به گزارش خبرنگار مهر، رمان وضعیت بیعاری نوشته حامد جلالی تازهترین رمان منتشر شده از سوی موسسه شهرستان ادب و مجموعه مدرسه رمان این موسسه است. محمدقائم خانی نویسنده و منتقد ادبی جوان معاصر به همین مناسبت بر این کتاب یادداشتی نوشته است که در ادامه میخوانیم:
رمان «وضعیت بیعاری» از چند جهت قابل اعتناست؛ اول اینکه زمان و مکان قصه به گونهای است که تمام رمان را زیر باران گلوله و فشنگ قرار داده است. دربارۀ جنگ ایران و عراق کم رمان نوشته نشده، ولی کمتر نویسندگانی موفق شدهاند به جای تمرکز بر تیر و تفنگ، انسان را زیر ذرهبین ببرند. در «وضعیت بیعاری» نبض زندگی بهرغم تهدید همیشگی گوله و تیر میزند. حتی بیش از آن، رگ حیات میجنبد و قلب به تپش میآید. فرم روایی کار و تقسیم زاویۀ دید این امکان را داده تا نویسنده، جریان تپندۀ زندگی را بین شخصیتهای مختلف تقسیم کند و یک «شهر زنده» را به نمایش بگذارد. نویسنده در معرکۀ تاخت و تاز مرگ، زندگی را پیش چشمان خواننده برجسته کرده است، آن هم نه یک زندگی تنها و دور را، بلکه زندگی جماعتی را که آنبهآن در خطر خداحافظی با زندگی هستند. این کنار هم نهادن درست مرگ و زندگی، حقیقت آن دو را به مخاطب نشان داده است؛ درهمتنیده و شانهبهشانه.
مسألۀ مهم بعدی توجه به انسانهای غیرمسلمان در خوزستان است. هرچند از حضور اقلیتهای دینی در جنگ زیاد حرف زده شده، کمتر نویسندهای تنۀ اصلی داستان جنگش را میان آنها برده است؛ بهخصوص که دوربین نویسنده بر بومیان مندایی منطقه رفته و با بزرگ کردن رندگی آنان زیر سایۀ جنگ، به زندگی انسانها بُعد بخشیده است. ما کمتر به این نکته توجه کردهایم که دو تلقی به ظاهر متضاد در نگاه ما به جنگ هشت ساله وجود دارد که به صورت اولی باید مایۀ تناقض و نزاع گردد؛ اما نهتنها اینطور نشده، بلکه نزد ما به یک حقیقت واحد ارجاع داده شدهاند. ما از یک طرف جنگمان با عراق را جنگ تمامعیار اسلام و کفر میدانیم (و عجبا که دشمنان ما هم مسلمان بودند) و در عمل هم ثابت کردیم که جز اسلام (آن هم به قرائت شیعی) هیچ گفتمان و ایمان دیگری توان انجام چنان عملیاتهای شگفتانگیزی را نداشت، و از طرف دیگر جنگمان را ملی میدانیم که یکی از مهمترین نتایج یا نشانههایش، حضور ادیان مختلف و فرق دیگر اسلامی در جنگ است. بهظاهر این دو تلقی باید با هم سر جنگ داشته باشند، ولی نزد ما چنین نیست و حتی لازم و ملزوم یکدیگر هم شناخته میشوند. چه ما کشتههای اقلیتهای دین را هم شهید میدانیم و نه صرفاً قهرمان ملی. دلیل اصلی آن تعریف خاص ما از دین است که در عین حداکثری بودن، باطنیگراست و در بند ظواهر نمیماند. در زیر پوست «وضعیت بیعاری» این مسأله مورد توجه قرار گرفته و البته گاهبهگاه صریح و آشکار هم دربارۀ آن سخن به میان آمده.
نکتۀ دیگر بعدی پژوهش در این اثر است. هرچند که روایت رمان بسیار نرم و خواندنی است، اما غنای پژوهشی در کار کاملاً مشخص است؛ بهویژه برای افرادی که به صورت تخصصی به مسأله ادیان یا اقوام علاقه دارند، «وضعیت بیعاری» میتواند تصویری شفاف از آیین مندایی به نمایش بگذارد و سررشتۀ تحقیقات و پژوهشهایی را باز کند. اما با این همه، داستان بههیچوجه تحتالشعاع اطلاعات زیاد نویسنده قرار نگرفته و روان و بیدستانداز پیش میرود. به عبارت سادهتر، «وضعیت بیعاری» یک داستان جذاب و خواندنی است که به صورتی ویژه به هموطنان مندایی ما پرداخته و نباید به چشم پژوهشی در باب آیین مندایی نگریسته شود. در عین حال آنان با قدرت در کتاب حضور دارند و صفحات آن را با رنگهای تازۀ خود تنوع بخشیدهاند.
و نکتۀ آخر اینکه رمان با وجود غنای درونی خویش، جذابیت روایی خود را از دست نداده است. با اینکه کار در یک بعد محدود نمانده و جنبههای متنوع ادبی، فکری، دینی و ملی را در کنار هم قرار داده، اما از تعلیق و کشمکشهای جهان داستان غافل نبوده و با قدرت ماجراها را پیش میبرد. اثر تکهپارههایی از رشتههای مختلف علمی و فکری را به هم نچسبانده، بلکه کلی واحد را ارائه کرده است که ابعاد مختلف انسان را گامبهگام در مسیر روایت پیش میبرد. نه نویسنده در صفحات مختلف داستان اظهار فضل کرده و نه مهمتر از آن، اثر در عمق بخشیدن به مسائل فرم واحد روایی و زبانی خویش را از دست داده است. اتفاقاً مهارت نویسنده باعث شده که هر یک از ابعاد مختلف مسأله بتوانند از جهتی به تعلیق داستانی کمک کرده و کشمکشها را در موقعیتهای مختلف با قوتهای گوناگون پیش ببرند. از این رو «وضعیت بیعاری» را میتوان بدون دغدغه و راحت به بسیاری از افراد پیشنهاد کرد و مطمئن بود که لحظات شیرینی را با خواندن آن تجربه خواهند کرد. البته امید بسیار هست که پس از خواندن کار، به فکر فرو رود و به زندگی از منظرهای مختلف نگاهی بیندازد.