بهزاد شیخی نویسنده و محقق در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره کتاب جدید خود گفت: «در نبردی بیپایان» رمان جدیدم است که تحقیق و نگارش آن ۵ سال طول کشید. این کتاب طی روزهای گذشته توسط انتشارات نیلوفران منتشر شده است.
وی افزود: مقطع زمانی رمان از سال ۱۳۱۹ شروع شده و به سال ۱۳۵۷ میرسد. محدوده مکانی آن هم آبادان، خرمشهر و اهواز است. البته داستان به شهرهایی چون قم، تهران و نجف هم کشیده میشود اما مکان اصلی قصه همان محدوده شهرهای جنوبی ایران است. این رمان را براساس حوادث تاریخی نوشتهام. برهه تاریخیاش هم همانطور که اشاره کردم از ابتدای جنگ جهانی دوم و اشغال آبادان و خرمشهر توسط نیروهای بیگانه شروع میشود تا در نهایت به حوادث پیروی انقلاب اسلامی میرسیم. برای این رمان جلد دومی هم در نظر گرفتهام که مطالب تحقیقی و پژوهشیاش آماده است اما فعلاً در انتظارم تا بازخوردهای مربوط به جلد اول را بررسی کنم.
این نویسنده در ادامه گفت: شخصیتهای داستان «در نبردی بیپایان» از واقعیت گرفتهاند و حوادث داستان بر بستر خاطرات شخصیتی به نام ملاصالح قاری جریان دارد. البته من در نوشتن این رمان، چندان دنبال پرداخت این شخصیت یا شخصیتهای دیگر نبودم بلکه حوادث و اتفاقات بود که برایم اهمیت داشت و میخواستم به بهانه افراد و شخصیتها، اتفاقات مهم برهههای تاریخی را به تصویر بکشم. بحث اصلیام هم در این کتاب، چگونگی پیدایش جریان دوم خلق عرب بعد از جریان شیخخزعل است. به اینترتیب به افراد و جوانهایی پرداختهام که شور انقلابی داشتند و به این جریانات جداییطلب پیوستند و سوءاستفادههایی که از آنها شد. سرویسهای امنیتی بیگانه مثل عراق و کویت روی چنین جوانهایی کار کردند و یکسری جوان پرشور و انقلابی را تبدیل به نیروهای برانداز و شورشی کردند. ملاصالح قاری یکی از همین جوانهاست.
شیخی گفت: ملاصالح قاری از جمله آدمهایی است که در خیلی از حوادث مربوط به منطقه جنوب ایران حضور داشته و من در نوشتن داستان، کاری به اینکه چه ایدئولوژی و نظری داشته، نداشتم بلکه چون چنین شخصیتی در بستر حوادث بوده، سعی کردم از آن استفاده کنم و رمان ۵۷۰ صفحهای را با توجه به حوادثی پیش بردم که این شخصیت در آنها حضور داشته است.
نویسنده رمان دفاعمقدسی «جای کوچ» درباره مسائل جنوب و تجزیهطلبیهای انجامشده در این منطقه گفت: نگاه بد دولتها به مسائل اجتماعی و اقتصادی این منطقه باعث بروز چنین جریاناتی شد. اگر نگاه واقعیتری به مسائل جنوب میشد، شاید این اتفاقات نمیافتاد. همانطور که در رمان «در نبردی بیپایان» مشخص میشود، جوانانی که به آنها پرداختهام، شاید همگراترین غیرفارسزبانهای ایران یعنی اعراب خوزستان بودند. این افراد به چند دلیل نمیتوانند واگرا باشند. یکی از دلایل بارز اتفاقاتی که کتاب مورد نظر به آن میپردازد، تحقیر قومیتها در زمان سلطنت رضاخان است که باعث شعلهورتر شدن مسائل تجزیهطلبی در خوزستان شد.