به گزارش خبرگزاری مهر، سردار کاظم مجتبایی جانشین پلیس بین الملل ناجا در یادداشتی درباره مراحل تحولات راهبردی آورده است: «تحول در مقیاس مدیریت راهبردی، بایستی بدنبال افزایش کارآیی و اثربخشی و کاهش هزینه ها و دستیابی به موقعیت های مطمئن برای برنامه ریزی و تصمیم سازی، ایجاد شود.
تحولات استراتژیک زیربنای دگرگونی های تخصصی هستند که می توانند در یک دوره طولانی به راهبردهایی قابل اتکا برای تغییرات محدودتر عمل نماید.
تحولات چه از جنس راهبرد و چه از جنس کاربرد به معنای جمع کردن اقدامات قبلی و آغازی تازه نیست بلکه ذوب شدن اندیشه های سنتی و قبلی و تبدیل آنها به اندیشه های جدید برای استقرار نظامی نوین و هم راستا با نظامات کنونی خواهد بود؛ به همین دلیل در فرهنگ کلمات نیز تحول، مترادف گزاره هایی همچون تصریف و تطور و گردش و از جایی به جایی شدن آورده شده است. از طرفی اهل فن به خوبی می دانند که تحول و تغییر نیز با همدیگر تفاوت دارند. چرا که تغییر یک هدف بیرونی است در حالی که تحول تولدی دوباره و یک فرآیند درونی را دنبال کرده و منشایی محوری و ریشه ای دارد.
پلیس ایران با سپری کردن دورانی نسبتا طولانی در حکومت های قبل از انقلاب مانند قاجار و پهلوی، دچار تغییرات زیادی شده است، ولی تحولی از جنس راهبردی در آن دیده نمی شود.
همچنین تدوین طرح تشکیل قشون متحد الشکل نیروهای نظامی و انتظامی ایران در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی دقیقا ۵۸ سال قبل از انقلاب که بدست ژنزال ویلیام دیکسیون فرانسوی نگاشته شده و در آن به ساختار کلی و شرایطی مانند استخدام و حقوق و لباس و همچنین جنگ افزار آن هم برای شهر هایی خاص مانند رشت و قزوین و شیراز آورده شده است. «منبع- صفحه ۲۵ جلد دوم کتاب یکصد سال فراز و فرود نیروهای انتظامی نوشته خسرو معتضد»
همین طور تدوین نظام نامه کل تطمیه مملکتی که در عصر رضا خان در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی بدست سرتیپ محمد آقا درگاهی که از افسران ژاندارمری دولت ایران بود و صرفا به تشکیلات تطمیه مملکتی اشاره می کرد و ساختار ادارات را به نام های اداره مرکزی، اداره تفتیش، اداره محبس، اداره یونیفورمه، اداره تامینات مخفی و جنایت و جرائم، اداره کابینه و مکاتبات، دایره سیاسی مخفی، دایره سجلات، دایره صحیه آورده است. «منبع- صفحه ۲۱۸ جلد دوم کتاب یکصد سال فراز و فرود های نیروی انتظامی، نوشته خسرو معتضد»
منظور از راهبرد یا استراتژی یک برنامه کلی برای همه افراد و گروه ها است که سازمان را تا رسیدن به اهداف اصلی کمک می کند. در واقع نقشه راهی است که سیاست ها و تاکتیک ها در آن دخالت دارند و یک استراتژی جامع و یکپارچه نمی تواند از سیاست ها که عملکردی متمرکز و یا تاکتیک ها که جزئیات و حتی روش ها و برنامه ها که قسمت های موثر بر تحقق راهبرد هستند غافل بماند.
معمولا سیاست ها فرمولی برای پیاده شدن استراتژی بحساب می آیند. سیاست ها تحت تاثیر قوانین ایجاد می شوند و استراتژی اهداف را به نتیجه می رسانند.
سیاست ها با تغییر مدیریت و دولت ها ممکن است تغییر یابد ولی قوانین خواه و ناخواه بایستی دنبال گردند، به طور کلی برای رسیدن به اهداف بلند مدت یا راهبرد نیازمند سیاست بوده و سیاست ها نیاز به برنامه ریزی دارد. اگرچه خود راهبردها نیز ممکن است به جهت تغییر پدیده های تعیین کننده، پاسخگوی زمان ها نباشند و بر اساس SWOT یعنی قوتها و ضعف ها، و همچنین فرصت ها و تهدیدات نیاز به بازنگری و تحول داشته باشد.
با افزایش عمر سازمان ها و سالخوردگی آنها به تدریج راهبردهای قبلی کهنه شده و از روزآمدی عقب می ماند، به همین دلیل فرهنگ سازمانی با راهبردهای موجود ناسازگار شده و سایه تردید و تامل یا بدتر از آن انحراف و انحطاط حاکم می گردد.
جهانی شدن و نوآوری های پیوسته در تکنولوژی باعث تکامل دائمی در محیط می شود، تحول راهبردی فوداسیون تبدیل و تصریف هرسازمانی است و در صورتی که به خوبی ساخته و ساماندهی شود، خواهد توانست سیستم های فرعی تحول یعنی تاکتیک ها را به همدیگر متصل ساخته و برآیندی سودمند را معرفی نماید. ت
حول چه در بعد اساسی و ساختاری، چه در مقیاس ابزاری و غیر استراتژیک ممکن است مقاومت هایی را در مقابل خود مشاهده نماید. این مقاومت ها را می توان به مقاومت کارکنان به جهت تکامل نایافتگی فرهنگ سازمانی و عدم آگاهی به تحولات پیرامونی و نداشتن چشم انداز مناسب و همچنین مقاومت سیستم های بالادست به جهت عدم اطمینان از توانمندی مدیران پایین است و ناتوانی در تامین هزینه های مورد نیاز نسبت دارد.
تحولات اساسی با توجه به زمان و مکان آنها می توانند یکباره و یا تدریجی انتخاب شوند، به عنوان مثال در تحولاتی که پای انسان ها و فرهنگ آنها در میان است نمی توان یکباره وارد شد، زیرا ممکن است با مقاومت های شدید و شکننده ای روبرو گردیده و سطح اعتراضات به نابودی و انقراض اصل تحول یا تولیدکنندگان تحول منجر شود.
ولی می توان در تحولات ساختاری و ابزاری می توان با مشارکت فکری دیگران و سنجش شرایط با آهنگی سریعتر و روانتری حرکت نموده و بافت های سنتی و کهنه را به ساختار های کارآمد تبدیل نمود.
در عمر فرماندهی و ریاست سازمان های انتظامی بعد از انقلاب مانند ژاندارمری، شهربانی و کمیته های انقلاب که بر اساس ساختارهای قبلی اداره شدند و یا تجربه ساختارمندی نداشتند، آثاری از راهبرد به معنای کنونی دیده نمی شود. لیکن پس از ترکیب و یکپارچه شدن آنها می توان رد پای تصمیمات و اقدامات بصورت خیلی محدود و در قالب برنامه های میان مدت و افق های تاریخی کوتاه مشاهده کرد.
در واقع عملیات راهبرد نویسی بسیار دیر هنگام و حدود پنج سال قبل یعنی زمانی که مرکز راهبردی با پیگیری فرمانده وقت ناجا و مسئولیت ستاد کل نیروهای مسلح و تصویب فرمانده معظم کل آغاز شد و از آن زمان تاکنون در این مرکز فعالیت های خوبی راجع به مطالعات راهبردی و اندیشه سازی انتظامی انجام گرفته است که ضرورت دارد با سرعت و قدرت بیشتری به پیش برود.