به گزارش خبرنگار مهر، زندهیاد جعفر شهری، سال ۱۲۹۳ در یکی از قدیمیترین محلات تهران یعنی محله عودلاجان به دنیا آمد. از دوران کودکی به دلیل تنگدستی در بسیاری از مشاغل آن روز تهران به تلاش معاش پرداخت و از همین رهگذر صنفواژههای آن شغلهای مختلف و همچنین رموز آن و مباحث فرهنگعامهای مرتبط با آنها را آموخت.
او از کودکی شاهد اتفاقات مهمی از تهران اواخر قاجار بود و از دهه ۲۰ نیز خاطرات خود و مشاهداتش از تهران و مباحثی از فرهنگ عامه را که در حال فراموشی بودند، نوشت. یادداشتهایی که در آینده به دو کتاب مهم مجموعه پنج جلدی «طهران قدیم» و مجموعه ۶ جلدی «تاریخ اجتماعی طهران در قرن سیزدهم» تبدیل شده و نام زندهیاد شهری را به عنوان مهمترین تاریخنگار و پژوهشگر شهر تهران در دل تاریخ فرهنگ ایران ثبت کردند.
این دو کتاب روایت زندهای را از تاریخ اجتماعی و فرهنگ عامه مردم جامعه سنتی تهران به مخاطبان ارائه میکنند. شهری دلیل نوشتن تاریخ را علاقهمندیاش به عبرتآموزی از زاویه انسانی و کیفی آن در شناخت و معرفی مردم قرون و اعصار و سردرآوردن از وضع و زندگی و چگونگی حالات آنان میداند و این معنی را با بیان روایتی از دیدار ناصرالدین شاه با میرزای جلوه شرح کامل میدهد.
شهری در کتاب «طهران قدیم» به مردم و آنچه به توده و اجتماع و اکثریت مردم مربوط بوده است، میپردازد و با نگاهی تیز و انتقادی اوضاع و احوال و کم و کیف کسب و کار، داد و ستد، معاشرت، مسکن و مأوا، رفتار و گفتار، عیش و عزا، عادات و آداب، سنن و معتقدات و گرایشهای مردم را در دورانهای قاجاریه و پهلوی اول پیش ترسیم میکند. از دیگر کتابهای او درباره تهران کتاب جذاب «قند و نمک» است که مجموعهای از تکهکلامها و اصطلاحات اصیل تهرانی را با پیشینه تاریخی و شانیت ساختشان را به مخاطبان ارائه میکند. میتوان گفت کار مرحوم شهری در این کتابها را بعدها دیگر تهرانشناس و مورخ تهران یعنی زندهیاد مرتضی احمدی پیگیری کرد.
مجموعه ۵ جلدی «طهران قدیم» را نمیتوان در زمره آثار علمی در حوزه تاریخنگاری دانست به همین علت مطالب از روش تدوین خاصی پیروی نمیکند. تنها دسته بندی مطالب در این است که جلد پنجم (انتهایی) این مجموعه به طور کل به دستور پخت غذاهای سنتی تهران قدیم اختصاص پیدا کرده است. با این اوصاف اما روایات حیرتانگیز درج شده در این کتاب با دقت نظر نویسنده در شرح دقیق جزییات این رویدادها و همچنین همه رئوس زندگی اجتماعی تهران قدیم، این مجموعه را خاص و «یکه» میکند.
به مناسبت یک یلدای دیگر مبحثی از فصل «عقاید و آداب زندگی»جلد چهارم این کتاب که درباره یلداست و از باورها و همچنین آداب مربوط به یلدا نزد تهرانیهای قدیم سخن میگوید، انتخاب شده است. این مطلب را از چاپ چهارم این مجموعه منتشر شده توسط انتشارات معین در سال ۱۳۸۳، باهم میخوانیم:
«در تهران فصلها زودتر از زمان مقرر شروع میشدند، به این گونه که از ده پانزده روز به عید نوروز مانده بهار و از اواسط تابستان، پاییز و از میانه پاییز، زمستان شروع میشد و ماه اول سال یعنی برج حمل یا فروردین را که ماه گل بران و ماه دوم آن یعنی اردیبهشت را توت پزان و از ماه اول تیر تا پانزدهم مرداد را چله تابستان و از ماه اول دی تا آخر بهمن را چله زمستان میگفتند.
چلههایی که در اولی گرما و در دومی سرما به غایت میرسید و اتمامشان به قرار زیر: که پس از گذشت ۳۵ روز از تابستان میگفتند که باد خنک دزده میزند که شبها را به خنکی میگذارد و پس از ۴۵ روز که باد خنک آشکارا میزند که روزهایش هم خنک میشود و از همین ایام بود که باید به فکر چوب و هیزم و خاکه ذغال زمستان باشند.
و زمستان که دو چله به اسم چله بزرگه و چله کوچکه داشت که چله بزرگ از اول دی تا دهم بهمن بود که زمین نفس دزده کشیده تکِ (حدت) سرما را میشکست و از آن به بعد تا آخر بهمن که چله کوچک بوده، میگفتند کاری که چله بزرگه نکرده چله کوچکه میکند و چله کوچکه گفته که اگر پشتم به بهار نبود بچه را قنداق خشک میکردم و تقریبا به همین صورت هم بود و هرگز سرمای چله بزرگه به پای سرمای چله کوچکه نمیرسید و با تمام شدن چله کوچکه هم بود که فقرا میگفتند زمستان تمام شد و روسیاهی به ذغال ماند و غم سرما و عدم استطاعت تهیه خاک ذغال را فراموش میکردند که پشتش به بهار است.
و شب اول چله بزرگه یا شب یلدا که بزرگترین شب سال بود هر دسته از خویش و اقارب و همسایه شب نشینی گرفته در آن بساط سور و سات از آجیل شیرینی و میوه مخصوصا هندوانه و انار و خربزه فراهم کرده، دور هم جمع شده به خوشگذرانی و شب زندهداری و گرفن فال حافظ میپرداختند و در این شب بود که میگفتند با خوردنیهای سفره شب یلدا، مثل خوراکیهای پای سفره هفت سین طبیعت گرم را میتوانند سرد و طبیعت سرد خود را گرم بکنند.
به این صورت که اگر از گرمی مزاج رنج میبرند هندوانه و انار و اگر از سردی ناراحت میشوند، توت و کشمش و خرما و مثل آن بخورند و تا سحر آن که گفت و شنید و بگو و بخند میکردند. بگو و بخند و دورهم جمع شدنی که مربوط به شب یلدا و مثل آن نبوده و از هر فرصت و بهانه برای بوجود آوردن آن استفاده میکردند. بعد از آن اهمن و بهمن و پس از آن سرما پیرهزن بود که سه دهه اسفند را دربر میگرفت.»