تقویت وجهه مردمی خود در حال مبدل شدن به یک برنامه کم خاصیت هدایت شده از سوی بخش دولتی است که در آن حضور مدیران و سرزدن سالانه آنها به چند کتابفروش سالخورده و چاق سلامتی با آنها در معیت فلاشهای دوربین مهمتر از چرخیدن چرخ اقتصادی کتابفروشان در طول سال و خلق مشتریانی ثابت برای آنهاست. به عبارت دیگر کج سلیقگی بخش دولتی به سادگی توانسته دست به استحاله حرکتی مردمی بزند که قرار بوده نمادی از آشتی مردم با کتابفروشی و سرکردن و دیدار آنها به صاحبان قلم باشد و حالا مبدل به شوآفی برای فرهنگی نشان دادن بخشی از بدنه مدیریتی در کشور شده است.
و البته در این میان باید پاس داشت از اهل قلم و نویسندگانی که با درک چنین مسالهای روزی را برای مخاطب خود وقت صرف کرد و از نزدیک به دیدار او رفت و برای او از دنیای خود و ادبیات گفت. بدون شک فلسفه چنین رویدادی باید این دست اتفاقات باشد و طعم شیرین رویارویی با صاحب یک قلم را برای مخاطب تداعی کند و حضور در قاب عکس مدیرانی که شاید تا سال بعد و به ضرورت گذرشان به کتابفروشی نیافتد.
درباره این اتفاق و نیز مراسمهای ذیل عنوان هفته کتاب و آنچه باید باشد و هست، بیش از این نیز میتوان سخن گفت و باید گفت اما در پایان بار دیگر به ذکر این مساله بسنده میکنیم که فلسفه برگزاری هفته کتاب ایجاد بهانه و انگیزهای بوده است برای پیوند و نزدیکی میان جامع و کتاب و بیایید باور کنیم این روزها مردم بسیار بیش از قبل به حرکتهایی که در آن مدیران برای حضور داشتن در آن راغب هستند بدبین و ناامیدند.