مجله مهر - محسن اسلامزاده مستندساز برجسته کشور جزو معدود ایرانیهایی است که دو هفته را با اعضای طالبان افغانستان زندگی کرده است. اسلامزاده مدتها پیش از سیاستمداران با تغییر رویکردهای طالبان مواجه شده بود؛ تغییری که این روزها نتایج آن بهوضوح مشخص است؛ از مبارزه طالبان با گروههای تکفیری و تروریستی مثل داعش گرفته تا رواداری با اقوام گوناگون افغانی در مناطق تحت حکومتشان. در این گفتوگو تلاش کردیم با مرور مراحل ساخت «تنها میان طالبان» تصویری دقیقتر از روش و منش امارت اسلامی افغانستان به دست بیاوریم. مخصوصاً که این روزها اخباری از مذاکرات میان دولت جمهوری اسلامی و طالبان منتشر شده و روایت کسی که در میان این گروه رفته جالب توجه است.
آقای اسلامزاده؛ ایده ساخت مستند «تنها میان طالبان» چهطور شکل گرفت؟
ایده این مستند از وقتی به ذهن من رسید که سال۱۳۹۰ برای ساخت یک مستند به افغانستان رفته بودم. مستند درباره شهدای دیپلمات ما در کنسولگری مزارشریف بود.
در این سفر با آقای محمدحسین جعفریان؛ مستندساز معروف که با «ملا عمر» دیدار داشته همراه بودیم که سالها سابقه حضور در افغانستان را دارند. ما یک ذهنیت دیگری در مورد طالبان داشتیم که در این سفر این ذهنیت شکست.
ما، آقای شاهسوند، تنها بازمانده و دیپلماتی را که زنده مانده بود نیز به آن سفر و محل حادثه برده بودیم. آقای شاهسوند و آقای جعفریان حرفهای متفاوتی در مورد طالبان میزدند. از آنجا به ذهن من رسید که یک کار در مورد طالبان یا القاعده انجام بدهیم.
آقای جعفریان میگفت که بعضی کانالها هستند که پولهای کلان میگیرند تا افراد را به طالبان و القاعده برسانند. مسأله دیگر آنکه ما فکر میکردیم طالبان در قبل از آن سفر با حمله آمریکا در سال۲۰۰۱ از بین رفته، اما متوجه شدیم که این تصور غلط است. در همان شهر مزارشریف که در شمال افغانستان قرار دارد، سایه سنگین طالبان بهشدت روی شهر احساس میشد، بهطوری که فکر میکردند طالبان تا چند وقت دیگر این شهر را نیز میگیرد؛ حتی در کابل نیز نمایندگان مجلس و سنا در مورد طالبان خیلی بااحتیاط صحبت میکنند. درواقع برخلاف سانسور رسانهها در مورد از بین رفتن طالبان؛ اما آنها بر یک سری مناطق تسلط داشتند که در آنجا استاندار، قاضی، فرماندار و... وجود داشت و بهطور رسمی حکومت میکنند.
ساختار اولیه مستند قبل از حضور در میان طالبان طراحی شده بود یا بعد از حضور در آنجا شکل گرفت؟
من نمیدانستم که قرار است چه اتفاقی بیفتد و حتی دلم میخواست که دو ماه در آنجا باشم، اما یک چیز را میدانستم؛ وسعت جغرافیایی زیادی وجود دارد و اگر تمهیدی برای آن نداشته باشم، فیلم خیلی گزارشی میشود. برای این مشکل یک پلنB برای خودم طراحی کردم که حداقل فاکتورهای این طرح را با دوربین بگیرم.
در واقع این پلنB حضور خودم در فیلم بود؛ اما با مشورتهایی که انجام شد، قرار شد که من هم باشم و هم نباشم؛ یعنی هم روایت کار را انجام بدهم و هم بیطرف باشم و درواقع این فیلم یک جور پرسهزدن من در میان طالبان باشد.
یعنی میخواستید یک روایت شخصی از این موضوع داشته باشید؟
من به اندازه کافی دلایل دراماتیک داشتم که این موضوع یک مسأله شخصی باشد. شما توجه کنید که من اهل مشهد هستم و ۱۹سالگی من مصادف شده با کشتن دیپلماتها. من لشکرکشیهای ایران و راهپیماییها در کنار مرز را دیدم و بعد در مورد همان دیپلماتها فیلم ساختم که در همان جا در مورد طالبان به تناقض رسیدم؛ یک سفر رفتم اما نتوانستم به طالبان برسم. اینها دلایلی بود که به لحاظ دراماتیک، یک شخصیت که خود من هستم، به سمت شناخت طالبان برود.
این کار یک تجربه شخصی است، من سعی کردم در این مستند از تحلیل دور باشم. حالا در رابطه با روایت صادقانه و غیرصادقانه نمیتوانم اظهارنظری کنم، چون نمیدانم چقدر خودم صادق بودم، اما میدانم که یک تجربه شخصی است که به مخاطب منتقل میکنم؛ چیزهایی که مخاطب بتواند با آنها زندگی کند و همین را هم در پساتولید لحاظ کردیم. یعنی ریتم تدوین مستند تند نیست و اولیه است تا بتواند به بیواسطه بودن این مستند کمک کند.
چگونه توانستید وارد حوزه طالبان شوید؟
ما در آن سفر بهدنبال یک کانال برای برقراری ارتباط گشتیم که البته ممکن نشد تا یکسالونیم بعد که یک نفر به من گفت که من کانالهایی در رابطه با طالبان در افغانستان دارم؛
با هماهنگی آقای غفوری، تهیهکننده کار به افغانستان رفتیم؛ اما باز شرایط برای رفتن به داخل طالبان فراهم نشد.
البته در آن سفر یک مستند ساختم به نام «سفر به دیار پشتونها»؛ چون بستر اصلی طالبان نیز در مناطق پشتوننشین در جنوب و شرق افغانستان بوده و در ۲۵۰سال اخیر به غیر از دو مقطع کوتاه تاریخی، همواره حکومت در اختیار پشتونها قرار داشته است.
چه حکومت در اختیار لیبرالها بوده، یا دست سیاستمداران چپی و طرفدار کمونیست، اما مشی سیاسی مهم نبوده و باید دولتمردان پشتون باشند که در واقع این یک قانون نانوشته در افغانستان محسوب میشود. این فیلم نیز برای شناخت خودم از عقبه طالبان مفید بود. بعد از آن سفر لیبی را انجام دادم که مستند «اسرار زندان ابوسلیم» ساخته شد و به جشنواره الجزیره راه پیدا کرد و بعد مستند «اهل سنت ایران» را ساختم که نیممیلیون بازدید با زیرنویس زبانهای انگلیسی و عربی در یوتیوب داشته است. اینها همه برای من یک رزومهای شد که میتوانستم به آن رابطهایم با طالبان
ارائهکنم تا خیال طالبان تا حدودی از حضور من در میان خودشان راحتتر باشد. ضمن اینکه ایرانی بودن من یک امتیاز مثبت محسوب میشد، چون طالبان، آمریکاییها را مهمترین دشمن خودش میداند. در گذشته خبرنگاران غربی به میان طالبان پاکستان رفته و چند هفته بعد کسانی که مصاحبه کرده بودند، کشته شدند. به همین علت آنها از بابت کسی که در طول سفر اطلاعات کسب میکند و ممکن است در اختیار آمریکاییها قرار دهد، نگرانی داشتند.
اوایل دی ماه۹۲ اعلام کردند که موافق حضور من هستند؛ اما تاریخ سفر را اعلام نکردند. نزدیک ۶ماه منتظر اعلام تاریخ سفر بودم و درنهایت اواسط خرداد موفق شدم اجازه حضور بین این گروه را پیدا کنم و ۱۵روز در میان طالبان زندگی کنم؛ البته قرار بود دوستان دیگری نیز در این سفر همراه باشند که بهعلت طولانی شدن اعلام تاریخ از طرف طالبان و همچنین شرایط سفر، تنها به افغانستان رفتم.
چطور خودتان را برای گفتوگو با اعضا و سران طالبان آماده کردید؟
از سفر اول به افغانستان تا این آخری که به میان طالبان رفتم، ۴۰ماه طول کشید؛ در این مدت ذرهذره درگیری ذهنی خودم را با مسأله افغانستان بیشتر میکردم و تحقیقات زیادی نیز در پنجماه آخر انجام دادم و کتب زیادی را در این رابطه مطالعه کردم. ابتدا در رابطه با مکتب «حنفی دیوبند» که مذهب طالبان است، مطالعه کردم. کتابهای دیگری را نیز به نامهای «عرب افغانها»، «طالبان» نوشته احمد رشید، نویسنده پاکستانی، «مکتب دیوبند و جنبش جماعت تبلیغ»، «نامههای کابل» نوشته شرارد کوپر، سفیر انگلیس بین سالهای۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷، «غوغایی بربام جهان» دستنوشته مصطفی حامد، یکی از مشاوران ارشد بنلادن و کتاب بسیار قدیمی «افغانان» که در رابطه با مسأله قومیت افغانستان است، مطالعه کردم. همچنین محمدحسین جعفریان نیز خاطراتش از افغانستان را که هنوز چاپ نشده بود، برای مطالعه به من داد که در تحقیقات از آن استفاده کردم.
با وحشت و ترستان برای برخورد با طالبان چه کار کردید؟ اصلاً میترسیدید یا نه؟
درباره چیزی که انسان شناخت ندارد، داشتن ترس طبیعی است. استرس رسیدن به طالبان زیاد بود. خطر دستگیری در میان راه با این همه دوربین و حتی خطر دستگیری و کشتهشدن توسط آمریکاییها نیز وجود داشت. یک شبح از طالبان در ذهنم وجود داشت و هیچ تصویر عینی از آنها نداشتم. حتی آن کسی که رابط من با طالبان به نام «کلیما...» در سفر بود، جوری با من بازی میکرد که نمیفهمیدم عضو طالبان است یا نه. تمام این موارد آدم را در یک فضای بیم و امید نگه میداشت.
آنچه دیدید چقدر با آنچه فکر میکردید تفاوت داشت؟
شما هر چقدر هم بخوانی باز نمیتوانی اعتماد کنی. البته نگاه «شرارد کوپر» انگلیسی، «احمد رشید» نویسنده پاکستانی و «مصطفی حامد» مشاور بنلادن را خیلی به دیدگاه خودم نزدیک میدیدم. احساس میکنم دستهایی در غرب هست که تحلیلهای درست در رابطه با طالبان را سانسور و حذف میکند. مثل همین کوپر که از سفیر به مشاور کاهش جایگاه یافت. حتی در کتاب «نامههای کابل» اظهارات «کاندولیزا رایس» و «ریچارد هاربروک» با خیلی از تحلیلهایی که در رسانهها ارائه میشود، تفاوت دارد و اعترافهای مهمی داشتند.
عضو شورای رهبری طالبان افغانستان در گفتوگویی که با شما در مستند انجام میدهد، میگوید که ما قصد داریم برخی روندهای غلط گذشته را اصلاح کنیم. یا اعلام میکند معتقدیم که یک قوم نمیتواند بر افغانستان حکومت کند. حالا که چند سال از زمان ساخت مستند و آن مصاحبه گذشته، این حرفها را چقدر واقعی میدانید؟
تا جایی که دیدم ما با یک «نو طالبان» طرف هستیم. نوطالبان از نظر من دو ویژگی مهم دارد؛ ویژگی اول رو آوردن به یک دیپلماسی جدی و مذاکره واقعی است. آنها دیگر مثل گذشته نیستند که همه تخممرغهایشان را در سبد یک کشور خاص بگذارند. تلاش میکند با همه ارتباط بگیرد. از شرق آسیا گرفته تا روسها و جاهایی دیگر تلاش میکند که با همه مذاکره کند. ویژگی دوم مرزبندی با گروههای تروریستی بینالمللی است. اگر قبلاً گروهی مانند القاعده حضور گسترده در افغانستان داشته، الآن حواس طالبان به چنین گروههایی هست و اجازه فعالیت به آنها نمیدهد. گروههایی مثل داعش که سنگینترین جنگها را در ماههای اخیر در شمال افغانستان با آنها داشتهاند. الآن داعش تنها در مناطق شرقی افغانستان حضور دارد. آن هم به صورت محدود که البته طالبان با آنها هم درگیر است. طالبان واقعاً به این نتیجه رسیده که باید بقیه اقوام را درگیر حکومت بکند؛ اما یک سری از اقوام از جمله هزارهها هنوز نسبت به طالبان مشکوک هستند.