به گزارش خبرنگار مهر، صبح امروز نشست هم اندیشی گفتگوی بین نسلی با حضور سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش و معصومه ابتکار معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده برگزار شد. در این مراسم از هر منطقه شهر تهران دو نماینده دانش آموز از مقطع متوسطه دوم از مدارس دخترانه و پسرانه حضور داشتند. همچنین نمایندگانی از مجلس دانش آموزی و شهرستان های استان تهران نیز حاضر بودند. در بخشی از این برنامه دانش آموزان مورد پرسش دو محور قرار گرفتند تا از منظر خود به آن بپردازند. یکی بررسی دلایل کاهش گفتوگو بین والدین و دانشآموزان و دیگری نقش فضای مجازی در کاهش گفتگوی میان والدین و بچه ها.
آنچه در گفته های کوتاه دانش آموزان بیش از هر چیز خودنمایی می کرد احاطه و تسلط این نسل بر موضوعات بود به طوریکه بیش از هر مسئولی خود دلایل را از زوایای متفاوت واشکافی کردند.
در لا به لای صحبت های آنها هر چند انتقادات صریحی نسبت به سیستم آموزشی و خصوصا محتوای کتاب های درسی و کنکورزدگی نظام خانواده و نظام آموزشی مطرح شد، اما آنها بی واهمه از حضور در مقابل مسئولان حرف هایی را زدند که اکثر آنها را این روزها می توان از زبان کارشناسان امر تعلیم و تربیت شنید. اینکه چرا گفتگو میان نسل ها کم شده است؟ چرا مسئولان در تدوین طرح ها به خطا می روند؟ چرا فضای مجازی زنگ خطری برای نظام خانواده به شمار می آید و...
یکی از دانش آموزان در این نشست گفت: در حال حاضر تک فرزندی رواج پیدا کرده است و خود پدران و مادران درگیر فضای مجازی هستند. در چنین وضعیتی انتظار دارید بچه ها به سمت فضای مجازی سوق پیدا نکنند؟ از طرف دیگر گاهی نوجوان فکر می کند درک نمی شود پس بهتر است اصلا سکوت کند و حرفی نزند. پدری که از صبح از خانه خارج می شود برای کسب درآمد دیگر به خانه می رسد نای حرف زدن و حرف شنیدن ندارد.
یکی دیگر از دانش آموزان گفت: پدران و مادران ما در دوران جوانی خود درگیر مشکلاتی بوده اند اما موضوع این است که آنها درگیر مشکلاتی که امروز ما داریم نبوده اند اما ما باید به تجربه آنها احترام بگذاریم در حالیکه تجربه های ما زمین تا آسمان فرق دارد. بهتر است پدران و مادران جای پدر و مادر دوستان ما باشند. زودجوشی والدین هم مزید بر علت می شود تا آنها که درگیری های کاری و اقتصادی و...دارند وقت نکنند به مهمترین نیاز جوان که محبت است برسد. آنها فکر می کنند ما بیشتر به رفاه مالی نیاز داریم.
در این بین دانش آموز دیگری در تایید حرف های هم کلاسی خود بیان کرد: موضوع این است که ما صبح تا شب در جامعه و مشکلاتی که والدین ما درگیر آن هستند، حضور داریم اما آنها در فضای زندگی ما و دغدغه های ما حضور ندارند. اگر پدر من دو بار با دوستان من به پارک و سینما بیاید شاید او هم بتواند با دغدغه های من آشنا شود.
اما در این میان یکی از دانش آموزان با بیان اینکه در مقطع دوازدهم تحصیل می کند و حالا دیگر سیستم آموزشی را قبل و بعد از تحول تجربه کرده در انتقاد به سیستم آموزش و پرورش کشورمان گفت: ما شده ایم مورد آزمایشگاهی و همه ایده های جدید را روی ما پیاده کرده اند و از این بابت ناراحت هستیم. کاش در یک نشست وزیر آموزش و پرورش به انبوه مشکلات ما خصوصا در پایه دوازدهم گوش دهند. در حال حاضر والدین یک نقشه راه دارند که آن خروجی از مدرسه به دانشگاه است. حال یکبار مهندسی مد می شود و روز دیگر دکتر شدن. سیستم آموزشی هم درگیر این مد می شود. برخی دانش آموزان در همین مسیر به خودکشی می رسند.
وی ادامه داد: تمام هوش های دیگر از جمله هوش موسیقیایی یا معنوی در این میان نادیده گرفته می شود. در این فاصله ای که میان والدین و فرزندان ایجاد شده است، یک مواجه با تکنولوژی هم اضافه شده است. آموزش و پرورش هم که قدیمی است و تفکرش مانند والدین است. شما اطلاع دارید درسی به اسم تفکر و سبک زندگی در مدارس روخوانی می شود و ما تنها زیر مباحث خط می کشیم تا برای امتحان حفظشان کنیم؟ چون معلمان شایسته این درس را تدریس نمی کنند. ساعات این درس برای ریاضی و حسابان خرج می شود و....
این دانش آموز تاکید کرد: ما نسل آزمایشی هستیم. الان در مقطع دوازدهم نمی دانیم برای کنکور به شکل تستی مباحث را بخوانیم و یا تشریحی برای امتحانات نهایی. این میزان اضطرابی که امروز دانش آموزان پایه دوازدهم دارند بعدها خود را نشان خواهد داد. اینجاست که می گوییم مشکلات ما را درک نمی کنید.
یکی دیگر از دانش اموزان اما با ذکر مثال جالبی حاضران را به تفکر بیشتر در شکاف بین نسلی انداخت وقتی گفت: امروز من که پایه دوازدهم تحصیل می کنم می دانم آنکه در پایه دهم تحصیل می کند با من فرق دارد. دغدغه هایش و نیازهایش حتی. حالا آیا من نباید فرقی با پدر و مادرم داشته باشم؟ برای همین است که می گویم ما مشکلات همدیگر را درک نمی کنیم چون ما این تفاوت را درک نمی کنیم. اگر هم قرار باشد از والدینمان دور شویم که باید به سمت دوستان و فضای مجازی برویم. اما چاره ما چیست؟ فضای مجازی یک چاقوست و دولبه دارد. من می توانم در لبه تیزش راه بروم یا نه. اینجاست که در مدارس به جای مشاور تحصیلی باید مشاور خانواده قرار بگیرد. اینجاست که درس سواد رسانه ای نباید در پایه دهم که دیگر کار از کار گذشته است تدریس شود. که تازه هنوز هم کتاب های این درس به دستمان نرسیده است.
از دیگر موضوعاتی که به شکاف نسلی رسیده است و توسط دانش آموز دیگری مطرح شد می توان به ازدواج های دیرهنگام که به اختلاف سنی بچه ها و والدینشان انجامیده اشاره کرد و گفت: فضای مجازی این روزها دغدغه نوجوانان و خانواده است. موضوع این است که ما درگیر فضای مجازی نمی شویم بلکه درگیر افراد در فضای مجازی می شویم. مسائل بنیادین مثل سواد رسانه ای باید از سنین پایین کار شود.
یکی دیگر از دانش آموزان ریشه درگیری بیش از حد امروزه افراد با فضای مجازی و همچنین دوری از گفتگو را ریشه های اقتصادی دانست و بیان کرد: پیشتر تک فرزندی نبود و در خانواده ارتباطات بسیاری وجود داشت. الان جای برادر و خواهرها را فضای مجازی گرفته است. از طرف دیگر مشکلات اقتصادی و گران شدن تفریحات ساده ای مثل سینما و تئاتر برای من نوجوان باعث شده با ماهی ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان خرید اینترنت وقتم را آنجا پر کنم.
در این نشست ماحصل کمتر از یک ساعت حرف دانش آموزان چیزی بیش از آن بود که به نگارش درآمد. مهمترین بحث دانش آموزان اما که به دفعات تکرار شد این بود که حتی مسئولان وقت طرح ریزی برنامه ها به نیازهای دوران جوانی خود نگاه می کنند و برای همین طرح ها جوابگوی نیاز جوانان و نوجوانان امروز نیست و باب گفتگو هم بسته می ماند.
آنچه در خلال گفتگوها اما بیش از هر چیز عیان بود میل زیاد نسل چهارمی ها برای گفتگو بود. گفتگویی که تنها منتظر ایجاد بستر مناسب از سوی نسل های قبلی است تا بروز پیدا کند.