عضو انجمن حکمت و فلسفه گفت: انسان مظهر ازلیت و ابدیت است، تنها انسان است که معنی ازل و ابد را می داند، موجودات دیگر ازلیت و ابدیت را نمی فهمند. انسان با تعقل این دو معنی را می فهمد.

به گزارش خبرنگار مهر، غلامحسین ابراهیمی دینانی عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران و چهره ماندگار فلسفه در برنامه معرفت که از شبکه چهار سیما پخش می شود در تفسیر اشعاری از دیوان وحشی بافقی اظهارداشت: در این اشعار، وحشی بافقی روح را آیینه دانسته است، حالا اگر بر آیینه گرد وغبار نشست، سخن آن را صیقل می دهد.

وی افزود: سخن اگر نبود، گنج وجود آدمی به ظهور نمی رسید، انسان یک گنج از طلاست، چون گرانبهاترین چیزها را در خود دارد. گرانبهاتر از اندیشه انسان در عالم وجود ندارد.

انسان از آنچه در درون دارد مفهوم می سازد

چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: گنج انسان در سخن به وفور می رسد. موجودات شعور دارند، جماد شعور جمادی دارد، نبات شعور نباتی دارد، حیوانات هم غریزه دارند، غریزه هم شعور است اما نیازمند آموزش نیست. انسان هم در غرایزش نیازمند آموزش نیست اما در علوم و تکنیک نیازمند آموزش است. انسان از آنچه در درون دارد مفهوم می سازد و با مفهوم آن را منتقل می کند.

عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران گفت: انسان هم کتاب می نویسد و هم خودش کتاب است. هم مؤلف کتاب های دیگر است، هم مؤلف کتاب خودش است. سخن در تاریخ می ماند، حکیمان مال و دارایی‌شان از آنها باقی نمی ماند فقط سخنانشان باقی می ماند، وقتی کتاب آنها را می خوانید انگار با آنها حرف می زنید. خداوند هم در کلام ظهور پیدا کرده است. بهترین ظهور خداوند در کلامش است.

تفاوت دیالوگ و دیالکتیک

 چهره ماندگار فلسفه افزود: معمولا سخن دو طرف دارد، گوینده و شنونده، دو لغت فرنگی داریم که امروزه همه با آنها آشنا هستند؛ ۱: دیالوگ، ۲: دیالکتیک. دیالوگ گفتگویی است که میان گوینده و شنونده است، یعنی بین دو نفر است اما دیالکتیک، این یا آن نیست، هم این است و هم آن است. برای جهان می شود دو منطق را فرض کرد، یا این است یا آن، یا راست است یا دروغ، ولی دیالکتیک اینها را به هم وصل می کند، هم این است و هم آن است. هم حال است هم گذشته و هم آینده. این عالم هم این هم آن است.

دینانی تصریح کرد: درون انسان پر از سخن است، ولو حرف نزند. انسان گاهی سخنش را بر زبان نمی آورد و گاهی بر زبان می آورد. وقتی به زبان آورد، سخن باقی می ماند. افلاطیون و هراکلیتوس بعد از ۲۵۰۰ سال سخنانشان باقی مانده است. عالم پر از سخن است، فقط گوش شنوا می خواهد. وای بر کسی که گوش دارد ولی نمی خواهد گوش دهد.

سخن ظهور معنی است

 چهره ماندگار فلسفه گفت: سخن ظهور معنی است، انسان اگر سخنانش معنی داشته باشد، سخنش خوب است. انسان هر اندازه معانی بیشتر در درون داشته باشد، سخنش بیشتر است.

وی اظهارداشت: انسانی که در دنیا زندگی می کند اول و آخر را می فهمد. حالا آغاز و پایان عالم را چگونه می فهمد؟ امروزه از آغاز کره زمین زیاد صحبت می شود. درباره پایانش هم می گویند انقباض پیدا می کند و از این حرف ها. حالا کسانی که از آغاز و پایان عالم صحبت می کنند، آغاز و پایان خودشان را می دانند؟ تاریخ تولد خودش را می داند، اما آغاز خودش را نمی داند. لحظه تولد خودش را ندیده است، انسان مرگ خودش را هم نمی بیند، می میرد، ولی مردن خودش را نمی بیند. دیگران تاریخ تولد انسان را به او می گویند، تاریخ مرگش را هم دیگران ثبت می کنند. در نتیجه من که آغاز و پایان خودم را نمی دانم، چگونه می خواهم از آغاز و پایان هستی حرف بزنم؟ آغاز هستی خداوند است، پایان هستی هم خداوند، این را عقل می گوید، خداوند هم فرموده است.

انسان مظهر ازلیت و ابدیت است

 چهره ماندگار فلسفه افزود: انسان مظهر ازلیت و ابدیت است، تنها انسان است که معنی ازل و ابد را می داند. موجودات دیگر ازلیت و ابدیت را نمی فهمند، انسان با تعقل این دو معنی را می فهمد.

دینانی تصریح کرد: اگر سخن نبود قلم هم نبود، قلم زبان منفصل و زبان، قلم متصل است. خداوند در قرآن به قلم قسم خورده است.

وی افزود: ما این عالم را می بینیم، این عالم یک سیستم است، ما سیستم را نمی بینیم، تک تک موجودات را می بینیم، آن نظام و انسجام را نمی بینیم، ما موجودات را می بینیم. وجود را نمی بینیم، آنچه در سیستم است را می بینیم. خود سیستم را نمی بینیم، ولی عقل می داند که جهان بدون سیستم نمی شود.