به گزارش خبرنگار مهر، هشتمین نشست از سلسله نشستهای بررسی آسیبهای اجتماعی در ایران با عنوان «سلبریتیسم ۲» با حضور سیدمجید امامی، معاون پژوهشی دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) و احسان شاه قاسمی، عضو هیات علمی دانشکده ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران عصر یکشنبه، ۷ بهمن ماه در خانه مهر رضا(ع) برگزار شد.
بین قهرمان، ستاره، فرد مشهور و فرد انگشتنما
سیدمجید امامی در این نشست گفت: در ادبیاتی که به واسطه فرهنگ شهرت و مطالعات فرهنگ و ارتباطات مبتنی بر شهرت صورت گرفته است معمولا بین بعضی مفاهیم تفکیک میکنند که من فقط به آنها اشاره میکنم. بین قهرمان، ستاره، فرد مشهور و فرد انگشتنما تفاوت وجود دارد. این یکی از تقسیمبندیهاست. تحولات ارتباطی در اواخر قرن بیستم باعث شد دیگر ما فرآیندهای محدودکننده برای شهرت در ذهن نداشته باشیم؛ فرآیندهای غیر رسمی و فرآیندهای کاملا خودانگیختهای برای شهرت وجود دارد و این است که موجد مفهوم سلبریتی شده است. یعنی شما میتوانید در خانه خودتان به خاطر استفاده از برخی خلاقیتها یا بعضی فرصتها و یا حتی برخی اتفاقات دونپایه در فضای مجازی تعاملی به یک شهرت بالا، به معنای هواداران یک سویه و تودهای برسید. این نکته خیلی مهم است. در اینجا مفهوم شخصیت و سلبریتی از هم تفکیک میشود. شخصیت کسی است که به خاطر نقشی که جامعه به او داده است دارای وجاهت اجتماعی شده است ولی سلبریتی این ویژگی را ندارد و قوامدهنده معنایی او پیروی است. انسانهای آزاد و آگاه تمام آگاهیهای خود را در سبد یک پیروی محض قرار میدهند.
وی افزود: بدنه بحث من یک موضوع است. یک این بحث بسیار مهم است، هم برای پژوهشگران و هم برای سیاستگذاران و کارشناسان. بحث این است که سرمایهداری چگونه حوزه عمومی را حفظ میکند؟ در واقع یکی از مهمترین و اصلیترین آورده فلسفه اجتماعی و سیاسی مدرن برای جوامع اصیل، حوزه عمومی بوده است. حوزه عمومی مدرن موجد کنشگری آزاد و مشارکت خلاق بازیگران اجتماعی است و بدون حضور و کنشگری آنها نمیتوانیم از جامعه سخن بگوییم. این پرسش که حوزه عمومی در نسبت با سرمایهداری چه تأثیراتی را متحمل شده است پرسش هابرماس هم هست. من نمیخواهم وارد این پرسش شوم. من میگویم خود حوزه عمومی که با کنشگری فعال میتواند وجود داشته باشد نسبت جدی با فرهنگ شهرت دارد. به عبارت دیگر کنش سلبریتیها یک بحث است و احساس مشارکت و کنشگری پیروان از یک امر موهوم یک بحث دیگر است. جامعه در فضای فرهنگ شهرت متشکل میشود از تودههای متعددی که تمام معنای کنش و تمام معنای فعالیت اجتماعی آنها در یک پیروی خلاصه میشود، نه در یک کنش اجتماعی مستقل خودآگاه. این وضعیت خطرناک است و جوامعی که حد زیادی از این پدیده در آنها مشاهده شود مصداق جدی خطر یا هدم حوزه عمومی هستند.
انساندوستی در جلوی دوربین
در ادامه نشست، احسان شاه قاسمی به ایراد دیدگاههای خود پیرامون ریشهشناسی رفتارهای انساندوستانه سلبریتیها پرداخت و تصریح کرد: در واقعه زلزله کرمانشاه، با وجود اینکه تمام مردم ایران به یاری مناطق زلزلهزده پرداختند، تنها افرادی که بد عمل کردند سلبریتیها بودند. بالای نود درصد سلبریتیها در این مناطق حاضر شدند و عکس گرفتند و برگشتند. جالب است که سلبریتیها خودشان باورشان شده است اقداماتشان انساندوستانه است. با این وجود به نظر من فعالیتهای خیرخواهانه سلبریتیها عموما برای جلب توجه است. ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن توجه مهم است. اگر شما یک صفحه اینستاگرام با یک میلیون فالوور داشته باشید چه بسا بتوانید صد میلیون درآمد برای خود کسب کنید. شما در جهانی زندگی میکنید که در آن بی عدالتی وجود دارد و روز به روز این وضعیت بدتر میشود. سلبریتیها طوری عمل میکنند که این نابرابری دیده نشود. مثلا آن فرد آفریقایی که بسیار فقیر است به این فکر میکند روزی یک بازیگر معروف و مهربان به شهر او بیاید و در آنجا مدرسه بسازد. روزی نوبت یک بچه سیاهپوست میشود که فرزندخوانده یک سلبریتی بشود. سلبریتیها هرگز بدون دوربین فعالیت انساندوستانه نمیکنند. سلبریتیها جایی دست به جیب میشوند که دوربین حاضر باشد و کار آنها مشخص شود.
وی ادامه داد: همه سلبریتیهایی که فعالیت انساندوستانه میکنند درآمدشان چندبرابر میشود. طرف میآید میگوید درآمد کنسرت خودم را صرف امور خیریه میکنم. در اثر این کار فروش آلبومهایش چندبرابر افزایش پیدا میکند. این یکی دیگر از جنبههای فریبکاری سلبریتیها است. یکی دیگر از فریبکاریهای سلبریتیها این است که شما این افراد را در تناقض میبینید. یعنی از طرفی دائما در تضاد مالی با دیگران هستند اما ادعا میکنند که کارهای خیر میکنند. بروز این پدیده ریشه در میل ما به فریفته شدن دارد. ما میخواهیم فریفته شویم. این کار به ما آرامش روانی میدهد. مثلا پدر و مادر میدانند فرزندشان درس نمیخواند اما او را به کلاس کنکور میفرستند چون این کار برای آنها آرامش ایجاد خواهد کرد. ما تمایل داریم انفعال خودمان را در دیگران قرار دهیم. مثلا من زندگی مرفحی دارم و مشاهده زندگی مردم فقیر مرا آزار میدهد. من انفعال خودم در برابر این سیستم ناعادلانه را در سلبریتیها قرار میدهم. یعنی میگویم من به سلبریتی کمک میکنم تا آن را برای فقرا هزینه کند. این کار مرا آرام میکند و دیگر احساس گناه نمیکنم.
اکنون تحت استثمار بازاریم
در ادامه نشست، امامی به توضیح درباره تأثیر منفی عملکرد سلبریتیها بر جامعه پرداخت و گفت: میتوان رویکردهای مختلفی نسبت به این مسئله داشت ولی من میخواهم بحث اقتصاد سیاسی که مطرح کردم را کامل کنم تا به موضوع آسیبهای اجتماعی برسیم. من در عرایض قبلم به یک رشته بحث اقتصاد سیاسی پرداختم و آن بحث حوزه عمومی بود. ما با یک حوزه عمومی تحت استثمار بازار و کالاییشده و بازاریشده مواجهیم. رشته دیگر، بحث صنعت فراغت و حاکمیت فراغت و صنعت فراغت بر فعالیتهای هنری، رسانهای و حتی مذهبی است. در این فضا شما نمیتوانید کنشگر رسانه، هنر و حتی مذهب باشید و طبعا سلبریتی نباشید؛ چون مواجهه مخاطبان در حوزه فراغتیشده زندگی یک مواجهه غیر مسئولانه است، یک مواجهه التذاذجویانه است که چون هدفش تخدیر و لذت یک طرفه است برایش مهم است برود در فضای وهم، خیال و آرزو سیر کند. یک وقت شما میگویید فراغت زیاد شده است و مردم به جلسات گروهی، مهمانیهای بزرگ و ورزش همگانی روی آوردهاند. با این وجود همه اذعان دارند به میزانی که فرهنگ و صنعت فراغت در دنیا افزایش پیدا کرده این فعالیتهای فراغت مآبانه بیشتر نشده است؛ بلکه فراغت فردگرایانه و غیر مسئولانه افزایش پیدا کرده است. در این بافتار افراد بیشتر در فضای وهم غوطهور خواهند شد. فراغتجویی غیر مسئولانه فردگرایانه بستر و مزرعه جدی تحقق سلبریتیسیم شده است. سلبریتی یک وضعیت کششی بین پیرو و سلبریتی ایجاد میکند و مرا همواره به عنوان عرضی بر اصالت او تعریف میکند.
وی ادامه داد: سلبریتیها غیر از تبلیغ، کارکرد ارشادی و کارکرد بسیجگری، مهمترین کاری که انجام میدهند این است که من را در یک فضای ناخودآگاه فرو میبرند و من به واسطه این فرورفتگی تمام معنای زندگیم را ترسیم میکنم. اوج سلبریتیگری زمانی است که به پیروان خود معنای زندگی را القا کند. معنای زندگی پیرو، پیروی از الگو است. سلبریتیها تلاش میکنند مصرف را به الهیات انسان نومدرن تبدیل کنند. منظورم از مصرف تنها مصرف کالا نیست بلکه مصرف سلبریتی است. من سلبریتی مصرف میکنم. تراز کلمه مصرف در ادبیات انتقادی قرن بیستم خیلی بالاست. کلمهای است که در کنار مفهوم ایمان و ایدئولوژی قرار میگیرد. الهیات انسان مدرن مصرف است اما چه مصرفی؟ کاری که سلبریتی میکند این است که به واسطه مصرف این ستارهگری و مصرف این پیروی به من در ساختار نظام سرمایهداری احساس کنشگری احساس وجود میدهد. مصرف فرهنگی یعنی خود را تابعی از پذیرش شهرت سلبریتی قرار دادن و اینکه به واسطه پیروی از یک فرد مشهور هویتیابی بکنی. به نظر من نقطه مرگ جامعه و انقلابمان روزی است که به چنین شهروندان منقادی که متدین به الهیات مصرف شدهاند بدل شویم. قرار بود جامعه ما سودای عدالت داشته باشد نه اینکه جامعه تخدیرشدهای باشد که در فروشگاهها جولان بدهد.
کنشهای بدنمند ویژگی سلبریتیهاست
در ادامه نشست، احسان شاه قاسمی به انتقاد از روش کسب درآمد سلبریتیها پرداخت و یادآور شد: یکی از موضوعاتی که در خصوص سلبریتیها باید در نظر داشته باشیم تیم بسیار قدرتمند نامورسازی است که پشت سر آنهاست. سلبریتیها هزینه بسیار بالایی دارند که عمدتا صرف دو کار میشود که یکی از آنها استخدام تیمهای بسیار قوی نامورساز است. سلبریتیها به لحاظ سواد بسیار ضعیف هستند. ما یک اصلی در اصول اجتماعی داریم و میگوییم استثنا قاعده را نقض نمیکند. ممکن است یک سلبریتی باشد که در ایام تحصیل خود دانشجوی درخشانی بوده باشد اما این موضوع بسیار کم است. به همین خاطر بعضی از همکاران ما علمفروشی میکنند و به عنوان تیم نامورساز به کارگیری میشوند و در ازای آن دستمزد بالا دریافت میکنند. مسئله دیگر مدیریت بدن است. در هیچ جای جهان ما نمیبینیم مردم اینقدر نسبت به صورت خود حساس باشند. هیچ جای دنیا آقایان کرم آرایشی استفاده نمیکنند. پیری چیست؟ فرآیندی که از بدو تولد آغاز میشود اما در سن ۵۰ سالگی تشدید میشود. شما برای اینکه بتوانی زیبایی خود را حفظ کنی باید جراحی زیبایی کنی. اینها نیاز به پول دارد. سلبریتیها این پولها را از طریق مدیریت توجه و جلب توجه بیشتر از هر راه ممکن کسب میکنند.