خبرگزاری مهر_ گروه فرهنگ: دکتر علی ثابت که از استاتید دانشگاه و یکی از رزمندگان سالهای دفاع مقدس است، این روزها بیش از یک ماه است که به دلیل بروز و ظهور جراحتهای شیمیایی و مصدومیتهایش از جنگ در دزفول، در بیمارستان بستری شده است. اما نکتهای که این شخصیت را در عین مغفول بودنش مورد توجه قرار میدهد، جانبازی دوباره است؛ یعنی حادثهای که طی روزهای گذشته و در قالب یک حمله مسلحانه به او صورت گرفت.
در گفتگویی که در این باره با این جانباز دفاع مقدس و همرزم شهید محمدابراهیم همت داشتیم، ثابت ابتدا از دوران کودکی و حضورش در جبهه گفت و سپس چگونگی مجروحیتاش در جبهه صحبت کرد. در ادامه نیز ماجرای جانبازی دوباره و مصدومیتاش در روزهای اخیر را برایمان تعریف کرد.
در ادامه مشروح گفتگویمان با علی ثابت میخوانید:
کلاس دوم راهنمایی در مدرسه موسوی واقع در خیابان ۱۷ شهریور تهران درس میخواندم. با ابروهای پرپشت و عینکی بزرگ که تمام صورتم را گرفته بود. ریش و سبیل هم نداشتم؛ بچه بودم. یادم هست یک شب تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده، به جبهه بروم. صبح زود بهاسم رفتن به مدرسه، از خانه خارج شدم و خودم را به راه آهن تهران رساندم. آن زمان قطار تا قبل از ایستگاه دورود میرفت. یعنی دورود ایستگاه پایانی بود. چون خانه پدربزرگم دزفول بود، شناخت کاملی از منطقه داشتم. به هر حال، خودم را به دوکوهه رساندم. آن سالها هنوز سپاه و بسیج و عوامل جنگ، سازماندهی منسجمی نداشتند. برای همین بسیجیهایی که سال ۵۹، ۶۰ یا ۶۱ در جبهه بودهاند، این روزها مشکل مدارک و اسناد دارند.
داستان شهادت شهید همت
یادم هست یکشب سردار رحیم صفوی نامهای را به شهید همت داد. تقریبا نیمههای شب بود. حاجابراهیم همیشه یک چراغقوه کوچک در بادگیرش داشت. آن را روشن کرد و با هم نامه را خواندند. یکمرتبه، همت یک روحیه تازه و توان مضاعف پیدا کرد که بعدها فهمیدم فرمان امام برای حفظ جزیره مجنون بوده است. آن روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ بود که همت طبق معمول به خطوط سرکشی میکرد. بعد از یک ساعت دیدیم خبری از حاج ابراهیم نیست.
این مسیر را خودم با شهید شیبانی و سردار جهروتی چندین بار رفتیم و برگشتیم ولی اثری از حاجابراهیم پیدا نکردیم. اصلا چنینچیزی ممکن نبود چون همت همیشه همهجا قابل رویت بود. بعد از دو ساعت دلشورهها شروع شد. چند ساعتی گذشت و بارها خط را کنترل کردیم. دیگر شب شده بود و خبری از همت نیامده بود. مدتی گذشت تا بچهها هنگام عبور از جاده و سهراه مرگ دو پیکر مربوط به حاجهمت و شهید میرافضلی را پیدا کردند که به خاطر اصابت گلوله مستقیم تانک از روی موتور سرنگون شده و با موج انفجار شهید شده بودند.
حمله مسلحانه و مصدومیت دوباره
علاوه بر بیماریهای عفونی ناشی از جراحات شیمیایی دوران جنگ، روزهای گذشته حادثه ناراحتکنندهای برای علی ثابت پیش آمد و او مقابل منزلش در دزفول، مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.
او در این باره میگوید: واقعاً نمیدانم چه کسانی بودند. در آستانه خروج از خانه و رسیدن به خودرو ام بودم که همهچیز را به رگبار بستند؛ من و خودرو و ماشین را. نزدیک بود فرزندم هم مجروح شود اما خدا رحم کرد. در این حمله مسلحانه از ناحیه پا گلوله خوردم و به شدت مجروح شدم. این اتفاق حوالی اربعین امسال رخ داد و از آن تاریخ بهشدت بدنم عفونی شده است. عفونت گلوله باعث شد تا جراحات شیمیایی من هم مجدداً تشدید شود و حالا ماههاست که در بیمارستانهای تهران اسیر شدهام. از همان روز از مراجع امنیتی و انتظامی این موضوع را پیگیری کردهام اما تا به حال، عوامل این حادثه مشخص نشدهاند و هنوز به نتیجهای نرسیدهایم.