در مجموعه پادکست «یلدا پای کرسی»، دفتر خاطره شب‌ یلدای سه پدربزرگ و مادربزرگ را ورق زده‌ایم. قسمت دوم این سه‌گانه را با خاطراتی از یک پدربزرگ کشاورز، شعرخوانی مرحوم مرتضی احمدی و ... بشنوید.

مجله مهرچه ساکت و کم حوصله باشند و چه سر حوصله و خوش ذوق، خاطره‌های قدیمی سال‌ها پیش را تکرار کنند، باز فرقی نمی‌کند؛ یک شب یلدا، شب آنهاست!

شب پدربزرگ و مادربزرگی که با همه سالخوردگی و مریض احوالی، در خانه‌اش همیشه به روی کوچکترها باز است.

آنها که بی خبر از هیاهوی عجیب تشریفات شب یلدا در فضای مجازی، بساط ساده مهمانی را برای دورهمی ما آماده کرده اند؛

می شود به تلافی این مهربانی بی قید و شرط،  شب چله که از راه رسید چندساعتی چشم از صفحه گوشی برداریم و لذت  آرامش و امنیت را در دست های لرزان و لابلای چروک گوشه چشم‌هایشان پیدا کنیم.

قبل از آن که دیرشود؛ و شب های یلدا به دلتنگی برای گل های شمعدانی خانه، برای پدربزرگ و مادربزرگ بگذرد.