نویسنده کتاب «سرکلاس با کیارستمی» می‌گوید کیارستمی انسان و طبیعت را صد می‌داند و فیلمسازی را نود و همین خصوصیت، وجه تمایز هنرمندی است که در تمام آثارش تعهد به اخلاقیات موج می‌زند.

به گزارش خبرنگار مهر، امیر شاملو، فیلمساز و منتقد ادبی و سینمایی یادداشتی در نقد و بررسی کتاب «سرکلاس با کیارستمی» نوشته پال کرونین برای سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر ارسال کرده است. این کتاب در سال ۱۳۹۵ با ترجمه سهراب مهدوی از سوی موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر منتشر شده است. متن این یادداشت را در ادامه مطالعه کنید.

«سرکلاس با کیارستمی» کتابی است که نه تنها هنرمندان بلکه همه کسانی که در پی یافت خویشتن حقیقی خویش هستند نیز باید آنرا بخوانند.

همانطور که از اسم کتاب معلوم است، کتاب حول محور کلاسی است که کیارستمی در آن درس فیلمسازی می‌دهد، تعدادی از زنان و مردان جوان در کلاس دور یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ سینما جمع شده و در موجزترین و ساده‌ترین حال و حالت ممکن به تحصیل وی نشسته‌اند. کتابی با نثری ساده و ترجمه‌ای شیوا. کافی است مصاحبه‌ای از کیارستمی دیده یا شنیده باشید تا بتوانید در مسیر خوانش، لحظه به لحظه صدای او را بشنوید، گویی خود یکی از شرکت کنندگان هستید. با خواندن کتاب، ناگزیر خود را بر بروی یکی از صندلی‌های کلاس می‌بینید. کتابی که نه نویسنده مطرحی دارد و نه در مورد مساله تاریخی و یا عاشقانه صحبت می‌کند، پس چنین حضوری چگونه تداعی می‌شود؟

کیارستمی بیشتر از آنکه بر تحلیل و بررسی میزانسن‌های سینمایی نقبی بزند از محصلان می‌خواهد دوربین‌هایشان را برداشته و به بیرون از کلاس و سراغ سوژه‌ای برای فیلم‌شان بروند، خط به خط کتاب چون قاب‌هایی است که در ساده‌ترین اما عمیق‌ترین شکل ممکن بسته می‌شوند. بیشتر از آنکه از زاویه دوربین و انتخاب لنز بگوید از برقراری ارتباط با درون خویش و گوش جان سپردن به موسیقی درون می‌گوید. بارها به محصلان گوشزد می‌کند که من چیزی برای یاد دادن به شما ندارم مگر آنکه بتوانم شما را با خودتان و طبیعت پیرامونتان مواجه کنم، برخوردی متواضعانه و در عین حال مسئولانه. «سرکلاس با کیارستمی» تلاشی است برای مواجه کردن انسان با طبیعت پیرامونش. آنچه فیلم را می‌سازد سیر در تخیل و پر و بال دادن به آن است.

در اینجا نباید از تواضع و فروتنی نویسنده کتاب یعنی «پال کرونین» ساده گذشت. او به هیچ عنوان جلوه‌گری نکرده و دلیل شنیدن صدای کیارستمی در حین خوانش کتاب، ‌همین است که نویسنده به هیچ وجه متن را درگیر تکنیک‌های نوشتاری مرسوم نکرده است، آنقدر که مخاطب کتاب احساس می‌کند نویسنده کتاب خود کیارستمی است. قالبی مناسب که خود در مسیر فهم کتاب تاثیرگذار است.

نثر کتاب در مقاطعی به ژانر کتاب‌های موفقیت نزدیک می‌شود، آنقدر که در زمانی که آنرا مطالعه می‌کردم بارها به یاد کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاولشین و یا کتابهای کاترین پاندر افتادم. همچنین کتاب در مقاطعی چنان نثر شاعرانه‌ای پیدا می‌کند گویی از هدایت یا شاملو کتابی باز کرده‌ای. کارگردان برای فهم بیشتر سخنانش شعرهایی از مولانا می‌خواند آنقدر متناسب با گفته‌هایش که گویی مولانا در زمان سرودن اشعارش می‌دانسته روزی عباس کیارستمی نامی سر کلاس فیلمسازی از عشق ولاغیر حرف می‌زند.

اگر از من بخواهند یا سوال شود چگونه با یک بند این کتاب را توضیح می‌دهی خواهم گفت: «آب کم جو، تشنگی آور به دست». کیارستمی بیشتر از آنکه سیراب کند انسان‌ها را به تشنگی دعوت می‌کند، تشنگی‌ای که برای خود وی آنچنان عطشی به همراه دارد که گویی هیچگاه برطرف نخواهد شد. آنچان با خویشتن خویشت مواجه می‌شوی که با خود می‌گویی: من کنار آتش نشستن و گیتار زدن را بیشتر از فیلمسازی دوست دارم، پس اینجا چه می‌کنم؟! کیارستمی نسخه نمی‌پیچد. حکم صادر نمی‌کند، تنها با خودت روبرویت می‌کند.

«دوست دارم در هر بند یکبار از تواضع و تعهد «پال کرونین» تقدیر کنم که اینگونه بدون واسطه کیارستمی را در این مجال جاری کرده است.» گاه آنچنان کودک درون کیارستمی عیان می‌شود که گویی می‌خواهد وسط کلاس توپی برداشته و با محصلان بازی کند. روش، سبک و زبانی که هر آرتیستی برای بیان تجربیاتش به کار می‌گیرد در جهت تاثیرگذاری وی بر افکار مخاطبانش است، اما در کیارستمی اینگونه نیست، او هیچ تلاشی برای تاثیرگذاری نمی‌کند و تنها خودش است، خودِ خودَش. هیچ تقلایی برای فهماندن یا فهمیده شدن نمی‌کند و تنها تلاش دارد مسیر پر پیچ وخم رسیدنش را بیان کند. در جایی از کتاب می‌گوید من اتفاقی فیلمساز شدم. هنر فیلمسازی را دست کم نمی‌گیرد اما انسانیت و توجه به طبیعتِ پیرامون را در اولویت می‌داند، «چونکه صد آید نود هم پیش ماست»‌ انسان و طبیعت را صد می‌داند و فیلمسازی را نود و همین خصوصیت، وجه تمایز هنرمندی است که در تمام آثارش تعهد به اخلاقیات موج می‌زند.

در قسمتی از کتاب و در طی جمله‌ای آنچنان بی‌پروا در مقوله عشق زمینی، خود را فاش می‌کند که توگویی می‌خواهد محصلانش را به شک و شبهه در سلامت اخلاقی خویش فرو برد؛ و این در معرض سوال قراردادن خود در مقابل هنرجویانش امری قابل تقدیر است.

کیارستمی در آن کلاس و این کتاب ظاهر از ساختار فیلم چندان حرفی نمی‌زند اما اگر کتاب درست مطالعه شود به چیزی جز همان جمله روی کتاب از «مایک لِی» نمی‌رسیم که گفته است: «این کتاب بی‌شک خشت بنای ادبیات سینمایی خواهد شد.» کتابی که بیشتر از آنکه به کتاب‌های متداول در مورد سینما شبیه باشد، ‌به کتاب شعر و یا رمانی خوش‌پرداخت می‌ماند و حتی شبیه به داستان‌های روانشناسانه. ضرب‌آهنگ کتاب همچون قطعه موسیقی‌ والسی به این سو و آن سو میکشاندت گویی در سالن رقص ایستاده‌ای و ارکستر با رهبری کیارستمی، هم خود به وجد آمده و هم میهمانان را مدهوش کرده است، همانند فیلم‌هایش که اگر بر بی حوصله‌گی ذاتی خویش فائق آیی تنها شعر می‌بینی و قاب می‌شنوی. به عبارتی مجموعه‌ای از خاطرات، پیشنهادها، مثل‌ها، اشعار و اعترافات کیارستمی است که در قالب کتاب به مخاطبان ارائه شده.

با خواندن «سرکلاس با کیارستمی» ‌نه تنها با ابعاد ناشناخته او آشنا خواهید شد  بلکه جزیره‌های ناشناخته خویش را نیز کشف خواهید کرد. ویرایش تفکراتی ناب که آنچنان ساده‌اند که یک کارمند بازنشسته اداره آب و فاضلاب نیز پس از خواندن آن می‌تواند دوربین به دست گیرد و فیلم خودش را بسازد.

با مطالعه این کتاب از فیلمسازان و هنرجویان حرفه‌ای سینما گرفته تا خوانندگان عادی که صرفا جهت مطالعه و یا کنجکاوی کتاب را به دست گرفته‌اند، می‌توانند جواب سوال‌های خود را بگیرند. به زعم خودم این کتاب حتی می‌تواند سنگ بنای هنر نوین در جهان نیز باشد.

کیارستمی در این کتاب آنچنان ساده با پیچیده‌ترین مسائل روبرو شده است که می‌توان آنرا در مدارس تدریس کرد. در این کتاب به وضوح دیده می‌شود که چگونه هنرجویان غربی تحت تاثیر کیارستمی مجذوب شعر و ادبیات فارسی شده‌اند. هرچند در ظاهر کیارستمی هنرمندی فرامرزی شناحته می‌شود اما عشق به ادبیات و شعر و مخصوصا ادبیات قدما همچون اشعار مولانا، خیام و حافظ هنر او را بسیار ایرانی کرده است. تعبیر وی از سینمای خودش سینمای شاعرانه است.

در این کتاب نحوه برخورد کیارستمی با بازیگرانِ نابازیگرش بسیار عمیق و موشکافانه مطرح شده است. حتی برخورد او با بازیگران حرفه‌ای نیز واکاوی شده است. حَربه‌ها، چیدمان‌های تصنعی و گاه شقاوت‌های ناگزیرش در بازی گرفتن از نابازیگران بسیار شنیدنی و خواندنی است. تجربیاتی که تنها از درونِ آگاه فیلمسازی که اوج کارگردانی را کارگردانی نکردن یک صحنه می‌داند، پدید می‌آید.

کیارستمی بارها در این کتاب از سپردن خویش به اتفاقات و تصادفات در صحنه حرف می‌زند و اینکه بیشتر خوشحال می‌شود تا بازیگر او را کارگردانی کند تا او صحنه و بازیگر را و خود تنها به فشار دادن دکمه رکورد دوربین اکتفا کند. فیلم‌های کیارستمی شالوده‌ای از ساختن و نساختن است و این کتاب به تفصیل این علاقه را بازگو می‌کند، ‌مانند پلان حرکت تکه چوبی بر روی امواج دریا.

در نقد و یا تحلیل این کتاب قطعا می‌شود کتاب یا کتاب‌هایی نوشت، اما من به همین یادداشت اکتفا می‌کنم و پرداخت مفصل به نقد و بررسی را به صاحبان فن و استادان عرصه تحریر و نقد می‌سپارم.