خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: مدیریت انتشارات بهنگار بهتازگی اقدام به افتتاح یک کتابفروشی در تهران کرده که مراسم آغازبهکار رسمی آن دیروز جمعه ۱۰ اسفند برگزار شد. با توجه به گرانی کاغذ و شرایط نامساعدی که برای بازار کتاب ترسیم و بهطور مرتب گوشزد میشود، افتتاح یک کتابفروشی خصوصی ریسک بزرگی به نظر میرسد. به همین دلیل با پریا آقایی مدیر انتشارات بهنگار و کتابفروشی جدید «روشنان» درباره چگونگی و چرایی تأسیس این مرکز فرهنگی گفتگو کردیم.
این کتابفروشی در بلوار اندرزگو و نقاط شمالی تهران واقع شده و مطالعه مردمشناسی و اینکه اهالی این محله چقدر اهل کتاب و مطالعه هستند، از جمله موضوعاتی است که ذهن مخاطب را درباره این کتابفروشی به خود مشغول میکند.
در ادامه مشروح گفتگو با مدیر این کتابفروشی را از نظر میگذرانیم؛
* خانم آقایی تأسیس یک کتابفروشی خصوصی، در شرایط فعلی که همه از نابهسامانی اوضاع اقتصاد نشر و ورشکستگی حرف میزنند، باید یک ریسک یا اقدامی آگاهانه باشد. شما با کدام رویکرد این کار را انجام دادید؟ ریسک کردید؟
خب شرایط خیلی نابهسامان است اما من مدتهاست دنبال انجام این کار بودم و میخواستم که این اتفاق حتماً بیافتد. زمانی هم که من توانستم این کار را به سرانجام برسانم، دقیقاً مصادف با زمانی شد که شرایط نامساعدتر شد اما نمیتوانستم بهخاطر شرایط، اجرای پروژهای را که سالها در نظر داشتم، متوقف کنم.
قطعاً انجام این کار بهقول شما ریسک دارد و نمیتوان با اطمینان صد در صدی وارد فاز اجراییاش شد. چیزی که از آن مطمئن بودم، این نکته بود که کتابفروشی کوچک در شکل و شمایل و قامت مغازهای که پیشتر مرسوم بود، دیگر جواب نمیدهد. از این موضوع مطمئن بوده و هستم و بر این باورم که قطعاً آن کتابفروشی دیگر جواب نمیدهد. با توجه به جبری که شرایط دارد، مدل فعلی کتابفروشیها بهعنوان یک مجموعه فرهنگی است که باب شده و جوابگو است. فکر میکنم اگر کار کتابفروشی قرار باشد جواب بدهد و ثمربخش باشد، اینگونه جواب خواهد داد؛ یعنی همان مجموعه فرهنگی که مردم فرصت حضور و قدمزدن در آن را داشته باشند.
* برای راهاندازی کتابفروشی روشنان شریک هم دارید؟
بله. این کار را به تنهایی انجام ندادم.
* این شراکت چهطور است؟ مادی یا معنوی؟ چون ظاهراً جامعه دارد به این نتیجه میرسد که در کارهای فرهنگی، نمیتوان فقط بعد معنوی را در نظر گرفت و باید به مسائل مالی و اقتصادی هم توجه داشت!
بله. فکر میکنم باید در کار فرهنگی هم تعارف را کنار بگذاریم. اینکه ما دوست داریم یک کار فرهنگی بکنیم و از عشقمان ریشه میگیرد یک بحث است و اینکه باید چرخ زندگی بچرد هم، یک بحث دیگر. کتابفروشیای که تاسیساش کردیم، خیلی هزینه داشت و نمیشد به بازدهیاش فکر نکرد و فقط به فکر مسائل معنوی بود. در زمینه کار فرهنگی و معنوی، کارهای انتشارات بهنگار را انجام میدهم که در شرایط فعلی سود خاص و آنچنانی ندارد اما برای کتابفروشی، واقعاً به بحث اقتصادی فکر کردم. بنابراین بهنظرم باید تعارف را کنار بگذاریم چون در غیر این صورت کار یک کتابفروشی یا مرکز فرهنگی اصلاً پیش نمیرود.
* فضای کتابفروشی روشنان و تقسیمبندیاش چگونه است؟ شما هم بخش لوازمالتحریر دارید؟
یک خانهباغ قدیمی است که دو ساختمان یا عمارت دارد. یک عمارت را به انتشارات بهنگار اختصاص دادهایم و دفتر نشر را به آنجا منتقل کردهایم و ساختمان دیگر را به کتابفروشی تبدیل کردهایم. کتابفروشی هم شامل بخش کتاب، لوازمالتحریر و هدایا است.
تقسیمبندی کتابها در کتابفروشی هم به این ترتیب است: کتاب کودک، کتاب نوجوان، کتاب عمومی و کتابهای خارجی. در کنار این دو عمارت، یک بوفه در فضای بیرونی و باغ وجود دارد که اگر مخاطبی آمد، امکان پذیراییشدن هم داشته باشد. اما بخشی که میخواهیم روی برنامههایش تمرکز کنیم، قسمت نشستهای کتابفروشی است. به این ترتیب قصد داریم برگزاری نشستهای ادبی را در دستور کارمان قرار بدهیم.
* برای راهاندازی کتابفروشی مطالعه یا تحقیقاتی هم داشتید؟ مثلاً بررسی کنید و ببینید ساکنان و اهالی بلوار اندرزگو اهل کتابخوانی هستند یا نه؟
شما در بررسیهای پیش از انجامِ کار، هیچوقت به نتیجه صد در صدی نمیرسید. ولی من ۵ سال به این کار فکر کردم. از دیماه سال ۹۶ هم بهطور خیلی جدی وارد فاز اجرایی شدم. یعنی ۵ سال پروژه را پختم و یک سال و نیم هم فاز اجرایی را جلو بردم. در مدتی که مشغول پروردن پروژه بودم، تحقیق و پژوهش هم درباره مکان کتابفروشی انجام دادم.
* در راه پیشبردن کارهای کتابفروشی، امیدی به حمایتهای دولتی یا یارانه ندارید؟
اصلاً بنایمان بر این نیست. ما ۴ نفر جوان هستیم که تمام آن چیزی را که از گذشته اندوخته بودیم، وسط گذاشتیم و این کتابفروشی را راه انداختیم. این واقعیت و کلیت ماجراست. در کارهای کتابفروشی هم هیچ امیدی به حمایت از جاهای مختلف نداریم. اما نگاهمان به رویدادهای فرهنگی است.
در مجموع امیدوارم فضایی به وجود بیاید که آدمها بتوانند به کتابفروشی بیایند و از حال و هوایش لذت ببرند. طی این مدت کوتاه، خیلیها به من گفتهاند فضای کتابفروشی روشنان، شبیه به خانه است. یعنی هنگام قدمزدن در آن، حس و حال حضور در یک فروشگاه را ندارند و گویی به یک خانه آمدهاند. امیدوارم این حس و حال باقی بماند و ما هم تغییرش ندهیم!