به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر، مشروح سخنرانی شمس الملوک مصطفوی، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی با موضوع «نقش گفتمان عرفانی در ایجاد همگرایی فرهنگی - دینی» است که در همایش بین المللی «هم گرایی و واگرایی» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایراد شده است؛
۱ - منظور از گفتمان در نوشتار حاضر زبان و شیوه خاصی است که با ابتنا بر اندیشههای عرفانی عشق و با شکل دادن به صورت نوینی از معرفت و دانایی، میتواند ساخت جدیدی را در تعاملات منجر به همگرایی فرهنگی - دینی به وجود آورد.
۲ -ما نیاز به گشودن راههای جدید جهت تحقق همگرایی فرهنگی- دینی در جهان پر تنش معاصر داریم که به تحقق صلحی پایدار کمک کند.
۳- تاکید بر عناصر مشترک میان ادیان و یا بهره بردن از رویکرد هرمنوتیکی در گفتگوهای میان فرهنگی و میان دینی و ... راهکارهای مناسبی برای ایجاد مفاهمه، پیش رو مینهند و لیکن" به طور موقت " ؛ زیرا این راهکارها نمیتوانند به نحوی بنیادین ، بر دوئیتی که در نهاد تکثر دینی و فرهنگی وجود دارد، غلبه کنند.
۴- عشق عرفانی یعنی عشقی که از معرفتی شهودی نشأت گرفته و در تمامی ادیان و فرهنگها و… به جد مورد توجه بوده است، میتواند چنین طریقی را فرا روی بشر قرار دهد.
۵- در این نوشتار محور مورد مطالعه عشق در عالم اسلام است. در دیگر نوشتارها به سایر نگرشها پرداخته خواهد شد. در عالم اسلام علاوه بر عرفای بزرگی مانند هجویری، احمد غزالی، عین القضات همدانی و… و نیز شعرای برجسته ای مانند مولانا، فلاسفه بزرگی همانند ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا نیز از عشق سخن گفتهاند و اثرات وجودی آن را در فرد و در روابط انسانی نشان دادهاند.
۶- جان مایه سخنان همه آنها این است که عشق از صفات حضرت حق است که در سرتاسر هستی سریان و جریان دارد. خلقت هستی بر اساس عشق است و حرکت به سوی کمال نیز با نیروی عشق صورت میپذیرد. عشق محور کل هستی و عامل وحدت همه اجزای عالم است. خداوند مظهر کمال عشق و مذهب کمال وجود و معشوق حقیقی است و سرتاسر هستی جلوههای عاشقی خداوند است. میان خداوند و موجودات عالم یک عشق دو جانبه برقرار است به این معنا که خداوند نیز به آدمی عشق می ورزد.
۷_ در این نگاه عشق معیاری است برای سنجش تمامی اعمال آدمی و قادر است با پاک کردن وجود آدمی از رذائل و آراستن او به فضائل اخلاقی، شیوه زیست او و تعاملاتش را با دیگران بهبود بخشد.
۸- همان گونه که وجود دارای مراتب است از سافل تا دانی ، عشق نیز ذومراتب است لذا انسان برای رسیدن به کمال وجودی خود یعنی رسیدن به وصال معشوق حقیقی که حضرت حق است ، می باید مراحل و مراتبی را طی کند که عشق به ما سوای حق، اولین گام در مسیر رشد است .
۹- نتیجه چنین رویکردی محبت به دیگران و ندیدن دوئیت بین خود و دیگری است؛ با این نگاه که دیگری نیز همانند خود من مظهری از مظاهر حق است و صرف نظر از اختلافات عارضی، باید به او عشق ورزید و او را بر خود برتری داده و در جهت آسایش و رفاهش کوشید .
۱۰-این مواجهه با دیگری راه را بر منازعات برخاسته از اختلافات دینی قومی، فکری و فرهنگی میبندد زیرا قبول دیگری و عشق ورزی به او در راستای نیل به کمال وجودی خود و دیگری نگریسته میشود .
۱۱- برساختن گفتمانی بر پایه این نوع مواجهه با هستی و با دیگری، در مقابل گفتمانهایی همچون گفتمان سیاسی قدرت دانش فوکویی، میتواند مسیری متفاوت برای ایجاد همگرایی فرهنگی- دینی بگشاید.