مجله مهر: حبیبالله مهری فعال رسانههای اجتماعی خاطرهای از یک موتورساز افغانستانی در اینستاگرام خودش منتشر کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست:
«اسمش آقاعبدالله هست؛ موتورسازی داره توی میدون قیام. چندباری هست برای تعمیرات دمدستی موتورسیکلت اونجر را میبرم پیشش؛ هم با انصاف هست و هم کاربلد.
دیشب که با سیداحتشام رفتیم مغازهاش، فرصت شد و چند دقیقهای گپ زدیم. دل پر دردی داشت از ظلم و تبعیضی که بر علیه مهاجرین افغانستانی در جمهوریاسلامی صورت گرفته و میگیره. خاطراتی داشت از لشگرفاطمیون و شهدای مظلومش. از سیدمسافر و هیاتی که در شهرری پاتوق جمع دو سههزارنفری از شیعیانافغان است.
حرف زیاد زدیم ولی یه حرفش بدجوری دلم را آتش زد. میگفت من خیلی در خطامام و رهبری بودم ولی الان مدتی است دیگه بیخیال شدم. قدیم هر هفته میرفتم بهشتزهرا (س) و حرمامام (ره). ۱۴خردادها پاتوق داشتیم آنجا؛ ولی الان مدتی است که دیگه توی اون خط نیستم. گفت ۲ تا حرکت دیدم که از همه چیز دلزدهام کرد.
یکبار تلویزیون فراخوان داد که برید برای یمن خون بدید، ما هم رفتیم. اونجا بهمون گفتند از افغانیها خون نمیگیریم. بهشون گفتم عجب! خون ما اینجا به درد نمیخوره ولی توی سوریه که دستهدسته گلهامون پرپر میشن به درد میخوره؟ طرف هم گفت من مامورم و معذور!
یه دفعه دیگه، با یکی از رفیقها رفتیم بسیج ثبت نام کنیم، گفت افغانی ثبتنام نمیکنیم. گفتم مگه بسیج مستضعفین نیست؟ ما هم جزء مستضعفها... گفت: من مامورم و معذور!
میگفت من همینجا دم مغازه هم که وایسادهام تا حالا چندبار با رفقا، مشتریها و کاسبها حرفم شده. میان چرتوپرت میگن که لشگر فاطمیون پول میگیره و میره سوریه... من هم تحمل نمیکنم و باهاشون درگیر میشم. خلاصه اینکه دل پر دردی داشت. منم چیزی بهش نگفتم الا یک جمله؛ گفتم ما خودمون هم حساب امام و آرمانها و انقلاب را از خانوادهاش و مسئولین جدا کردیم؛ شما هم جدا کنید. امام خمینی، اماممستضعفین عالم بود و هست و خواهد بود، میخواد این جمهوری اسلامی باشه، میخواد نباشه.»