چهره ماندگار فلسفه گفت: عقل و عشق با هم یک مزاج دارند، محبت و حکمت با هم جنگی ندارند. عقل واقعی با عشق واقعی هیچ نزاعی ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، غلامحسین ابراهیمی دینانی، چهره ماندگار فلسفه و عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در برنامه معرفت که از شبکه ۴ سیما پخش می شود، در تفسیر اشعاری از وحشی بافقی اظهار داشت: وحشی بافقی شاعر بزرگی است ولی کمتر شناخته شده است. اتم و غیراتم و ذرات زیر اتمی و کل این جهان از ذرات زیراتمی تشکیل شده است. حالا این ذرات چرا همدیگر را جذب می کنند و تحرک دارند؟

دینانی اظهار داشت: ذره چرا حرکت می کند چون در درونش میل است و میل، محبت است. محبت هم عشق است. پس اگر هر ذره ای با محبت حرکت می کند کل هستی با محبت حرکت می کند و این حرکات خاص به سوی مقصد خاصی حرکت می کنند.

این چهره ماندگار فلسفه افزود: حرکت ذره پویایی است. محبت، کشش است و حرکتش کشش است و هر کششی کوششی دارد. کشش و کوشش، جذب و انجذاب، فعل و انفعال اینها یک معنی را القا می کنند. این جذب و انجذاب بی هدف نیست. مقصد خاصی دارد یعنی هدفی دارد.

وی با اشاره به یکی از احادیث قدسی گفت: خداوند می گوید من گنج پنهانی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، آدم را آفریدم، اصل آفرینش محبت است. در آفرینش عالم در کل کائنات انسان تک است، گل سرسبد عالم هستی آدم است و آدم بر اساس آزادی آفریده شده است.

وی اظهار کرد: اگر عالم نبود، انسان نبود. آزادی هم معنی پیدا نمی کرد. آفرینش انسان، آفرینش آزادی است. انسان بین طبیعت و فرهنگ است. اگر انسان در این عالم نبود، فرهنگ هم وجود نداشت. فرهنگ از اندیشه می آید. فرهنگ محصول اندیشه است. آنجا که اندیشه نیست، فرهنگ هم نیست. اندیشه، فرهنگ می آفریند. اگر فرهنگ های گوناگون بخواهند با هم گفتگو کنند، باید اندیشه ها با هم گفتگو کنند. پس راه تفاهم گفتگو است.

دینانی گفت: حالا طبیعت زیباتر است یا فرهنگ؟ طبیعت زیباست. اندیشه هم زیباست. اما عمق طبیعت کوتاه است. اندیشه بسیار عمیق است. بین طبیعت و اندیشه فرق است. بین تن و روح فرق است.

وی گفت: آنچه از طبیعت است همین است که هست، اما آنچه از هنر است اعماق دارد. عمق هنر بیشتر از عمق طبیعت است. هنر زاییده دست انسان است. هنر به دست انسان آفریده می شود. آنچه به اندیشه بازمی گردد، اعماق دارد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: فرق بین چیستی و کیستی چیست؟ آن چیست، سوال از ماهیت است و آن کیست، سوال از وجود است. وجود و ماهیت بحثی بسیار پیچیده  است که توسط صدرالمتألهین مطرح شده است. با چیستی پرسش از ماهیت می کنیم و با کیستی پرسش از وجود می کنیم.

این چهره ماندگار فلسفه گفت: بین ابداع و اختراع چه فرقی است؟ ابداع و اختراع به چه معنی است؟ در اختراع مصالح به کار می رود و دارای یک سیستم است، اما اگر اندیشه اولی نبود و این مسائل را کنار هم نمی گذاشت آن اختراع هم نبود. آن اندیشه ای که این مسائل را کنار هم گذاشته است از ابداع پدید می آید.

دینانی افزود: عقل و عشق با هم یک مزاج دارند، محبت و حکمت با هم جنگی ندارند. عقل واقعی با عشق واقعی هیچ نزاعی ندارد.

وی ادامه داد: ما در ادبیات پارسی خیلی معنای عمیق و دقیقی داریم که متأسفانه به آن توجه نشده است. در ادبیات پارسی ما معانی ای نهفته است که مظلوم واقع شده است. باید اینها دوباره احیا شوند. ما باید اینها را دوباره از نو بخوانیم.

این چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: به جاودانگی نرسیدن فلاکت است، این راه را باید با کمال رفت و کمال هم همان آگاهی است. انسان هر اندازه با آگاهی پیش می رود و آگاه تر می شود، در محاصره ناآگاهی های بیشتری قرار می گیرد. ما در دایره ناآگاهی ها گرفتاریم. باید این حصارها را مرتب بشکنیم، دیوارهای جهل و نادانی را یکی پس از دیگری باید شکست و عبور کرد تا به جاودانگی نزدیک شویم.

دینانی افزود: اعمال ما در این عامل مُلکی است، چون خود این عالم ملکوت دارد، اعمال ما هم ملکوتی است. ما بعد از این عالم به ملکوت اعمال خود دست پیدا می کنیم. اصلاً معنی معاد همین است. یعنی بعد از این عالم به ملکوت اعمال خود دست پیدا می کنیم.

وی ادامه داد: جاذبه میل است و میل جاذبه. زمین با جاذبه می گردد. هر چیزی یک جاذبه ای دارد. اگر زمین جاذبه دارد، جاذبه عالم ملکوت چندین برابر جاذبه زمین است.

وی در پایان خاطرنشان کرد: هر ظاهری در این عالم باطنی دارد. ما غرق در ظاهر می شویم و از باطن غافل می شویم. باید در عین حفظ ظاهر به باطن هم توجه داشته باشیم. اگر ظاهر نباشد باطنی هم وجود ندارد.