خبرگزاری مهر، گروه استانها - محمد حسین عابدی: بار دیگر محفل روایتگری شهدای شاهرود و این بار قرعه فال به نام والفجر عاشقی، والفجر ۸ که نامش با فخر و حماسه و غرور آمیختهشده است والفجری که ۱۲۰ شهید سهم شاهرود و گردانهایی مانند کربلا شد والفجری که نامش با عاشقی عجین است و کلیدواژههایش آب، جزر و مد، غواصی، اروند، مهندسی، پل پیروزی، فاو و ام القصر، بوارین، گردان کربلا و امام حسین(ع)، حسن عرب عامری و... هستند.
این بار اما میزبان مسجد ابوالفضل(ع) باغزندان شاهرود جایی که محفل شهدا به مناسبت گرامیداشت چهار شهید شامل محمدعلی عامریون، محمدباقر ذاکری، محمود محبوبی و حسن عرب عامری برگزار میشود و مانند همه محافل دیگر محفل روایتگران دفاع مقدس و بر و بچههای حاج عباس اکبریان میدانداری آن را بر عهدهدارند.
شهیدی که خواست بماند
حاج عباس شاهرودیها این بار هم چون نگینی سپید در میانه حلقه انگشتری روایتگری میدرخشد و جولان میدهد گاهی اینسو برای خوشآمدگویی به خانواده محترم شهدا است و گاهی آنسو کنداکتور مراسم را چک میکند، ۳۰ سال گذشته و هنوز همان وظایف را دارد که در زمان جنگ داشت هنوز هم دلواپس سیستم صوتی و درگیر میکروفون است.
مانند آن سالهایی که با میکروفونش مقابل صفی از رزمندگان میایستاد میپرسید از کجا اعزام شدی برادر؟ هدفت از اعزام چیست؟ پیامت برای مردم و امت اسلامی ایران چیست؟ و چه جالب بود پاسخها که همهشان از ریز تا درشت از نوجوان تا پیرمرد موی سپید که میگفتند به نام خدا من فلانی هستم چندساله اعزامی از شاهرود برای پیروزی اسلام بر کفار به میدان نبرد آمدهام؛ من کوچکتر از آن هستم که بخواهم به مردم پیامی بدهم فقط میخواهم بگویم امام را یاری کنید و باز نفر بعد و همین کلمات .
امروز اما شانزده، هفدهسالههای گردان کربلا برای خودشان مردی شدهاند و شقیقه سفید کردهاند و بزرگانش هم به کسوت موی سپیدی درآمدهاند، اما حاج عباس همانطور پرانرژی میدود به اینسو و آنسو تا تدارک محفل را این بار نه برای رزمندگان بلکه برای شهدا داشته باشد. موهایش سپید شده از درد پا و کمر گهگاهی مینالد اما همان حاج عباس اکبریان است برای مردم شاهرود .
آیاتی درباره جهاد
شب که چادر سیاهش را روی گنبد نیلیرنگ مسجد پهن میکند کمکم مردم نیز میآیند و مراسم با تلاوت و تفسیر آیاتی از جهاد آغاز میشود. صحبت را اکبریان آغاز میکند و میگوید: در این ایام منتهی به بهمن و اسفندماه ۹۷ سعی کردهایم برای همه شهدای والفجر مراسم یادبود را برگزار کنیم تا جایی که امروز با این چهار شهید دفاع مقدس، جمع شهدایی که برایشان مراسم جمعی و یا فردی برگزار کردهایم به ۱۲۰ نفر میرسد.
او از برگزاری یادواره ۱۲ شهید قلعهنو خرقان و شهدای والفجر۸ در مهدیآباد و ... نیز سخن میراند تا همه مطمئن باشند که والفجریها فراموش نشدهاند حتی با گذشته سیوچند سال ...
قرائت والعصر به یاد زمستان ۶۴
حاج عباس اما از والعصر خواندن رزمندگان روبهقبله پس از ورزش و نیایش صبحگاهی هم در جبههها میگوید و میخواهد مراسم همانطور که در سالهای فخر و افتخار برگزار میشد، برگزار شود اما نقل سخنان او خاطرهای که است که از شهید عرب عامری میگوید: در بوارین و عملیات والفجر ۸ شنیدیم که عراقیها شیمیایی میزنند و لذا قرار شد بچههای گردانها از ماسک استفاده کنند محمدحسن محاسن زیبایی داشت و آنها را بههیچوجه کوتاه نمیکرد وقتی شنید که باید ماسک بزنیم بسیار ناراحت شد چراکه باریش ماسک بهخوبی بهصورت نمینشیند و احتمال شیمایی شدن وجود دارد.
حاج عباس ادامه میدهد: این شهید بالاخره راضی شد تا ریشهایش را کوتاه کند اما یک جمله را در آن زمان گفت که به خاطر دارم این شهید گفت خدا کند کسی مرا با این صورت بدون ریش نبیند و رفت ... فردایش آن روزبه آرزویش رسید وعدهای پس از یک روز برای بردن پیکر شهدا با تویوتا به منطقه میآیند . قرار شد جنازههای گردان کربلا را جمع کنند و مابقی را بعداً بیاورند اما نوبت به شهید بزرگوار نمیرسد چراکه فراموش میشود و ازآنجاکه چند روزی پس از فوت هم هنوز انسان موهایش رشد میکند وقتی جنازه شهید برگشت صورتش دوباره باریش بود ... اللهاکبر به اینهمه خلوص شهدایمان.
ایوب حسین پور را فرامیخوانند تا از والفجر عاشقی بگوید سخنانش را با یادگاران بوارین آغاز میکند و میگوید: گردان کربلا با گرمساریهایی که عضو این گردان بودند ۱۲۰ شهید تقدیم دفاع مقدس کرد یک ۹۰ نفر در یک مرحله، یک ۱۶ نفر و یک ۱۴ نفر که نهایت کاروان شهدای والفجر ۸ را از استان سمنان و شهرستان شاهرود تا اروند چراغانی کردند.
وی میگوید: شهید عرب عامری متولد ۲۲ بهمنماه بود در ۲۲ بهمنماه نیز همزمان با سالروز ولادتش شهد نوشین شهادت نوشید و در این عملیات اهالی باغ زندان نقش ویژهای را داشتند بهگونهای که اولین شهید والفجر ۸ شاهرود از باغ زندان بود و آخرین آنها که محمدعلی عامریون بود بازهم از این منطقه اعزامشده بود لذا باغ زندانیها باید به خود افتخار کنند و به لقبی که این روزها در فضای مجازی به آنها دادهشده یعنی باغ رندان فخر داشته باشند چراکه رند در ادبیات فارسی ما به افرادی اطلاق میشود که راه عاشقی را آموختند.
وی از حضور امامجمعه شاهرود دو روز قبل از عملیات برای روحیه دادن به بچهها و برگزاری کلاسهای احکام و قرائت قرآن و ... نیز سخن میگوید و یاد آن روزها را با فرماندهان گروگانهای گردان کربلا شامل حسین رضوانی و محبوبی و محمد لطفی و حسین قنبریان زنده میکند.
والفجر و ابتکارات جوانان
حسین قنبریان از پیشکسوتهای روایتگری دیگرکسی که پشت تریبون قرار میگیرد تا سخنرانی ۲۰ دقیقهایاش به ۴۰ دقیقه ناگفتههای ناب از عملیات والفجر ۸ از لحاظ تاکتیکی ورزمی تبدیل شود او از شرایط منطقه واروند میگوید و بیان میکند: اروند با جریان خروشان و عرض بسیارش که در برخی موارد از ۵۰۰ تا هزار متر گستردگی داشت برای خودش یک نوع مانع محسوب میشد اما دانشجویان جوان ما با محاسبات دقیق میزان جزر و مد و بهترین ساعات آن را محاسبه کردند و شب عملیات بسیار به ما کمک کرد و این توان جوانان دیار ما است.
وی میگوید: دیگر ابتکار این عملیات استفاده از قایقهای نی رو بود یعنی قایقهایی که بازهم با ابتکار جوانان بسیجی و مهندسان ما با موتور فولکس بهگونهای طراحی شد که دیگر گیرکردن پرههای قایقهای موتوری در لجن و گیاهان مردابی اروند را نداشت و از دیگر تدابیر مامی توان به بالن ابابیل اشاره کرد که بالنی پلاستیکی بود که دشمن را منحرف میساخت و در رادار به دشمن این تصور را متبادر میکرد که گویا هلیکوپتر و یا جنگده ای در حال نزدیک شدن است از دیگر ابتکارات نیز پلیت های فلزی بود که در مقابل موشکهای فرانسوی میایستاد و نمیگذاشت که آنها به هدف بخورند که همین ابتکار سبب شد دیگر مشتریان این موشکها هم از خریدش از فرانسه منصرف شوند و این توان رزمندگان جوان ما را نشان میداد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس میگوید: از ویژگیهای مسئولان و فرماندهان دوران دفاع مقدس ما این بود که هرگز در ابتدای کار کلمه نه را بیان نمیکردند درباره والفجر هشت ما نقطهای را انتخاب کرده بودیم که به دلیل عوارض طبیعی اصلاً عراق فکرش را هم نمیکرد که ما بتوانیم بهصورت آبی و خاکی به خاکشان دسترسی پیداکرده و فاو را بگیریم لذا باید به دنبال لباس غواصی میگشتیم و این امر توسط محسن رضایی به محسن رفیقدوست وزیر سپاه بیان شد و نیاز دو تا سه هزار لباس غواصی برای عملیات احصاء شد.
وی میگوید: این موضوع باید بین دو نفر می ماند چرا که اگر کسی متوجه می شد قرار است ایران لباس قواصی تهیه کند قطعاً عراق متوجه می شد که عملیاتی آبی در میان است نکته قابل تامل اما این بود که رفیق دوست هرگز نگفت که تهیه دو هزار دست لباس غواصی و اشنوگل و ... ممکن نیست بلکه گفت تهیه میشود و همین امر هم شد و ما توانستیم از گردآنهای مختلف غواصی را ابتدا به بندرعباس و سپس به مجموعه ورزشی آزادی تهران ببریم و آموزش غواصی که یکسال و نیم مداوم به طول می انجامد را در عرض سه هفته با کار جهادی به اتمام برسانیم و غواصان ما برای اینکه بتوانند در عملیات بدرخشند معمولا شش ساعت در آب تمرین می کردند و چهار ساعتی را هم که در خشک استراحت می کردند به نماز شب و مناحات می پرداختند و باز شش ساعت در آب؛ لذا این عملیات به کسانی نیاز داشت که نه تنها از نظر جسمی بلکه از نظر روحی هم بتوانند مقاوم باشند.
دلاورمردیهای رزمندگان
از دلاورمردی های والفجر ۸ سخن بسیار گفته میشود اما مجال ها نیز اندک است از کرامات شهدای ما از آموزش های دشوار برای غواصان ما در والفجر ۸ از خاطرات شهدا از همسران و فرزندان و خانواده هایشان از شهدایی که پیکرهای پاکشان بعضاً تا دهه ۷۰ به خانه باز نگشته بود.
محفل شهدا اما همانطور که با ذکر نام شهدا آغاز میشود با ذکر نام شهدا نیز پایان می پذیرد یکبار دیگر محفل روایتگری دفاع مقدس به اتمام رسید اما چه کسی است که بداند ساعت در این محافل چگونه می گذرد؟ انگار میزبانان این جلسات خودشان کنارت هستند و به قول حاج عباس اکبریان همراهی ات می کنند او میگوید: شهید چهار مکان حضور دارد مکان شهادتش، مکان تدفینش، در خانه اش و در محفل یادواره اش ... پس این نشست ها شاید بهترین زمان باشد تا به آنها بگوییم به حق خون سرخ حسین(ع) شافعت مان را نیز بکنید.
شب کم کم نزدیک به شامگاه میشود باید این محفل را نیز در عین شیرینی ترک کرد شاید این بار محفلی دیگر و قسمتی دیگر ...