مهدی شاددل در نشست «پیامبر اسلام و فتوحات اسلامی بر اساس منابع غیر اسلامی» گفت: هیچ منبعی اشراف و احاطۀ کامل به وقایع ندارد پس نباید منابع را براساس اسلامی بودن یا نبودن ارزش گذاری کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشستی با موضوع پیامبر اسلام و فتوحات اسلامی بر اساس منابع غیر اسلامی با سخنرانی مهدی شاددل دانشجوی دانشگاه لایدن در مقطع دکتری و پژوهشگر تاریخ اسلام در دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران برگزار شد.

شاددل در ابتدا مختصری از تاریخچۀ این موضوع در اروپا ارائه کرد و گفت: آشنایی اروپای غربی با مسألۀ اسلام و مسلمین از طریق مسیحیان شرقی بوده است، یعنی در ابتدای قرون وسطی منابع یونانی و لاتین توسط مسیحیان شرقی دربارۀ اسلام و مسلمین نوشته شده بود که این متون به اروپای غربی راه پیدا کرد و از این طریق اولین اطلاعات در مورد اسلام در اروپای غربی حاصل شد. در قرن هفدهم حوزۀ علمی به نام شرق شناسی برای بررسی آکادمیک جهان اسلام به وجود آمد که عمدتاً از منابع عربی در آن استفاده می‌شد.

وی ادامه داد: به این ترتیب مطالعۀ اسلام از طریق متون عربی، فارسی و ترکی مسلمانان  صورت گرفت. تا اواخر قرن بیستم نیز مطالعۀ جهان اسلام عمدتاً متکی به متون عربی ترکی بود، یعنی منابعی که توسط مسلمانان به رشتۀ تحریر در آمده بود. این روند در سال ۱۹۷۷ تغییر کرد، در این سال محققی دانمارکی به نام «پاتریشا کرون» کتابی منتشر کرد با عنوان ساختن جهان اسلام که کتابی است دربارۀ تاریخ صدر اسلام، این کتاب متکی بر متون غیر اسلامی است. هدف نویسندۀ این کتاب بررسی تاریخ صدر اسلام از دید غیر مسلمانان بود تا از طریق مطالعۀ این متون به دید تازه‌ای دربارۀ اسلام دست یابد. نتیجه ای که گرفت این بود که اسلام شاخه‌ای از یهودیت بوده که بعداً به یک دین مستقل به نام اسلام تبدیل شده است.

وی افزود: این نتیجه با واکنشهای منفی از سوی جوامع آکادمیک رو به رو شد. هرچند که این حرف که اسلام شاخه‌ای از یهودیت بوده چندان مورد توجه قرار نگرفته است، اما این پژوهش تأثیر زیادی در اروپا و آمریکا داشته و باعث توجه به منابع غیر عربی دربارۀ صدر اسلام شد.

شاددل گفت: حدود سال ۲۰۰۰ «رابرت هویلند» مقاله‌ای  با موضوع زندگی پیامبر بر اساس منابع غیر اسلامی و تفاوت های آن با منابع اسلامی نوشت. نتیجه ای که هویلند گرفت این بود نوشته‌های قرون وسطی درباره پیامبر اسلام عموماً جدلی هستند و می‌خواهند چهره منفی از پیامبر نشان دهند، که اگر بخش جدلی که حالت ردیه دارد را از این نوشته‌ها حذف کنیم، در واقع داستان اصلی که در مورد زندگی پیامبر تعریف می‌کنند، هیچ تفاوتی با منابع اسلامی ندارد. فقط در بعضی از این منابع تاریخ فوت پیامبر را متفاوت ذکر کرده‌اند و به عبارت دقیق‌تر در برخی از این منابع به نظر می‌رسد که پیامبر را در زمان فتوحات زنده می‌دانستند و گفته شده که فاز اولیۀ فتوحات اسلامی توسط شخص پیامبر صورت می‌گرفته است.

وی ادامه داد: این نتیجه در زمان انتشار مقاله چندان مورد توجه قرار نگرفت، تا حدود سال ۲۰۱۲ شخصی به نام «شومیکر» کتابی در این مورد با عنوان مرگ یک پیامبر نوشت و در این کتاب از ۱۲ منبع به زبانهای مختلف استفاده کرد. تمام این منابع تصویری که از فتوحات اسلامی ارائه می‌دهند، اینگونه است که پیامبر در آن زمان رهبر فتوحات بوده یا حداقل در زمان فتوحات در قید حیات بوده است. شومیکر معتقد است که یک سنت بسیار قدیمی و متقدم را یافته است که در تعارض با روایت کلاسیک اسلامی از زندگی پیامبر است. نکتۀ مهمی که وجود دارد این است که این نتیجه‌ای که مطرح کرده است بر پایۀ روایات غیر اسلامی بوده و تعبیر وی در تضاد با منابع اسلامی است.

این محقق تاریخ اسلام دربارۀ منابع مورد استفادۀ شومیکر ادامه داد: می‌توان منابع شومیکر را به ۳ دسته تقسیم کرد؛ دستۀ اول منابعی که منابع قطعی برای ادعای وی نیستند، یعنی با بررسی این منابع به تنهایی نمی‌توان به نتیجۀ شومیکر رسید. دستۀ دوم منابعی هستند شامل یک سری تواریخ سریانی که از قرن دوم و سوم باقی مانده و بسیار متقدم  و حائز اهمیت هستند. ویژگی جالب این دسته از منابع این است که روایتهای موجود در اینها تقریباً متکی بر تقویم هجری است. ارجاعاتی که در این آثار وجود دارد، نشان می‌دهد نویسندگان متکی به تقویم هجری بودند، ولی از آن استفاده اشتباه کردند؛ یعنی از تقویم هجری، استفاده شمسی کردند، نه قمری. بر این مبنا محاسباتشان اشتباه بوده است.

وی افزود: نکتۀ دیگر این است که در این آثار آغاز هجرت را تاریخ آغاز پادشاهی اعراب دانسته و پیامبر را به عنوان اولین پادشاه در نظر می‌گیرند. در واقع در اینجا چند مورد را یکی می‌دانند؛ آغاز تقویم اسلامی، آغاز حکومت اعراب که آن را معادل با فتوحات می‌دانند و پیامبر را به عنوان یک پادشاه در سلسله‌ای از پادشاهان به شمار می‌آورند. با توجه به سیستمهای تقویمی که در این دوره در خاورمیانه مورد استفاده قرار می‌گرفته است این نکتۀ عجیبی نیست. تصوری که از تقویم هجری داشتند این بوده که تقویم هجری به عنوان آغاز سلطنت پیامبر اسلام قلمداد می‌شود و به تعبیر آنها آغاز سلطنت پیامبربا آغاز فتوحات یکی است. در اینجا سوء تفاهمی پیش می‌آید که انگار فتوحات اسلامی با پیامبر شروع شده است، بنابراین این دسته از منابع شومیکر هم می‌توانیم کنار بگذاریم.

وی در ادامه گفت: دستۀ سوم از منابع وجود دارد که بسیار مهم بوده و نباید به سادگی از آنها گذشت. تاریخی که برای این منابع متصور می‌شوند بعد از سال ۳۰ هجری است، اما برخی از روایات موجود در این منابع مربوط به سالهای اول بعد از فتوحات است. بنابراین چند منبع غیراسلامی وجود دارد که تصویری به دست می‌دهند از شروع فتوحات که در آنها پیامبر را رهبر فتوحات می‌دانند. اما در تمام منابع اسلامی ذکر شده است که پیامبر در سال یازدهم هجرت و پیش از آغاز فتوحات فوت کرده‌اند. بر اساس نظر هویلند منابع اسلامی مربوط به دورۀ پسا کلاسیک بوده و تصویری مدون از صدر اسلام ارائه می‌دهند، در دیدگاه پیشا کلاسیک چنین تصویر مدونی وجود ندارد که بتوان وقایع را دقیق طبقه‌بندی و تاریخ گذاری کرد. هرچند که در ظاهر بین منابع اسلامی و غیر اسلامی تضاد وجود دارد اما می‌توان بین آنها آشتی ایجاد کرد.

شاددل افزود: در دورۀ پیامبر هم درگیریهای نظامی وجود داشته و می‌توان دید که بین وقایع زمان پیامبر و پس از ایشان یک پیوستگی وجود دارد. به بیانی می‌توان گفت که هر دوسته منابع غیراسلامی و اسلامی یک داستان را روایت می‌کنند، اما هرکدام از این منابع در چهارچوب تاریخی مخصوص به خود باید بررسی شوند و ویژگی‌هایی دارند که به سنت‌های تاریخ نگاری مخصوص به خود بستگی داشته که با توجه به آن سنتها باید تحلیل شوند. باید توجه کنیم تصویری که منابع اسلامی در اختیار ما قرار می‌دهند برآمده از تصورات تاریخ‌نگاران قرن ۲ و ۳ بوده واین افراد هرکدام پیش‌فرض‌های ذهنی خود را داشتند. به عنوان مثال، طبق یک مکتب تاریخی، خلافت اموی با عثمان آغاز شده است، اما طبق یک مکتب دیگر، با معاویه آغاز شده است.

این دانشجوی دانشگاه لایدن در پایان خاطر نشان کرد: مورخین مختلف مسلمان و غیر مسلمان دید حاکم به زمان خود را در مورد رویدادهای صدر اسلام داشته‌اند و هر سنت تاریخ نگاری را باید در چهارچوب مخصوص به خود بررسی کرد. مورخ خوب و دقیق باید از همۀ این منابع استفاده کند و تک تک این منابع را در چهارچوب مخصوص به خود بررسی کند. به عبارت دیگر هرکدام از اینها یک سری نواقصی دارند و همچنین یک سری دیدگاه هایی دارند که باید با آنها کنار بیاییم. از طرف دیگر هیچ منبعی اشراف و احاطۀ کامل به وقایع ندارد. برای اینکه اشراف بهتری پیدا کنیم باید از تمام این منابع استفاده کنیم، مگر اینکه ثابت شود منبعی جعلی است. پس نباید منابع را براساس اسلامی بودن یا نبودن ارزش گذاری کرد. باید توجه کنیم که تاریخ، هنر ساختن گذشته است و اینکه مورخین چگونه تاریخ سازی کرده‌اند بسیار اهمیت دارد.